تير عشقت بر دل و جان ميخورم شاعر : عطار زخم زير پرده پنهان ميخورم تير عشقت بر دل و جان ميخورم چون شکر زهر غمت زان ميخورم چون غم تو کيمياي شادي است دردي دردت فراوان ميخورم چون ز درد توست درمان دلم کين زمان صد بار چندان ميخورم چند گويم کز تو غم خوردم بسي خون خود خندان و گريان ميخورم در ميان پيرهن مانند شمع خون دل سر در گريبان ميخورم تا نداند سر من تردامني کز کف خضر آب حيوان ميخورم کي بود کاواز بردارم تمام جام جم از دست...