دفتر تحکيم وحدت
ادوار فعاليت جنبش دانشجويي
الف. دوره اول: قبل از انقلاب اسلامي
جنبش التقاطي که سازمان مجاهدين خلق آن را نمايندگي مي کرد، در مبارزه با استعمار خارجي و استبداد داخلي و روش مسلحانه با جريان چپ هم آوا بود، اما اين جنبش که داراي پيشينه اسلامي و ملي بود و تفکر التقاطي (برگشت از اسلام و انتخاب مارکسيسم به عنوان علم مبارزه) را مخفي نگه داشته بود، در ميان روحانيون مبارز و خانواده هاي مؤمن نفوذ داشت. در سال هاي 55 ـ 1354 که مشي التقاطي آنان بر ملا شد، برخي جذب رژيم شدند و عده اي هم اسير زندان و تعدادي هم به اعدام محکوم شدند.
اما در اين ميان تنها جنبش اصيل اسلامي دانشجويي بود که همزمان به مبارزه با استعمار خارجي (امپرياليسم غرب و شرق که آمريکا و روسيه نماد آن بودند) و استبداد داخلي (شاه و رژيم سلطنتي) را نشانه گرفتند؛ اين دانشجويان گفتمان اسلام خواهي را پايه و محور مبارزه خود قرار داده بودند و رهبري امام خميني(ره) را مورد نظر داشتند. البته در اين ميان عده اي طرفدار مبارزه مسلحانه چون گروه هاي هفت گانه که بعداً سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي را تشکيل دادند و عده اي نيز بر اساس مشي امام خمني(ره) که مبارزه مسلحانه را تأييد نمي کرد، مشي مسالمت آميز و روشنگرانه را دنبال مي کردند و داراي پايگاه مردمي گسترده اي بودند، چرا که نمايندگي بخش عمده اي از مردم جامعه را داشتند. مبارزه مسلحانه، مبارزه با استعمار خارجي و مبارزه با استبداد داخلي سه وجه اشتراک جنبش دانشجويي در دوران قبل از انقلاب اسلامي بود.
ب. دوره دوم: بعد از انقلاب اسلامي (1384 ـ 1357)
اما جنبش اصيل دانشجويي که پيکره اصلي آن را دانشجويان مسلمان و انقلابي تشکيل مي دادند با تحليل درست از زمينه ها و پيدايش جنبش دانشجويي و اينکه انقلاب اسلامي همزمان استبداد داخلي (رژيم شاه و دربار) و استعمار خارجي (امپرياليسم غرب و شرق) را بيرون راند و استقلال واقعي را جايگزين آن کرد، بلافاصله به بازمهندسي جنبش دانجويي در شرايط حساس و خطير انقلاب پرداختند.
«دفاع از انقلاب و نظام، پاسداري از دستاوردهاي انقلاب، مبارزه با امپرياليست شرق و غرب» به مثابه گفتمان مسلط جنبش دانشجويي در سال هاي اوليه پيروزي انقلاب اسلامي بود.
با تعطيلي دانشگاه ها متعاقب انقلاب فرهنگي، دانشجويان مسلمان و انقلابي در سپاه پاسداران و جهاد سازندگي نقش اصلي را ايفا کردند و افزون بر آن در مبارزه با امپرياليسم، درنگ را جايز نمي دانستند. اقدام انقلابي دانشجويان مسلمان پيرو خط امام(ره) در 13 آبان 1358 در تسخير سفارت آمريکا در ايران، جنبش دانشجويي مسلمان را ضد امپرياليستي ترين جريان دانشجويي در ايرن آن روز معرفي کرد. اين تمهيدات به علاوه رهنمود امام خميني(ره) خطاب به دانشجويان که: «برويد و بين خودتان تحکيم وحدت کنيد» همه و همه موجبات پايه گذاري و تشکيل دفتر تحکيم وحدت يا همان اتحاديه انجمن هاي اسلامي را فراهم ساخت.
دفتر تحکيم وحدت در آن سال ها نماينده رسمي، اصلي، تأثيرگذار و فراگير دانشجويي در کشور محسوب مي شد که در عرصه هاي سياسي نقش آفرين بود.
در يک نگاه کلي بايد گفت: جنبش دانشجويي سه دهه از انقلاب را با سه گفتمان و رويکرد متفاوت سپري کرده است. دوره اول (1367 ـ 1360) گفتمان عدالت خواهانه، موضع چپ گرايانه و رويکرد ايدئولوژيک بود. نماينده رسمي و سخن گوي اصلي جنبش، همان دفتر تحکيم وحدت بود.
اما دوره دوم که از سال 1367 آغاز و در خرداد 1376 خاتمه مي يابد، از موضع چپگرايانه رويکرد ايدئولوژيک به شدت کاسته مي شود. اما گرايش هاي انتقادي به حکومت و علاقه مندي به مسائل صنفي افزايش مي يابد.
در اين دوره آرمان جنبش دانشجوي عمدتاً حول عدالت طلبي، قانون گرايي و آزادي خواهي تمرکز مي يابد. انتقاد از سياست هاي دولت به ويژه در زمينه تعديل اقتصادي، گرفتن وام خارجي و همکاري با دولت هاي غربي از يک سو و انتقاد از گسترش شکاف طبقاتي و تجمل گرايي، محور فعاليت هاي جنبش دانشجويي است. دفتر تحکيم وحدت در اين دوره آشکار از مواضع مجمع روحانيون مبارز حمايت مي کند.(2)
در اين دوره فاصله گيري جنبش دانشجويي با رخدادهاي سياسي کشور به ويژه انتخابات بيش از پيش نمايان مي شود و رويکرد انفعال و کناره گيري از مشارکت در انتخابات به ويژه مجلس شوراي اسلامي دوره چهارم و پنجم را مشاهده مي کنيم.
البته در اين دوران سخن گويان و نمايندگان ديگري وارد عرصه فعاليت دانشجويي مي شوند و انحصار و سيطره دفتر تحکيم وحدت شکسته مي شود.
«جامعه اسلامي دانشجويان»، «بسيج دانشجويي» و «تشکل دانشجويي با رهبري طبرزدي» سه تشکل دانشجويي هستند که در اين دوره پا به عرصه حيات سياسي مي گذارند و هر يک به سهم خود نقش آفريني مي کنند. اما بي شک تشکل دانشجويي که حشمت الله طبرزدي به راه انداخته بود، از اهميت ويژه اي برخوردار است. در آن زمان اين تشکل نقش بزرگي در شکستن سيطره دفتر تحکيم وحدت داشت و حامي بزرگي براي حاکميت و دولت بود. براي نخستين بار همين تشکل و نشريه آن بود که از واژه امام خامنه اي و آيت الله هاشمي رفسنجاني استفاده مي کرد؛ اما زماني نگذشت که به دليل تفکر التقاطي و رفتار راديکالي، اين تشکل در برابر حاکميت و دولت ايستاد و سر از زندان در آورد که داستان آن فرصت و مجالي جداگانه مي طلبد.
اما بي ترديد دوره سوم که از 1376 آغاز و تا 1384 ادامه داشت را بايد دوران نقش آفريني بزرگ جنبش دانشجويي در عرصه سياسي و انتخابات برشمرد:
نبايد ترديد کرد که رياست جمهوري سيد محمد خاتمي و تبديل او به چهره اي کاريزماتيک، فرايندي مشخص يا حزبي نبود. اگر نبود تحليل هاي مجاهدين انقلاب اسلامي، اگر نبود بدنه اجتماعي دفتر تحکيم وحدت، اگر نبود برنامه ريزي ستادي و رسانه اي کارگزاران سازندگي، اگر نبود چانه زني ها و سخنوري هاي متعهدانه رهبران روحانيون مبارز، اگر نبود نظره پردازي هاي روشنفکران ديني و اگر نبود آراي تک تک شهرونداني که به خاتمي رأي دادند، او هرگز رئيس جمهور نمي شد.(3)
واقعيت آن است که دفتر تحکيم وحدت در اين دوره که مشابهت هايي با دوره اول در سال هاي آغازين انقلاب داشت، در همراهي، همفکري و هم رأيي با جريان اصلاحات چون ماشين رأي سازي کار کرد. بخش اعظم ميزگردهايي که براي به چالش کشيدن رقيبان سياسي و اشاعه گفتمان اصلاحات در دانشگاه ها و سراسر کشور برگزار شد، مرهون برنامه ريزي و کار تشکيلاتي گسترده دفتر تحکيم بود. «اندکي صبر ظفر نزديک است» شعار انتخاباتي تحکيم خطاب به هموطنان در شوراها، مجلس و رياست جمهوري بود. اما آنچه که پاشنه آشيل دفتر تحکيم در اين دوره شد، همانا راديکاليسم، افراطي گري و سياست زدگي مفرط بود. اين دو مؤلفه انحصارطلبي و تماميت خواهي به همراه استبداد رأي، براي تشکل دانشجويي که بزرگ ترين ويژگي آن پذيرش «رقابت، رفاقت، مدارا و همکاري» است، تير خلاصي بر آن بود؛ به خصوص هنگامي که جوانان جوياي نام تحکيم، خواهان برخورداري و سهم در قدرت شدند. تئوريسين دوم خرداد، «جنبش دانشجوي را جوان، دچار پرداکنده کاري و دنباله روي ساير جنبش هاي اجتماعي» معرفي کرد؛ سرخوردگي و انفعال تمام پيکره دفتر تحکيم را فرا گرفت!
و از اين پس بود که انشعاب در انشعاب، انزواطلبي، و از همه بدتر گفتمان سکولار و رويکرد مخالفت با نظام، لايه اي از تحکيم را در بر مي گرفت و جنبش دانشجويي با محوريت دفتر تحکيم پس از ربع قرن تلاش به نقطه اي که نبايد مي رسيد، رسيد!(4)
انشعاب در انشعاب
پس از آن در سال 1371 «بسيج دانشجويي» نيز به تشکل دانشجويي اضافه شد. اين تشکل با داعيه نگرش فراجناحي پا به عرصه وجود گذاشت. سال 1377 انشعاب ديگري در تشکل هاي دانشجويي صورت گرفت که خود را «اتحاديه انجمن هاي اسلامي دانشجويان مستقل» ناميده بودند.
انشقاق در دفتر تحکيم وحدت به اينجا ختم نشد. در سال 1380 تعدادي از انجمن هاي اسلامي دانشجويان طي نشستي در دانشگاه گيلان به برگزاري انتخابات پرداختند. البته اين بار انشعاب نه در قالب يک اتحاديه جديد که به نام «طيف شيراز دفتر تحکيم وحدت» معروف شد که اکثر نيروهاي مذهبي، اين دفتر را شکل مي داد. تعدادي از دانشگاه هاي شرکت کننده در اين نشست شامل دانشگاه هاي «شيراز، تبريز، گيلان، مازندران، مشهد، قزوين و صنعتي شاهرود» بودند. در مقابل، باقيمانده دفاتر که اکثريت را نيز تشکيل مي دادند، طي نشستي در دانشگاه علامه طباطبايي انتخابات برگزار کرده و به «طيف علامه دفتر تحکيم وحدت» معروف شدند. طيف علامه تحکيم ابتدا به دو فراکسيو «سنتي(5) و «مدرن»(6) تقسيم شد که صبغه اصلي سنتي ها، مولفه «مذهبي» (که بعد از جدايي طيف شيراز اين نيروهاي مذهب در اقليت قرار گرفته بودند) و صبغه فراکسيون مدرن بيشتر «سکولار»(7) بود. از دانشگاه هاي عضو فراکسيون سنتي مي توان به دانشگاه هاي «تهران و علوم پزشکي تهران، تربيت مدرس، شهيد بهشتي، گرگان و علوم پزشکي يزد» اشاره کرد. دانشگاه هايي مانند «علم و صنعت، امير کبير، شريف، خواجه نصيرالدين طوسي، صنعتي اصفهان، تربيت معلم و علامه طباطبايي» نيز در فراکسيون مدرن قرار گرفتند.(8)
از دل خود اين دو فراکسيون، فراکسيون جديدي به نام «دموکراسي خواه ملي»(9) شکل گرفت. سنتي ها به روشنگري تغيير نام دادند و ترکيب جديد طيف علامه در قالب سه فراکسيون «روشنگري، مدرن و دموکراسي خواه ملي» شکل گرفت. هر چند مطابق نام، شايد بتوان مؤلفه «دموکراسي» را در فراکسيون دموکراسي خواه ملي غالب دانست، امام مهم ترين دليل شکل گيري اين فراکسيون به اختلافات تشکيلاتي و اجرايي (و نه ابعاد ايدئولوژيک) باز مي گشت. در اين فراکسيون نيز نام دانشگاه هايي چون «شهيد بهشتي، اراک، لرستان و شهيد چمران اهواز» به چشم مي آمد.(10)
در طرف مقابل نيز به دليل بروز برخي اختلافات تشکيلاتي و رويکردي مانند «اعتراض به حضور طولاني مدت اعضا در شوراي مرکزي بعد از فارغ التحصيلي و ايجاد حالت قيموميت» و نيز «درخواست براي اتخاذ رويکردهاي انتقادي تر نسبت به حاکميت از سوي اين طيف»، انشعابي با عنوان طيف «نوگراي شيراز» از دل شيراز سنتي صورت گرفت که مي توان به دانشگاه هاي «گيلان و صنعتي شاهرود» در اين بين اشاره کرد که دومي بعد از چندي با عبور از طيف شيراز به فراکسيون مدرن طيف علامه پيوست. در مورد طيف نوگراي شيراز نيز مانند فراکسيون دموکراسي خواه ملي در طرف مقابل، شايد علت اصلي شکل گيري را بتوان همان مشکلات تشکيلاتي در نظر گرفت. با اين حال نسبت به طيف سنتي شيراز، طيف اخير صبغه دموکراتيک تري داشته و با رويکرد انتقادي بيشتر نسبت به حاکميت عمل مي نمايد.(11)
در برخي دانشگاه ها بعد از چندي (به دليل برگزاري انتخابات هاي باز و گردش شوراي مرکزي و شوراي عمومي) بعضاً ترکيبي از فراکسيون هاي مختلف يک طيف يا حتي نيروهايي از هر دو طيف علامه و شيراز حضور داشتند که به چالش هاي سنگين و از کار افتادن انجمن ها منجر مي شد. حال اگر دسته اي موفق به غلبه بر گروه ديگر مي شد، جابه جايي ها و عبور از طيف هاي گونه گون به يکديگر صورت مي گرفت.
از مهم ترين اين موارد مي توان به دانشگاه شيراز اشاره کرد که بعد از عبور از طيف شيراز، به فراکسيون مدرن علامه پيوست و پس از چندي کشمکش و تعليق، منحل اعلام شد تا اينکه اخيراً انجمن اسلامي دانشجويان مستقل اين دانشگاه با حذف نام «مستقل» عهده دار نمايندگي تحکيم شدند! يا در دانشگاه «صنعتي اصفهان» که بعد از خروج از فراکسيون مدرن علامه به فراکسيون دموکراسي خواه ملي پيوستند. همچنين مي توان به «دانشگاه تبريز و علوم پزشکي تبريز» اشاره کرد که ابتدا جزء طيف شيراز بود و بعداً از همه طيف ها اعلام استقلال کرد و خارج شد؛ بعد از مدتي انجمن دو دانشگاه از هم جدا شدند و در انتها به دليل اختلاف بر سر کانديداهاي انتخابات رياست جمهوري 1384، چند پاره شد و ترکيبي از نيروهاي سنتي، پان ترک و مدرن در آن به کشمکش مشغولند.
