گر کسي يابد درين کو خانه‌اي

گر کسي يابد درين کو خانه‌اي شاعر : عطار هر دمش واجب بود شکرانه‌اي گر کسي يابد درين کو خانه‌اي هر بن مويش بود بتخانه‌اي هر که او بويي ندارد زين حديث زين سخن خواند مرا ديوانه‌اي هر که در عقل لجوج خويش ماند باز ماند تا ابد بيگانه‌اي هر که اينجا آشناي او نشد اين سخن نشنوديي افسانه‌اي گر چنين خوابت نبردي از غرور پر دلي مي‌بايد و مردانه‌اي زن‌صفت را نيست با اين راز کار از دو عالم مي‌ببايد دانه‌اي مرغ اين اسرار را در حوصله شاخ شاخ آيد...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
گر کسي يابد درين کو خانه‌اي
گر کسي يابد درين کو خانه‌اي
گر کسي يابد درين کو خانه‌اي

شاعر : عطار

هر دمش واجب بود شکرانه‌ايگر کسي يابد درين کو خانه‌اي
هر بن مويش بود بتخانه‌ايهر که او بويي ندارد زين حديث
زين سخن خواند مرا ديوانه‌ايهر که در عقل لجوج خويش ماند
باز ماند تا ابد بيگانه‌ايهر که اينجا آشناي او نشد
اين سخن نشنوديي افسانه‌ايگر چنين خوابت نبردي از غرور
پر دلي مي‌بايد و مردانه‌ايزن‌صفت را نيست با اين راز کار
از دو عالم مي‌ببايد دانه‌ايمرغ اين اسرار را در حوصله
شاخ شاخ آيد دلت چون شانه‌ايگر ازين مويي چو شانه ره بري
هست زين هر دو برون ويرانه‌ايگر برانند از دو عالم باک نيست
نيست در هر دو جهان پيمانه‌ايزان شرابي کان شراب عاشقانست
نيستم آخر کم از پروانه‌ايگر جهان آتش بگيرد پيش و پس
يا بسوزم يا شوم فرزانه‌ايخويش بر آتش زنم پروانه‌وار
مي‌دهد عطار را پروانه‌ايشمع جمعم من که هر دم غيب پاک


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط