هر زمان بي خود هوايي مي‌کنم

هر زمان بي خود هوايي مي‌کنم شاعر : عطار قصد کوي دلربايي مي‌کنم هر زمان بي خود هوايي مي‌کنم گه به گريه هاي هايي مي‌کنم گه به مستي هاي هويي مي‌زنم کارزوي آشنايي مي‌کنم غرقه زانم در بن درياي خون زانکه آه از تنگنايي مي‌کنم تنگ دل شد هر که آه من شنود خويشتن را خاک پايي مي‌کنم چون مرا باد است از وصلش به دست کين همه زاري ز جايي مي‌کنم اي مرا چون جان ببين زاري من اين دم آن دم را قضايي مي‌کنم گر دمي از دل برآمد بي غمت من غمت را مرحبايي...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
هر زمان بي خود هوايي مي‌کنم
هر زمان بي خود هوايي مي‌کنم
هر زمان بي خود هوايي مي‌کنم

شاعر : عطار

قصد کوي دلربايي مي‌کنمهر زمان بي خود هوايي مي‌کنم
گه به گريه هاي هايي مي‌کنمگه به مستي هاي هويي مي‌زنم
کارزوي آشنايي مي‌کنمغرقه زانم در بن درياي خون
زانکه آه از تنگنايي مي‌کنمتنگ دل شد هر که آه من شنود
خويشتن را خاک پايي مي‌کنمچون مرا باد است از وصلش به دست
کين همه زاري ز جايي مي‌کنماي مرا چون جان ببين زاري من
اين دم آن دم را قضايي مي‌کنمگر دمي از دل برآمد بي غمت
من غمت را مرحبايي مي‌کنمچون غم تو کيمياي شادي است
هست لايق گر هوايي مي‌کنمدر غم تو چون کم از يک ذره‌ام
خاک پايت توتيايي مي‌کنمروشني ديده‌ي عطار را


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط