عاشق سلسله‌ي زلف گرهگيرم من

عاشق سلسله‌ي زلف گرهگيرم من شاعر : صائب تبريزي روزگاري است که ديوانه‌ي زنجيرم من عاشق سلسله‌ي زلف گرهگيرم من محو يک نقش چو آيينه‌ي تصويرم من نکنم چشم به هر نقش سبکسير سياه ورنه دلتنگ ازين عالم دلگيرم من مرغ بي‌پر به چه اميد قفس را شکند؟ بس که از ديدن اوضاع جهان سيرم من نشود ديده‌ي من باز چو بادام به سنگ دل همان طفل مزاج است اگر پيرم من هست با مردم ديوانه سر و کار مرا بس که از بيگنهي بار به زنجيرم من بهر آزادي من شب همه شب مي‌نالد عاجز...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عاشق سلسله‌ي زلف گرهگيرم من
عاشق سلسله‌ي زلف گرهگيرم من
عاشق سلسله‌ي زلف گرهگيرم من

شاعر : صائب تبريزي

روزگاري است که ديوانه‌ي زنجيرم منعاشق سلسله‌ي زلف گرهگيرم من
محو يک نقش چو آيينه‌ي تصويرم مننکنم چشم به هر نقش سبکسير سياه
ورنه دلتنگ ازين عالم دلگيرم منمرغ بي‌پر به چه اميد قفس را شکند؟
بس که از ديدن اوضاع جهان سيرم مننشود ديده‌ي من باز چو بادام به سنگ
دل همان طفل مزاج است اگر پيرم منهست با مردم ديوانه سر و کار مرا
بس که از بيگنهي بار به زنجيرم منبهر آزادي من شب همه شب مي‌نالد
عاجز قوت سرپنجه‌ي تقديرم منگر چه صائب شود از من گره عالم باز


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.