مي‌روم بر خاک دل پر خون ز تو

مي‌روم بر خاک دل پر خون ز تو شاعر : عطار زاد راهم درد روزافزون ز تو مي‌روم بر خاک دل پر خون ز تو کز همه کس فارغم بيرون ز تو در دو عالم نيست کاري با کسم صد هزاران چشم چون گردون ز تو تا به کي بر در نهم درانتظار همچو باران اشک بر هامون ز تو چند ريزم از سر يک يک مژه تا نتازد اشک من گلگون ز تو تو بتاز از ناز شبرنگ جمال تا بگردند اهل دل در خون ز تو تخت بنهادي ميان خون دل هر نفس صد درد ديگرگون ز تو مي‌فرود آيد به جان غمکشم کي کنم با...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مي‌روم بر خاک دل پر خون ز تو
مي‌روم بر خاک دل پر خون ز تو
مي‌روم بر خاک دل پر خون ز تو

شاعر : عطار

زاد راهم درد روزافزون ز تومي‌روم بر خاک دل پر خون ز تو
کز همه کس فارغم بيرون ز تودر دو عالم نيست کاري با کسم
صد هزاران چشم چون گردون ز توتا به کي بر در نهم درانتظار
همچو باران اشک بر هامون ز توچند ريزم از سر يک يک مژه
تا نتازد اشک من گلگون ز توتو بتاز از ناز شبرنگ جمال
تا بگردند اهل دل در خون ز توتخت بنهادي ميان خون دل
هر نفس صد درد ديگرگون ز تومي‌فرود آيد به جان غمکشم
کي کنم با خاک و خون معجون ز توگر تو يک درد مرا معجون کني
زانکه بس زار است اين مجنون ز تورحم کن زين بيش زنجيرم مکش
من طمع چون دارم آن اکنون ز تووصل تو هرگز نيابد هيچکس
هر دمم صد وعده‌ي موزون ز توليک کي گردد اميدم منقطع
چند گردم همچو بوقلمون ز تويک رهم يکرنگ گردان در فنا
محو شد در عالم بيچون ز توتا فريد از خويش بي اثبات گشت


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط