ميل درکش روي آن دلبر ببين ميل درکش روي آن دلبر ببينشاعر : عطار عقل گم کن نور آن جوهر ببينميل درکش روي آن دلبر ببينعقل را در کار او مضطر ببينروح را در سر او حيران نگرصد هزاران سرور بي سر ببيندر ره عشقش که سر گوي ره استخوش نفس چون عود در مجمر ببينجان مشتي عاشق دل سوختهعقل را پروانهي بيپر ببينپيش شمع آفتاب روي اوجوهري دل شو و گوهر ببينچند بيني آنچه آن نايد به کارذرههاي کون خشک و تر ببينپس به نور آن گهر چندان که هستسحر عطار سخن گستر ببينگر نديدي آفتاب نور بخش