از پس تابوت مي‌شد سوگوار

از پس تابوت مي‌شد سوگوار شاعر : عطار بي‌قراري، وانگهي مي‌گفت زار از پس تابوت مي‌شد سوگوار هيچ ناديده جهان بيرون شدي کاي جهان ناديده‌ي من چون شدي گفت صد باره جهان انگار ديد بي‌دلي چون آن شنيد و کار ديد هم جهان ناديده خواهي مرد تو گر جهان با خويش خواهي برد تو عمر شد کي درد را مرهم کني تا که تو نظاره‌ي عالم کني در نجاست گم شد اين جان نفيس تا نپردازي تو از نفس خسيس
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
از پس تابوت مي‌شد سوگوار
از پس تابوت مي‌شد سوگوار
از پس تابوت مي‌شد سوگوار

شاعر : عطار

بي‌قراري، وانگهي مي‌گفت زاراز پس تابوت مي‌شد سوگوار
هيچ ناديده جهان بيرون شديکاي جهان ناديده‌ي من چون شدي
گفت صد باره جهان انگار ديدبي‌دلي چون آن شنيد و کار ديد
هم جهان ناديده خواهي مرد توگر جهان با خويش خواهي برد تو
عمر شد کي درد را مرهم کنيتا که تو نظاره‌ي عالم کني
در نجاست گم شد اين جان نفيستا نپردازي تو از نفس خسيس


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط