بط به صد پاکي برون آمد ز آب شاعر : عطار در ميان جمع با خير الثياب بط به صد پاکي برون آمد ز آب کس ز من يک پاکروتر پاکتر گفت در هر دو جهان ندهد خبر پس سجاده باز افکنده بر آب کردهام هر لحظه غسلي بر صواب نيست باقي در کراماتم شکي همچو من بر آب چون استد يکي دايمم هم جامه و هم جاي پاک زاهد مرغان منم با راي پاک زانک زاد و بود من در آن بود من نيابم در جهان بيآب سود شستم از دل کاب هم دم داشتم گرچ در دل عالمي غم داشتم من به خشکي چون...