مست ميآيند از ايوان عشق | | خاصگان محرم سلطان عشق |
ميخرامند از بر سلطان عشق | | جمله مست مست و جام مي به دست |
غرقه اندر بحر بي پايان عشق | | با دلي پر آتش و چشمي پر آب |
منتظر تا کي رسد فرمان عشق | | گوش بنهادند خلق هر دو کون |
کاب صافي يافت از نيسان عشق | | ميندانم هيچکس را در جهان |
زانکه عشق آن وي است او آن عشق | | آب صافي عشق هم معشوق راست |
زانکه درد عشق شد درمان عشق | | خيز اي عطار و درد عشق جوي |