دوش جان دزديده از دل راه جانان برگرفت

دوش جان دزديده از دل راه جانان برگرفت شاعر : عطار دل خبر يافت و به تک خاست و دل از جان برگرفت دوش جان دزديده از دل راه جانان برگرفت غصه‌ها کردش ز پشت دست دندان برگرفت جان چو شد نزديک جانان ديد دل را نزد او برقع صورت ز پيش روي جانان برگرفت ناگهي بادي برآمد مشکبار از پيش و پس عقل حيلت‌گر به کلي دست ازيشان برگرفت جان ز خود فاني شد و دل در عدم معدوم گشت گاه پيدايش نهاد و گاه پنهان برگرفت بي نشان شد جان کدامين جان که گنجي داشت او ترک جان گفت...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دوش جان دزديده از دل راه جانان برگرفت
دوش جان دزديده از دل راه جانان برگرفت
دوش جان دزديده از دل راه جانان برگرفت

شاعر : عطار

دل خبر يافت و به تک خاست و دل از جان برگرفتدوش جان دزديده از دل راه جانان برگرفت
غصه‌ها کردش ز پشت دست دندان برگرفتجان چو شد نزديک جانان ديد دل را نزد او
برقع صورت ز پيش روي جانان برگرفتناگهي بادي برآمد مشکبار از پيش و پس
عقل حيلت‌گر به کلي دست ازيشان برگرفتجان ز خود فاني شد و دل در عدم معدوم گشت
گاه پيدايش نهاد و گاه پنهان برگرفتبي نشان شد جان کدامين جان که گنجي داشت او
ترک جان گفت و سر اين نفس حيوان برگرفتفرخ آن اقبال باري کاندرين درياي ژرف
بي غم و رنجي دل عطار آسان برگرفتشکر يزدان را که گنج دين درين کنج خراب


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.