ز کوي يار زماني کرانه نتوان کرد شاعر : عبيد زاکاني جز آستانهي او آشيانه نتوان کرد ز کوي يار زماني کرانه نتوان کرد که سجدهگاه جز آن آستانه نتوان کرد کسي که کعبهي جان ديد بيگمان داند که اعتماد بسي بر زمانه نتوان کرد مرا به عشوهي فردا در انتظار مکش اشارتي به سر تازيانه نتوان کرد ترا که گفت که با کشتگان راه غمت ز ترس دام سيه ترک دانه نتوان کرد به پيش زلف تو بر خال بوسه خواهم زد که ترک شاهد و چنگ و چغانه نتوان کرد فسرده صوفي ما را که...