تشکیل حزب رستاخیز ملت ایران و انحلال احزاب سیاسی: معرفی نظام تک حزبی
نویسنده: اصغر صارمی شهاب
از جملهی جدیدترین نظامهای حزبی، نظام تک حزبی است که اولین بار در قرن بیستم به وسیلهی فاشیستها و سپس مارکسیستها و نازیست ها به کار گرفته شد. حزب واحد یا نظام تک حزبی، به این جهت از نظامهای دیگر و همچنین حزب مسلط جدا میشود که در چنین نظامی رقابت آراء احزاب مختلف مردود است؛ در حالی که درنظام با حزب مسلط، به احزاب دیگر اجازهی فعالیت داده میشود، ولی حزب مسلط آن قدر قوی است که نقش احزاب دیگر در انتخابات، بسیار کم رنگ به نظر میرسد. بنابراین مهمترین خصیصهی این نظام حزبی (تک حزبی) نظامی است که فقط تنها یک حزب بر کلیهی ابعاد زندگی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی سایه افکنده است و اجازهی مشارکت و فعالیت قانونی دارد.
مردم در انتخابات با یک نظام تک حزبی یا می توانندرأی بدهند یا ندهند، چرا که نامزدهای معرفی شده، از سوی حزب واحد را یا قبول دارند یا نه و به همین شیوه، برنامهی حزب و سیاستهای در نظر گرفته شدهی رهبرحزب را. از آن جا که حزب و نظام حزبی، خود محصول شرایط اجتماعی سیاسی یک کشور بوده و رابطهی نزدیکی بین نظام حزبی و نظام سیاسی برقرار است، میتوان حزب واحد را نماد دولتهای تمامیت خواه (توتالیتر) اعم از چپ یا راست دانست.
علت اینکه این گونه دولتها، مانند دولتهای مستبد قرون گذشته عمل نمیکنند و خود را محتاج یک حزب میبینند، در واقع گریزناپذیر بودن حضور مردم، در صحنهی سیاست است:
«پیچیدگی امور در قرن بیستم، نیاز به بسیج همگانی را اجتناب ناپذیر میسازد. حزب واحد، قالبی از بسیج را عرضه میکند که در عین تضمین حضور مردم، نظارت بر آنها را نیز آسان میسازد. به این ترتیب، با نمایی از دموکراسی وحضور نظارت شدهی مردم، قدرت توده به نفع اهداف خاصی هدایت و ازهمین طریق، نظارت دولت به حوزهی خصوصی نیز تسری مییابد.»
این نوع نظام حزبی را میتوان به نظامهای تک حزبی کمونیستی، فاشیستی و جهان سومی دسته بندی کرد. هر چند کلیهی انواع یاد شده در استناد به اصل قدرت، مشترک هستند، اما دارای ایدئولوژی متفاوتی میباشند. ایدئولوژی در احزاب واحد یا یگانه، تأثیر مهمی را در تبیین «خود» و «بیگانه» ایفا میکنند؛ بنابراین ایدئولوگ رهبر حزب، که قدرت اصلی را در دست دارد، تنها مرجع رسیدگی به شئون مختلف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و شناسایی خود و بیگانه است.
از نظر ساخت و تشکیلات حزبی، تمرکز نیز از جمله شباهتهای نظامهای تک حزبی یاد شده است؛ ولی تفاوتهایی نیز، برای مثال، در نظامهای کمونیستی وفاشیستی شیوهی اصلی برگزیدن رهبران حزب، انتخابات است؛ در حالی که در نظام فاشیستی، برگزیدن رهبران حتی به طور اسمی نیز از طریق انتخابات انجام نمیگیرد. درنظام تک حزبی رستاخیز، میتوان گفت گزینش رهبران بر مبنای انتخاب نیست؛ چرا که هویدا، اولین دبیرکل حزب، از سوی مؤسس حزب، یعنی محمدرضا شاه منصوب میشود. نه میتوان آن را کاملاً انتصابی دانست؛ چرا که دبیرکل های بعدی را کنگره تعیین میکرد. البته انتخاب کنگره نیز به صورتی که بعدها خواهیم دید از پیش معلوم بود و کسی باور نداشت که نمایندگان انتخاب شده، برای حضور در کنگره و همچنین نحوهی انتخاب دبیرکل از پیش تعیین شده نباشند.
از جمله تفاوتهای دیگری که بین نظامهای کمونیستی و فاشیستی تک حزبی وجوددارد این است که در نظامهای اخیر، حزب پس از به قدرت رسیدن، کاملاً محافظه کار وخواستار حفظ وضع موجود است و در خدمت و حفظ منافع طبقهی بالا و متوسط جامعه در برابر کارگران قرار میگیرد؛ در حالی که در نظام کمونیستی تک حزبی، حزب وسیلهی انقلاب و دگرگونی است. در نظام تک حزبی رستاخیزی هر چند در گفتهی دبیران کل یا رؤسای کانونها دگرگونی تغییر وضع موجود جاری بود، ولی چنین تغییراتی محدود به مشکلاتی از قبیل ترافیک شهر تهران بود. مبارزه با فساد و همچنین گران فروشی از طرحهایی بودند. که در زمان هویدا و آموزگار مطرح بودند این طرحها یادآور قانون «از کجا آورده ای» سال 1339 اقبال و ده سال قبل از این تاریخ، سال 1329 رزم آرا بود. طرحها و قوانینی که هیچ گاه به طور جدی دنبال نشدند.
ویژگی «عضویت» نیز از جمله ویژگیهایی است که در تفاوت نظامهای تک حزبی بیان میشود. در نظام فاشیستی آنهایی که قبل از پیروزی فاشیسم عضو آن نبوده اند، پس از پیروزی حزب، شانسی برای عضویت در حزب ندارند. بنابراین در این نظام، حزب ازملت جدا میشود و نسل جدید به سختی میتوانند پس از به قدرت رسیدن حزب، به آن راه یابند. در نظام کمونیستی، هر چند مثل نظام فاشیستی رهبران از میان اعضا انتخاب میشوند، ولی عضویت در آن به سختی فاشیسم نیست و همچنین دارای نظام آموزشی سخت گیری که تربیت کودکان یا نوجوانان را برای آماده کردن آنها در حزب فاشیستی به عهده دارد، نمیباشد. بنابراین در نظام کمونیستی، حزب با توده مرتبط است و تفاوت چندانی بین اعضا و غیر اعضا به وجود نمیآید.
در روش نظام تک حزبی رستاخیزی، تنها شرطی که برای عضویت در اساس نامه قید شده است عبارت است از: 1 تابعیت ایران 2 سن : 18 سال تمام. حتی حق عضویت نیز که در اساس نامهی احزاب دیگر ازشرایط عضویت محسوب میشود، در حزب رستاخیز عنوان نشده است. عضویت در حزب اهمیت فراوانی دارد، چنان که مؤسس آن اعلام کرد:
«هر کس مخالف این سیاست (حزب رستاخیز) میباشد یا باید ایران را ترک کند و یاروانه ی زندان شود.»
اما شاه به رغم ادعای ایجاد فرصت برای اقلیت، مردم را به نام نویسی در حزب، تهدید و تطمیع کرد. وی معتقد بود:
«کسی که وارد حزب جدید سیاسی نشود، دو راه در پیش دارد؛ چنین شخصی یاوابسته به یک سازمان غیر قانونی است یا به حزب غیرقانونی توده و به بیان دیگر، یک خائن است. این چنین فردی جایش در یکی از زندانهای ایران است. یا اگر مایل باشد میتواند همین فردا کشور را ترک کند، بی آنکه عوارض خروج بدهد و هر جا که بخواهد برود، زیرا ایرانی نیست و جزو ملت نیست وفعالیت های او طبق قانون غیرقانونی و مستوجب مجازات است.»
شاه که در سال 1353، با این قاطعیت از نظام تک حزبی خودی دفاع کرد، قبل ازتأسیس آن، در کتاب «مأموریت برای وطنم» قاطعانه خود را هوادار سیستم چند حزبی نشان میداد و چنین میگفت :
«چون شاه کشور مشروطه هستم دلیلی نمیبینم که مشوِق تشکیل احزاب نباشم و مانند دیکتاتورها تنها از احزاب دست نشاندهی خود پشتیبانی نمایم.»
و به ناچار در تجدید چاپ کتاب خود، دستور داد جملهی فوِق را حذف کنند وشروع به جمع آوری چاپهای پیشین کنند.
یکی از مهمترین انگیزه های شاه برای اعلام سیستم تک حزبی در این تاریخ، دست یابی هر چه سریعتر به اهداف انقلاب سفید و نگاهبانی از دولت و جامعه، ازطریق مشارکت هر چه بیشتر افراد جامعه بود. دست یابی به اهداف انقلاب شاه و ملت، پیش از این در برنامهها و سیاستهای احزاب فرمایشی چون «ملیون» و «ایران نوین»، بود، ولی به قول خود او:
«یک عده از شما به تشویق خودمن، در واقع رول اقلیت وفادار را بازی میکردید. بازی کردن رول اقلیت وفادار در این مملکت، خیلی مشکل است ... برای اینکه این رول قابل بازی کردن نیست.»
و همچنین افزود:
«من امروز این پیشنهاد را میکنم که رودربایستی در بین نباشد. یک کسی ازقیافه ی یک نفر خوشش نمیآید یا از یک کسی خوشش میآید. برای اینکه هیچ کدام از اینها نباشد، ما امروز یک تشکیلات جدید سیاسی را پایه گذاری میکنیم و اسمش را هم بد نیست بگذاریم یا رستاخیز ایران یا رستاخیز ملی.»
در مرام نامه، از سخنان شاه و منشور جاودانی حزب رستاخیز ملت ایران، متضمن اعتقاد و وفاداری به اصول سه گانه ی نظام شاهنشاهی، قانون اساسی و انقلاب شاه وملت و نیز از اصول اجتماعی، اقتصادی و سیاست خارجی و روابط بین المللی ایران، ازدیدگاه حزب رستاخیز ایران یاد شده است.
پس از تصویب مرام نامه و اساس نامهی حزب، اعضای حزب برای سپاس ازفرماندهی شاه در تشکیل حزب رستاخیز، در روز دوازدهم اردیبهشت ماه 1354 درتهران گردهم آمده شاه را سپاس گفتند و لوحی را که نمایانگر سپاس ملت بود، به وی اعطا کردند.
«پس از آخرین کنفرانس مطبوعاتی اعلیحضرت، دولت، رادیو، تلویزیون ومطبوعات اعلام داشتند که کلیهی احزاب فعال در ایران، منحل گردیدهاند وکلیه ی ایرانیان بالغ باید به حزب واحد بگروند. در غیر این صورت طرد، یامحروم از پشتیبانی دولت خواهند شد. در این روزهای آخر، وزارتخانه ها وسازمان های دولتی، با به وجود آوردن فضایی رعب آور بدون احترام به آزادی فکر و عقیدهی مردم، کارمندان خود را به طرف این حزب سوِ میدهند. اعلیحضرت : استدعا دارم از دولت بخواهند که طبق قانون اساسی ایران واعلامیه ی حقوِ بشر، از هر گونه عملی که آزادی فکری افراد ملت را تهدیدنماید، خودداری کنند و ایرانیان را در وضعی قرار ندهند که برای حفظ موقعیت و حقوِ خود، مجبور شوند بدون ایمان و اعتقاد به حزبی بگروند.»
همچنین آیت الله گلپایگانی، شریعتمداری و امام خمینی مخالفت خود را با تشکیل حزب اعلام کردند. در متن استفتای مسلمانان از امام خمینی در 28 صفر 1395 ِدربارهی حزب رستاخیز ملت ایران، شرکت در حزب بر عموم ملت حرام دانسته شده است؛ زیرا راه کمک به ظالم و استیصال و درماندگی مسلمانان را هموار میکند ومخالفت با آن را، روشنترین موارد نهی از منکر دانستند. به علاوه، در این اعلامیه ضمن بی ثمر دانستن انقلاب شاه و ملت اظهار شد:
«چون تشکیل حزب رستاخیز ملت ایران، مقدمه ای است برای بدبختیهای بسیار، که اثراتش در حال ظاهر شدن است، وظیفهی مراجع اسلام تحریم ورودبه حزب و وظیفهی سایر طبقات، به خصوص خطبای اسلام و طبقهی جوان ودانشگاهیان و همچنین طبقات کارگر، زارع، تجار و اصناف، مبارزات پی گیر ومقاومت منفی است.»
بیشتر رهبران حزب رستاخیز را دولت مردان تشکیل میدادند و بخشهایی از سایرطبقات، به ویژه «کارمندان دولت که هدف نخستین این عضویت اجباری بودند» الزاماًبه حزب پیوستند. در واقع معنای فراگیری حزب، بر همین اساس است. فراگیری حزب، به معنای آن است که حزب در برگیرندهی قشرهای مختلف اجتماع باشد. ویژگی فراطبقاتی بودن نیز به همین معناست. این ویژگی در ترکیب اعضای کانونها مشاهده میشود. «در اجتماع کانونها اشخاصی از طبقات مختلف از استاد دانشگاهی گرفته تادبیرکل و رفتگر شهرداری و کاسب محله شرکت مینمایند. شرکت این افراد، با مقام وشخصیت های مختلف با یک کاسب و رفتگر محله در یک کانون، اختلاف طبقاتی را ازبین برده و هر فرد خود را در حزب دارای یک شخصیت حقیقی میداند.» این خصوصیت فراطبقاتی در کانونها باعث میشد نبود زبان یا منافع مشترک میان اعضای شرکت کننده، پی گیری و تعقیب اهداف سیاسی را سست کند. بنابراین جلسات کانون هابیشتر صوری بود
«در این کانونها به جز تعداد محدودی که کارمندان حقوق ِبگیر این تشکیلات (حزب رستاخیز) بودند، سایرین فقط در ظاهر عضو حزب بودند و تشکیل دهندگان جلسات، هر دفعه در چهره های گوناگون ثناگوی دولت بودند که آنان را به زور به جلسه میبردند.»
