نقش روي توام از پيش نظر مي‌نرود

نقش روي توام از پيش نظر مي‌نرود شاعر : عبيد زاکاني خاطر از کوي توام جاي دگر مي‌نرود نقش روي توام از پيش نظر مي‌نرود بر زبانم سخن شهد و شکر مي‌نرود تا بديدم لب شيرين تو ديگر زان روز هرگزم دل به گل و سنبل تر مي‌نرود عارض و زلف دو تا شيفته کردند مرا «در من اين عيب قديم است و بدر مي‌نرود» مستي و عاشقي از عيب بود گو ميباش «که مرا بي مي و معشوق بسر مي‌نرود» دوستان از مي و معشوق نداريديم باز گوشه‌اي دارد از آنجا به سفر مي‌نرود غم عشقش ز دل خسته‌ي...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نقش روي توام از پيش نظر مي‌نرود
نقش روي توام از پيش نظر مي‌نرود
نقش روي توام از پيش نظر مي‌نرود

شاعر : عبيد زاکاني

خاطر از کوي توام جاي دگر مي‌نرودنقش روي توام از پيش نظر مي‌نرود
بر زبانم سخن شهد و شکر مي‌نرودتا بديدم لب شيرين تو ديگر زان روز
هرگزم دل به گل و سنبل تر مي‌نرودعارض و زلف دو تا شيفته کردند مرا
«در من اين عيب قديم است و بدر مي‌نرود»مستي و عاشقي از عيب بود گو ميباش
«که مرا بي مي و معشوق بسر مي‌نرود»دوستان از مي و معشوق نداريديم باز
گوشه‌اي دارد از آنجا به سفر مي‌نرودغم عشقش ز دل خسته‌ي بيچاره عبيد


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط