بحري است عشق و عقل ازو برکناره‌اي

بحري است عشق و عقل ازو برکناره‌اي شاعر : عطار کار کنارگي نبود جز نظاره‌اي بحري است عشق و عقل ازو برکناره‌اي هرگز کجا فتادي ازو برکناره‌اي در بحر عشق عقل اگر راهبر بدي عقل است اعجمي و خرد شيرخواره‌اي وانجا که بحر عشق درآيد به جان و دل آنها که ره برند درين پرده پاره‌اي در پرده‌ي وجود ز هستي عدم شوند يک دم شود به پيش تو چون آشکاره‌اي بسيار چاره مي‌طلبي تا که سر عشق تا تو تويي تو را نتوان کرد چاره‌اي گر صد هزار سال درين ره قدم زني تا بر...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بحري است عشق و عقل ازو برکناره‌اي
بحري است عشق و عقل ازو برکناره‌اي
بحري است عشق و عقل ازو برکناره‌اي

شاعر : عطار

کار کنارگي نبود جز نظاره‌ايبحري است عشق و عقل ازو برکناره‌اي
هرگز کجا فتادي ازو برکناره‌ايدر بحر عشق عقل اگر راهبر بدي
عقل است اعجمي و خرد شيرخواره‌ايوانجا که بحر عشق درآيد به جان و دل
آنها که ره برند درين پرده پاره‌ايدر پرده‌ي وجود ز هستي عدم شوند
يک دم شود به پيش تو چون آشکاره‌ايبسيار چاره مي‌طلبي تا که سر عشق
تا تو تويي تو را نتوان کرد چاره‌ايگر صد هزار سال درين ره قدم زني
تا بر دلت ز عشق نيايد کتاره‌ايتو درد عشق خود چه شناسي که چون بود
از آسمان عشق بدين سان ستاره‌ايدر هر هزار سال به برج دلي رسد
در هر دو کون چون تو نباشد سواره‌ايعطار اگر پياده شوي از دو کون تو


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط