ما خنده را به مردم بي‌غم گذاشتيم

ما خنده را به مردم بي‌غم گذاشتيم شاعر : صائب تبريزي گل را به شوخ چشمي شبنم گذاشتيم ما خنده را به مردم بي‌غم گذاشتيم چون کعبه دل به چشمه‌ي زمزم گذاشتيم قانع به تلخ و شور شديم از جهان خاک ما دست رد به سينه‌ي عالم گذاشتيم مردم به يادگار اثرها گذاشتند جز دست اختيار که بر هم گذاشتيم چيزي به روي هم ننهاديم در جهان از بيخودي ز دست همان دم گذاشتيم دادند اگر عنان دو عالم به دست ما از بهر يک دو دانه چو آدم گذاشتيم بي‌حاصلي نگر که حضور بهشت را ...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ما خنده را به مردم بي‌غم گذاشتيم
ما خنده را به مردم بي‌غم گذاشتيم
ما خنده را به مردم بي‌غم گذاشتيم

شاعر : صائب تبريزي

گل را به شوخ چشمي شبنم گذاشتيمما خنده را به مردم بي‌غم گذاشتيم
چون کعبه دل به چشمه‌ي زمزم گذاشتيمقانع به تلخ و شور شديم از جهان خاک
ما دست رد به سينه‌ي عالم گذاشتيممردم به يادگار اثرها گذاشتند
جز دست اختيار که بر هم گذاشتيمچيزي به روي هم ننهاديم در جهان
از بيخودي ز دست همان دم گذاشتيمدادند اگر عنان دو عالم به دست ما
از بهر يک دو دانه چو آدم گذاشتيمبي‌حاصلي نگر که حضور بهشت را
بيهوده پا به حلقه‌ي ماتم گذاشتيمصائب فضاي چرخ مقام نشاط نيست


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.