با لب لعلت سخن در جان رود

با لب لعلت سخن در جان رود شاعر : عطار با سر زلف تو در ايمان رود با لب لعلت سخن در جان رود پيش لعلت از بن دندان رود عقل چون شرح لب تو بشنود چون قلم سر بر خط فرمان رود هر که او سرسبزي خط تو ديد در خط تو با دل بريان رود چون ببيند پسته‌ي خط فستقيت مي‌ندانم تا فلک را آن رود آنچه رويت را رود در نيکويي ماه زير ميغ در پنهان رود چون شود خورشيد رويت آشکار گر همه چرخ است سرگردان رود هر که روي همچو خورشيد تو ديد شرح آن لب بر زبان جان رود...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
با لب لعلت سخن در جان رود
با لب لعلت سخن در جان رود
با لب لعلت سخن در جان رود

شاعر : عطار

با سر زلف تو در ايمان رودبا لب لعلت سخن در جان رود
پيش لعلت از بن دندان رودعقل چون شرح لب تو بشنود
چون قلم سر بر خط فرمان رودهر که او سرسبزي خط تو ديد
در خط تو با دل بريان رودچون ببيند پسته‌ي خط فستقيت
مي‌ندانم تا فلک را آن رودآنچه رويت را رود در نيکويي
ماه زير ميغ در پنهان رودچون شود خورشيد رويت آشکار
گر همه چرخ است سرگردان رودهر که روي همچو خورشيد تو ديد
شرح آن لب بر زبان جان رودهست جان عطار را شيرين از آنک


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط