ميپزد باز سرم بيهده سوداي دگر

ميپزد باز سرم بيهده سوداي دگر شاعر : عبيد زاکاني ميکند خاطر شوريده تمناي دگر ميپزد باز سرم بيهده سوداي دگر که ندارد به جهان همسر و همتاي دگر هوس سروقدي گرد دلم ميگردد گشته رسواي جهان با دو سه شيداي گرد دوش در کوي خودم نعره زنان ديده ز دور نيست جز مسکنت و عجز مداواي دگر گفت کاين شيفته را باز چه حال افتاد است «سعدي امروز تحمل کن و فرداي دگر» چاره صبر است ز سعدي بشنو پند عبيد
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ميپزد باز سرم بيهده سوداي دگر
ميپزد باز سرم بيهده سوداي دگر
ميپزد باز سرم بيهده سوداي دگر

شاعر : عبيد زاکاني

ميکند خاطر شوريده تمناي دگرميپزد باز سرم بيهده سوداي دگر
که ندارد به جهان همسر و همتاي دگرهوس سروقدي گرد دلم ميگردد
گشته رسواي جهان با دو سه شيداي گرددوش در کوي خودم نعره زنان ديده ز دور
نيست جز مسکنت و عجز مداواي دگرگفت کاين شيفته را باز چه حال افتاد است
«سعدي امروز تحمل کن و فرداي دگر»چاره صبر است ز سعدي بشنو پند عبيد


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط