مواجهه غرب واسلام سياسي در دوره معاصر (چيستي و چرايي آن) (4)
1- واکنش غرب به اسلام سياسي (اسلام گرايي)
غرب با توجه به تجربه تاريخي خود تلاش مي کند با حربه هاي جديد در مقابل گفتمان اسلام سياسي، آن را به چالش بکشد. از اين رو راه حل اخير غرب براي اين معادله دامن زدن به اختلافات مذهبي و فرقه اي است. جنگ هاي يکصدساله مذهبي اروپا که با کشمکش کاتوليک ها و پروتستان ها در بوهم چک اسلواکي در سال 1618 ميلادي آغاز و در سال 1648 با عهدنامه صلح و ستفالي به پايان رسيد. صلح وستفالي علاوه بر تنظيم مرزهاي اروپا موجب شد هريک از ايالات آلماني امپراتوري روم مستقل شدند، کالوينسم به رسميت شناخته شود و از همه مهم تر توافق عمومي براي به حاشيه راندن مذهب از مناسبات اجتماعي اروپا بود. (1) سکولاريسم اولين بار در معاهده وستفالي به مفهوم خروج برخي سرزمين ها از تملک کليسا به کار رفت.
و پس از آن به تدريج معاني ديگري همچون ترخيص کشيشان، تفکيک دين از سياست، تفوق دولت بر کليسا و در نهايت طرد شدن دين از ساحت حيات اجتماعي انسان را به خود گرفت. حال غرب تلاش مي کند با استفاده از تجربه تاريخي خود، منازعات فرقه اي و مذهبي را در جهان اسلام تشديد نمايد تا اين که جامعه اسلامي با مشاهده درگيري هاي طولاني بين مذهبي، نسبت به اصل دين و حدود و ثغور دخالت دين در اجتماع ترديد کند و به نوعي تأثير گزاره اي دين و مذهب را بر روابط اجتماعي کمرنگ نموده و سکولاريسم را حاکم نمايد تا از اين طريق گفتمان اسلام سياسي را که موجب هراس بنيادين براي غرب شده است را به حاشيه براند. بنابراين غرب با مدنظر قرار دادن اين تجربه راه حل حذف اسلام سياسي را در ميان مسلمانان، دامن زدن به اختلافات فرقه اي و به راه انداختن جنگ هاي مذهبي مي بيند. و در اين راستا فعاليت هاي گسترده اي را تدارک ديده است.
از آنجا که بخشي از جمعيت کشورهاي غربي را مسلمانان تشکيل مي دهند از اين رو تلاش مي کند تا قرائت و برداشتي معتدل از اسلام را براي آنان فراهم نمايد تا از اين طريق از اسلام گرايي افراطي در غرب جلوگيري نمايند. اليور روي اسلام شناس فرانسوي بر اين باور است که در اروپا عکس العمل هاي روزمره به تهديد اسلام گرايي افراطي، تاکنون به توسل جويي به مسلمانان ميانه رو اما سنتي در کشورهاي خودي يا به درخواست براي انجام اصلاحات در اسلام سنتي محدود بوده است. با اين وجود تصورات مسلمانان محافظه کار و ميانه رو از زمان بسيار عقب مانده و اصولاً به انجام پيوند مجدد ميان جامعه مهاجر و سرزمين هاي مادري محدود است. پيامد چنين موضعي يگانگي به مراتب بيشتر نسل بعدي از محيط و فرهنگ اروپايي و نيز در جذب شدن در جوامع غربي است. به نظر آقاي روي، تکامل اسلام اروپايي به سوي دين خالص را بايد مورد حمايت قرار داد. دين خالص يعني آزادي ايمان بدون پذيرش فرهنگ هاي ديگر، موعظه کردن به زبان هاي اروپايي، مسجدهايي که اجازه دارند در چشم انداز شهرهاي اروپايي فضاي مخصوص خود را داشته باشند و تربيت ديني براساس الگوهايي که مشابه آنها براي مسيحيان و يهوديان پيش بيني نشده است. بنابراين اسلام بايد در معرض همان رفتاري قرار گيرد که اديان ديگر قرار گرفته اند و بايد از همه امتيازها برخوردار گردد. از نظر وي بايد يک الگوي اروپايي و جهانشمول از متدين بودن ايجاد کرد و مسلمانان را بيش از اين به يک فرهنگ زوال يافته و سپري شده پس نفرستاد، بايد مدلي مخالف با اسلام گرايي القاعده ارائه کرد به نحوي که ايمان را با مدرنيته توأم ساخته و آن هم در يک محتواي اميدبخش و نه مأيوسانه و اين همان چيزي است که اکثر مسلمانان اروپايي خواهان آن هستند. (2)
برخي از متفکراني که با رويکرد فرهنگي و تمدني، اسلام و غرب را مورد مطالعه قرار داده و اساساً دغدغه هاي هويتي را در مطالعات خود تعقيب مي کنند، عمده تعارضات بين اين دو را از نوع هويتي و اعتقادي تلقي مي کنند. براي نمونه البرت حوراني بر اين باور است که تعارض اسلام و غرب بنيادين است. به اين معنا که دنياي غرب نه تنها با اسلام گرايان در تعارض است، بلکه آنان حتي نسبت به اسلام و ارزش هاي برآمده از دين هم خصومت مي ورزند. از اين رو جدال بين آنها ماهيتي اعتقادي و هويتي دارد زير مبناي اين منازعات اسلم و غرب به موضوعات ايدئولوژيک و اعتقادي مربوط مي شود. به اعتقاد حوراني باور اکثر تقابل گرايان غربي با اسلام گرايي اين است است که آنان اسلام را يک دين ساختگي دانسته و کساني که مردم را به اسلام دعوت مي کردند اساساً انگيزه هاي آن ها با شمشير تبليغ مي شد. (3) به عبارت ديگر خشونت را در ذات اسلام جست و جو مي کنند.
بنابراين دنياي غرب پس از فروپاشي شوروي، جنگ سرد ديگري آغاز نمودند که روي اصلي آن با تمدن اسلام به ويژه جريان فکري- سياسي اسلام سياسي است و آن را به عنوان دشمن اصلي تمدن غرب در نظرمي گيرند. از اين رو تلاش مي کنند تا جلوه اي از ستيزش و رويارويي هاي از نوع سخت و نرم را با دشمنان جديد سازمان دهي نمايند. اين نگاه غرب به جهان اسلام موجب فعال سازي ذهن مسلمانان و واکنش هاي جدي از سوي جريان هاي فکري – سياسي در جغرافيايي جهان اسلام شده است که مهمترين نماينده آن گفتمان اسلام سياسي است.
2- دلايل هراس غرب از اسلام سياسي
2-1- عامل تاريخي
مواجهه و رويارويي اسلام و غرب ريشه هاي تاريخي دارد.
2-2- افزايش جمعيت مسلمانان در غرب
2-3- غيريت سازي
پينوشتها:
*- دانش آموخته حوزه علميه قم ودانشجوي دکتري علوم سياسي دانشگاه باقرالعلوم(ع)
1- اسلام سياسي و حربه جديد استعمار فرانو، روزنامه رسالت، شماره 6453، دوشنبه 27/ 3/ 87، ص 7.
2- اليور روي، نه نبرد ميان فرهنگ ما و نه گفتگو ميان آنها، ترجمه علي محمد طباطبايي. گفتمان، ....گفتمان ، 2008، ص 141.
3- Albert Hourani, Islam in Eurpean thought, (New York: Cambridge university Press 1991) pp 7-8.
4- جواهر لعل نهرو، نگاهي به تاريخ جهان، ترجمه محمود تفضلي، ج 1 (تهران: نشر اميرکبير، 1386) ص8-377.
5- جواد منصوري، «اقليت هاي مسلمان و بحران هويت در غرب». مجموعه مقالات مسلمانان در کشورهاي غيراسلامي (تهران: مجمع جهاني تقريب المذاهب) صص 392- 379 و ص 389.
ادامه دارد...
/ج