از ديگر موارد مي توان به دانشگاه هاي علم و صنعت، الزهرا و مشهد اشاره کرد که بين طيف هاي مختلف غوطه مي خورد و کارکرد خود را از دست داده است.(12)
در تمام اين موارد يک مثال خاص نيز وجود داشت و آن «انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه تهران و علوم پزشکي تهران» بود که يک اقليت فراکسيوني به نام «طيف دموکراسي خواه» در سال 1382 در آن شکل گرفته بود. اين طيف ربطي به فراکسيون دموکراسي خواه ملي نداشت و بيشتر سمپات طيف مدرن علامه محسوب مي شد. اين طيف اکثريت طي يک فرايند دو ساله و با رخداد چالش هايي چند، موفق شد يکپارچگي خود را به دست آورده و صبغه چپ مذهبي خود را حفظ نمايد.(13)
در جدول زير طيف ها و فراکسيون هاي مختلف دفتر تحکيم وحدت را که مربوط به بازه زماني 87 ـ 1380 مي باشد نشان مي دهد.
البته در جنبش دانشجويي، اين انشعاب ها به دفتر تحکيم محدود نمي شود. مثلاً در سال هاي 82 ـ 1381 «جنبش عدالت خواه دانشجويي» از دل بسيج دانشجويي زاده شد که مؤلفه تمايز آن، عمل به روش هاي چپ و تا حدودي راديکال تر نسبت به بسيج دانشجويي است؛ يا در سال 1384 که به خاطر اختلاف در انتخاب گزينه اصلح براي رياست جمهوري، دو دستگي و اختلاف در اتحاديه جامعه اسلامي دانشجويان رخ داد.
عملکرد تحکيم وحدت
آنچه که درباره دفتر تحکيم وحدت بايد گفت آن است که تشکلي که در سال 1359 توسط دانشجويان تسخير کننده سفارت آمريکا و به منظور سازماندهي و کادرسازي دانشجويان مذهبي براي رويارويي با تفکرات چپ و التقاطي آغاز به کار کرده بود، به دليل فاصله گيري از فلسفه وجودي اوليه، دگرديسي در انديشه ها و باورها، جابه جايي نسل ها در مديريت جنبش دانشجويي، فراز و فرودهاي زيادي طي کرده است. تشکلي که روزي نماد جنبش اصيل دانشجويي در اسلام خواهي، مردم سالاري ديني، ضد امپرياليستي و عدالت خواهي محسوب مي شد، امروزه به گونه اي دچار فرسايش شده است که برخي از تشکل هاي انشعابي و سخن گويان آن ها از گفتمان سکولار و خروج از حاکميت سخن مي گويند.
بي ترديد وضعيت کنوني حاکم بر جنبش دانشجويي نياز به آسيب شناسي جدي دارد. ضعف هايي چون: از دست دادن روحيه استقلال خواهي، نگرش باندي و جناحي، دور شدن از فلسفه وجودي، عدم توجه و باور به کار ويژه هاي دانشجويي چون عدالت خواهي، حق طلبي، آزادي خواهي، بيگانه ستيزي، مداخله احزاب و تشکل هاي دانشجويي، تماميت خواهي و انحصارطلبي برخي تشکل هاي دانشجويي، روحيه افراطي و راديکاليسم بعضي از اشخاص و تشکل هاي دانشجويي را بايد از جمله دلايل آسيب هاي وارده به جنبش دانشجويي برشمرد.
