قوت بار عشق تو مرکب جان نميکشد شاعر : عطار روشني جمال تو هر دو جهان نميکشد قوت بار عشق تو مرکب جان نميکشد زانکه کمان چون تويي بازوي جان نميکشد بار تو چون کشد دلم گرچه چو تير راست شد نعرهي عاشقان تو کون و مکان نميکشد کون و مکان چه ميکند عاشق تو که در رهت زانکه نشان و نام تو نام و نشان نميکشد نام تو و نشان تو چون به زبان برآورم راه تو از روندگان کس به کران نميکشد راه تو چون به سرکشم زانکه ز دوري رهت تا ره تو به سر نشد خود به ميان...