ما ترک مقامات و کرامات گرفتيم ما ترک مقامات و کرامات گرفتيمشاعر : عطار در دير مغان راه خرابات گرفتيمما ترک مقامات و کرامات گرفتيمترک سخن عادت و طامات گرفتيمپي بر پي رندان خرابات نهادماکنون کم سالوس و مراعات گرفتيمآن وقت که خود را همه سالوس نموديميارب که به يک دم چه مقامات گرفتيمدر چهرهي آن ماه چو شد ديدهي ما بازور عقل درو مات نشد مات گرفتيمبس عقل که شد مات به يک بازي عشقشبا دلشدگان راه مناجات گرفتيمچون عقل شد از دست ز مستي مي عشقآن شيوه ز اسرار و کرامات گرفتيمچون شيوه عطار درين راه بديديم