بود آن ديوانهي عالي مقام شاعر : عطار خضر با او گفت اي مرد تمام بود آن ديوانهي عالي مقام گفت با تو برنيايد کار من راي آن داري که باشي يار من تابماند جان تو تا ديرگاه زانک خوردي آب حيوان چند راه زانک بي جانان ندارم برگ آن من در آنم تابگويم ترک جان من به تو هر روز جان افشانده چون تو اندر حفظ جاني مانده دور ميباشيم از هم والسلام بهتر آن باشد که چون مرغان ز دام