کرد آن بازاريي آشفته کار

کرد آن بازاريي آشفته کار شاعر : عطار از سر عجبي سرايي زر نگار کرد آن بازاريي آشفته کار دعوتي آغاز کرد از بهر عام عاقبت چون شد سراي او تمام تا سراي او ببينند اي عجب خواند خلقي را به صد ناز و طرب از قضا ديوانه‌اي او را بديد روز دعوت ، مرد بي‌خود مي‌دويد بر سراي تو ريم اي خام رگ گفت خواهم اين زمان کايم به تگ اين بگفت و گفت زحمت دور دار ليک مشغولم، مرا معذور دار
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
کرد آن بازاريي آشفته کار
کرد آن بازاريي آشفته کار
کرد آن بازاريي آشفته کار

شاعر : عطار

از سر عجبي سرايي زر نگارکرد آن بازاريي آشفته کار
دعوتي آغاز کرد از بهر عامعاقبت چون شد سراي او تمام
تا سراي او ببينند اي عجبخواند خلقي را به صد ناز و طرب
از قضا ديوانه‌اي او را بديدروز دعوت ، مرد بي‌خود مي‌دويد
بر سراي تو ريم اي خام رگگفت خواهم اين زمان کايم به تگ
اين بگفت و گفت زحمت دور دارليک مشغولم، مرا معذور دار


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط