بوي زلف يار آمد يارم اينک ميرسد شاعر : عطار جان همي آسايد و دلدارم اينک ميرسد بوي زلف يار آمد يارم اينک ميرسد وآخرين انديشه و تيمارم اينک ميرسد اولين شب صبحدم با يارم اينک ميدمد سرو سيمين آن گل بي خارم اينک ميرسد در کنار جويباران قامت و رخسار او چون نباشم شاد چون غمخوارم اينک ميرسد اي بسا غم کو مرا خورد و غمم کس مي نخورد لاجرم چندين نظر در کارم اينک ميرسد مدتي تا بودم اندر آرزوي يک نظر آنچه هست از اندک و بسيارم اينک ميرسد دين...