گر نه از خاک درت باد صبا ميآيد شاعر : عطار صبحدم مشکفشان پس ز کجا ميآيد گر نه از خاک درت باد صبا ميآيد که گل تازه به دلداري ما ميآيد اي جگرسوختگان عهد کهن تازه کنيد اين چنين گرم که گلگون صبا ميآيد گل تر را ز دم صبح به شام اندازد کم ز ذره نهاي او هم ز هوا ميآيد به هواداري گل ذره صفت در رقص آي نوشدارو ز دم زهرگيا ميآيد تا گذر کرد نسيم سحري بر در دوست بلبل و گل ز سر برگ و نوا ميآيد عمر و عيش از سر صد ناز و طرب ميگذرد زانکه...