شرم دار ايدل از اين دهر رهائي تا چند شرم دار ايدل از اين دهر رهائي تا چندشاعر : عبيد زاکاني بيخودي تا به کي و بيهده رائي تا چندشرم دار ايدل از اين دهر رهائي تا چندغره گشتن به چنين کار و کيائي تا چندنيست کار تو به سامان و کيائي به نوالاف قاروني و دعوي خدائي تا چندبا چنين مال و بقائي و متاعي که تراستکرده زنهار نهان زير عبائي تا چندتن مقيم حرم و دل به خرابات مغانيک جهت باش چو مردان دو هوائي تا چنددنيي و آخرتت هر دو هوس ميداردغم درويشي و بيبرگ و نوائي تا چندضامن نفس گر اينست بدين راضي شوبر در بستهي مخلوق گدائي تا چنداز در رحمت حق جوي گشايش چو عبيد