سوختي در عرق شرم و حيا اي ساقي

سوختي در عرق شرم و حيا اي ساقي شاعر : صائب تبريزي دو سه جامي بکش، از شرم برآ اي ساقي سوختي در عرق شرم و حيا اي ساقي رحم کن بر جگر تشنه‌ي ما اي ساقي از مي و نقل به يک بوسه قناعت کرديم تابرآيد مي خورشيد لقا اي ساقي پنبه را وقت سحر از سر مينا بردار عمر باد و مزه‌ي عمر ترا اي ساقي! بوسه دادي به لب جام و به دستم دادي چون بگويم به دو لب، شکر ترا اي ساقي؟ دهنم از لب شيرين تو شد تنگ شکر طبع بي مي نکند نشو و نما اي ساقي شعله بي‌روغن اگر زنده تواند...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سوختي در عرق شرم و حيا اي ساقي
سوختي در عرق شرم و حيا اي ساقي
سوختي در عرق شرم و حيا اي ساقي

شاعر : صائب تبريزي

دو سه جامي بکش، از شرم برآ اي ساقيسوختي در عرق شرم و حيا اي ساقي
رحم کن بر جگر تشنه‌ي ما اي ساقياز مي و نقل به يک بوسه قناعت کرديم
تابرآيد مي خورشيد لقا اي ساقيپنبه را وقت سحر از سر مينا بردار
عمر باد و مزه‌ي عمر ترا اي ساقي!بوسه دادي به لب جام و به دستم دادي
چون بگويم به دو لب، شکر ترا اي ساقي؟دهنم از لب شيرين تو شد تنگ شکر
طبع بي مي نکند نشو و نما اي ساقيشعله بي‌روغن اگر زنده تواند بودن
از نظر چند براني به جفا اي ساقي؟صائب تشنه جگر را که کمين بنده‌ي توست


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.