طريق عشق جانا بي بلا نيست

طريق عشق جانا بي بلا نيست شاعر : عطار زماني بي بلا بودن روا نيست طريق عشق جانا بي بلا نيست چو تير از شست او باشد خطا نيست اگر صد تير بر جان تو آيد تو کژمنگر که کژ ديدن روا نيست از آنجا هرچه آيد راست آيد تو را گر در سر مويي رضا نيست سر مويي نمي‌داني ازين سر که مرد بي بلا مرد لقا نيست بلاکش، تا لقاي دوست بيني خود آنجا کو بود هرگز بلا نيست ميان صد بلا خوش باش با او شبش خوش باد کانکس مرد ما نيست کسي کو روز و شب خوش نيست با او وگر...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
طريق عشق جانا بي بلا نيست
طريق عشق جانا بي بلا نيست
طريق عشق جانا بي بلا نيست

شاعر : عطار

زماني بي بلا بودن روا نيستطريق عشق جانا بي بلا نيست
چو تير از شست او باشد خطا نيستاگر صد تير بر جان تو آيد
تو کژمنگر که کژ ديدن روا نيستاز آنجا هرچه آيد راست آيد
تو را گر در سر مويي رضا نيستسر مويي نمي‌داني ازين سر
که مرد بي بلا مرد لقا نيستبلاکش، تا لقاي دوست بيني
خود آنجا کو بود هرگز بلا نيستميان صد بلا خوش باش با او
شبش خوش باد کانکس مرد ما نيستکسي کو روز و شب خوش نيست با او
وگر ريزد جز اينت خون‌بها نيستکه باشي تو که او خون تو ريزد
که درد عشق را هرگز دوا نيستدواي جان مجوي و تن فرو ده
سر مويي اميد آشنا نيستدرين درياي بي پايان کسي را
که اين دريا ز تو يکدم جدا نيستتو از دريا جدايي و عجب اين
تو او را هستي اما او تورا نيستتو او را حاصلي و او تورا گم
که هر کو در خدا گم شد خدا نيستخيال کژ مبر اينجا و بشناس
که تا ز اول نگردي از فنا نيستولي روي بقا هرگز نبيني
تو را دايم وراي اين بقا نيستچو تو در وي فنا گردي به کلي
درين گرداب خون يک مبتلا نيستز حيرت چون دل عطار امروز


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط