هر که در راه حقيقت از حقيقت بي‌نشان شد

هر که در راه حقيقت از حقيقت بي‌نشان شد شاعر : عطار مقتداي عالم آمد پيشواي انس و جان شد هر که در راه حقيقت از حقيقت بي‌نشان شد او ز خود بيرون نيامد چون به نزد او توان شد هر که مويي آگه است از خويشتن يا از حقيقت وان اثر دارد که او در بي‌نشاني بي نشان شد آن خبر دارد ازو کو در حقيقت بي‌خبر گشت کو ازين هر دو کناري جست و ناگه از ميان شد تا تو در اثبات و محوي مبتلايي فرخ آن کس مرد آن را دان که چون مردان وراي اين و آن شد گم شدن از محو، پيدا گشتن از...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
هر که در راه حقيقت از حقيقت بي‌نشان شد
هر که در راه حقيقت از حقيقت بي‌نشان شد
هر که در راه حقيقت از حقيقت بي‌نشان شد

شاعر : عطار

مقتداي عالم آمد پيشواي انس و جان شدهر که در راه حقيقت از حقيقت بي‌نشان شد
او ز خود بيرون نيامد چون به نزد او توان شدهر که مويي آگه است از خويشتن يا از حقيقت
وان اثر دارد که او در بي‌نشاني بي نشان شدآن خبر دارد ازو کو در حقيقت بي‌خبر گشت
کو ازين هر دو کناري جست و ناگه از ميان شدتا تو در اثبات و محوي مبتلايي فرخ آن کس
مرد آن را دان که چون مردان وراي اين و آن شدگم شدن از محو، پيدا گشتن از اثبات تا کي
هرچه بودش آرزو تا چشم برهم زد عيان شدهر که از اثبات آزاد آمد و از محو فارغ
بال و پر فرع است بفکن تا تواني اصل جان شدهست بال مرغ جان اثبات و پرش محو مطلق
کانک ازين هر دو برون شد او عزيز جاودان شدتن در اثبات است و جان در محو ازين هر دو برون شو
کي توان گفتن که اين کس آشکارا يا نهان شدآنکه بيرون شد ازين هر دو نهان و آشکارا
غرقه‌ي درياي ديگر گشت و دايم کامران شدتا خلاصي يافت عطار از ميان اين دو دريا


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط