چون ندارم سر يک موي خبر زانچه منم شاعر : عطار بي خبر عمر به سر ميبرم و دم نزنم چون ندارم سر يک موي خبر زانچه منم گر پديدار شود يک سر مو زانچه منم نا پديدار شود در بر من هر دو جهان مگر اين مشکل از آن است که بي خويشتنم مشکل اين است که از خويشتنم نيست خبر تا به جان راه برم راه ببردم به تنم قرب سي سال ز خود خاک همي دادم باد ورنه چون گل ز تو صد پاره کنم پيرهنم اي گل باغ دلم، پرده برانداز از روي که به جان آمد ازين غصه تن ممتحنم چون تويي جمله...