نه به کويم گذرت ميافتد شاعر : عطار نه به رويم نظرت ميافتد نه به کويم گذرت ميافتد ذرهي خاک درت ميافتد آفتابي که جهان روشن ازوست زلف زير و زبرت ميافتد در طلسمات عجب موي شکاف چشم پر شور و شرت ميافتد در جگردوزي و جان سوزي سخت دل من چون کمرت ميافتد در غمت بسته کمر بر هيچي چشم چون بر شکرت ميافتد آب گرمم به دهن ميآيد به بينديش اگرت ميافتد شکري از تو طمع ميدارم به خطا در خطرت ميافتد شکرت بيخطري ني و دلم يا جفا بيشترت...