جنبش دانشجويي به طور عام و دفتر تحکيم وحدت به طور اخص، براي آنکه بتواند به جايگاه اصلي خود بازگردد و در عرصه هاي مختلف نقش آفريني کند به بازتعريف چرايي جنبش دانشجويي نياز دارد. تدوين بيانيه مأموريت براي رسالت و انتظاراتي که از تشکل هاي دانشجويي وجود دارد، يک گام مهم تلقي مي شود. فاصله گيري از احزاب و تشکل هاي سياسي که بعضاً به مثابه پياده نظام آن ها عمل مي کنند يک ضرورت جدي است. پرهيز از باند بازي و، سياست زدگي و روي آوردن به کار سياسي با مبنا و اصول آن بايد در دستور کار قرار گيرد. نبايد نسل جديد دانشجويي، از فعاليت دانشجويي، احساس سرخوردگي و نااميدي داشته باشد.
جنبش دانشجويي بايد «فرزند زمان خويشتن باشد» با درک درست زمان و مکان و انتظاراتي که مردم و جامعه از جنبش دانشجويي دارد، با پايداري بر اصول و وفاداري به آرمان ها به رسالت تاريخي خود بپردازد. بي شک راه نجات دفتر تحکيم وحدت که روزي در عرصه کشور در زمره نقش آفرينان اصلي بود، از اين مسير مي گذرد.
پي نوشت ها :
1. براي مطالعه بيشتر ر.ک: داود راکي، «جنبش دانشجويي ايران»، ماهنامه زمانه، شماره 16، دي ماه 1382.
2. براي مطالعه بيشتر ر.ک: حسين بشيريه، ديباچه اي بر جامعه شناسي سياسي ايران، دوره جمهوري اسلامي، ص 139.
3. براي مطالعه بيشتر ر.ک: محمد قوچاني، «خاتمي نه، خاتميسم آري»، هفته نامه خبري ـ تحليلي شهروند امروز، سال سوم، شماره 55، 30 تير 1387، ص 8.
4. شهرام رفيع زاده، نيما تمدن، نگاهي به ترور سعيد حجاريان، ص 245.
5. در دوره اصلاحات فراکسيون سنتي طيف علامه برخلاف فراکسيون مدرن که از جريان دوم خرداد عبور کرده بود و خود را «ديده بان حقوق بشر» معرفي مي کرد به اصلاح طلبان حکومتي به خصوص لايه هاي سنتي آن نزديک شد و در انتخابات نهمين دوره رياست جمهوري نيز به انتقاد از موضع فراکسيون مدرن پرداخت.
6. اعضاي شوراي مرکزي فراکسيون مدرن طيف علامه عبارت بودند از: ايمان براتيان (رئيس فراکسيون) سعيد حبيبي، محمد هاشمي (دبير)، علي نيکونسبتي، مجتبي بيا، مهران نارکي، صابر شيخ لو، فريد مدرسي، حنيف يزداني، حامدايرانشاهي و احمد آدينه وند.
7. براي مطالعه بيشتر ر.ک: هانيه نعمت اللهي، زخمي که عاقبت سر باز خواهد کرد، پايگاه خبري شريف نيوز، 26 مرداد 1383.
8. ايمان ملک آشتياني، بازخواني و آسيب شناسي لايه هاي جنبش دانشجوي، پايگاه اينترنتي کانون انديشه جوان، 1386/9/1.
9. وقتي انجمن مهمي مثل دانشگاه تهران از دفتر تحکيم وحدت جدا شد، اکثريت اعضايش، اعضاي ديگر مانند مهدي شيرزاد، محمدعلي کديور، حسين دباغ (سروش) و رهامي را اخراج کردند و اين اعضا نيز در کنار دانشجويان ديگري از جمله مجتبي بيات فراکسيون دموکراسي خواه را در دانشگاه تهران به وجود آوردند که به انجمن دموکراسي خواه معروف شد. اين طيف به جريان روشنفکري ديني تمايل دارد و به نهضت آزادي و جبهه مشارکت نزديک است.
10. ايمان ملک آشتياني، بازخواني و آسيب شناسي لايه هاي جنبش دانشجويي، پايگاه اينترنتي کانون انديشه جوان، 1386/9/1.
11. همان.
12. همان.
13. همان.