شرکت کارمندان اداری ادارات مختلف دولت که عمدهترین شرکت کنندگان درکانون های حزبی به شمار میرفتند، باعث میشد نتوانند به وظایف و مسئولیتهای اداری خویش برسند. چنان که در یکی از گزارشهای ساواک، در این زمینه نوشته شده است :
«با بررسیهایی که در طول یک سال فعالیت حزب رستاخیز ملت ایران به عمل آمده، میتوان اظهار نظر نمود که سپردن سمتهای حساس حزبی چه در مرکز وچه در شهرستانها به افرادی که در پستهای اجرایی مملکت دارای مشاغل مهمی هستند، عمل چندان درستی نبوده و این گونه افراد اگر بخواهند به وظایف و مسئولیتهای اداری خویش برسند، به طور قطع از مسائل حزبی غافل میمانند و آن طور که شاید و باید در ایجاد تحرک در ارگانهای مختلف حزب، توفیقی نخواهند داشت و اگر نخواهند وقت خود را صرف امور حزبی نمایند، قهراً در کار اداری آنان، خللی وارد خواهد شد، که در هر صورت این قبیل مسئولیتها اشکالاتی با خود به دنبال خواهد داشت.»
با این حال خارج از دو دسته اعضای حزبی مذکور، عده ای نیز بودند که تن به اصول انقلاب شاه و ملت نمیدادند. در این رابطه : «رضا پیرزاده از نمایندگان سابق مجلس شورای ملی در اعزام هیأت به شهرستانها و انتخاب افرادی در سنین 25 تا 30 سال پرسید: شما به چه مناسبت این بچهها را میخواهید به مراکز استانها بفرستید؟ وطن دوست (معاون تشکیلات حزب) در پاسخ میگوید: چون افراد تحصیل کرده وفهمیده به حزب نمیآیند.»
در واقع منظور از افراد فهمیده و تحصیل کرده کسانی بودند که نه ترس از دست دادن موقعیت اداری سیاسی خود را داشتند و نه اشتیاِ رسیدن به موقعیتهای بالاتر.
از سوی دیگر، اعضای حزب دو دسته بودند: یک عده از آنان، بنابر اولتیماتوم شاه وساواک مبنی بر اجبار در عضویت در حزب در فضای رعب آور کشور به ثبت نام دست میزدند و این کار تنها فعالیت حزبی آنها به شمار میرفت، یا در کانونهای حزبی شرکت نمیکردند یا اگر هم شرکت میکردند، باز بالاجبار و بدون داشتن انگیزهی سیاسی حضور پیدا میکردند. دستهی دوم بنابر اسناد ساواک، کسانی بودند که انگیزه های کاملاً جاه طلبانه و شخصی داشتند و عضویت در حزب رستاخیز منبع معیشت آنان شده بود. برای مثال، در یکی از گزارشها، گزارشگران ساواک وضعیت اخیر را این گونه توصیف میکنند؛
«آقای مقدم، مسئول امور اداری و مالی حزب رستاخیز به همه میگوید که خدمت اعضای جدید، افتخاری است و حال آنکه معلوم گردیده این مسئولان وحتی سادهترین آنها در ازای؛ خدمت حزبی پستها و پاداشهای کلان از دستگاه اداری خود دریافت میکنند؛ مثلاً روز 25/6/1354 شرکت فرش مبلغ پانزده هزار تومان پاداش به کارمند سادهی خود به نام علی وطن دوست داده است، دردیگر موارد نیز از طریق پستهای فوری، خدمات ناچیز این کارکنان در حزب پاسخ گفته میشود.»
انگیزهی عضویت برای دستهی سوم، منفعت طلبی، سودجویی و فرصت طلبی بود. به دلیل نبود انگیزه های سیاسی، این موضوع از عوامل و دلایل عمدهی رکود بود. در حالی که شمارکانون های شهری و روستایی حزب، در واپسین سالهای عمر آن، به 78249 و تعداداعضای این حزب، حدود پنج میلیون نفر ادعا میشد، بدون اغراق میتوان گفت که فعالیت عدهی بسیاری از آنها فقط ثبت نام در حزب بود. در همین رابطه، گزارش ساواک حاکی از آن است که :
«هر روز که میگذرد به خوبی مشهود است که در حزب رستاخیز، به غیر از یک سلسله برنامه های نمایشی و تهیهی خبر از تعدادی کانونهای حزبی، هیچ نوع فعالیت چشم گیر دیگری در جهت کار مردم یا آموزش مردم و یا به هر صورت، رفع مشکلی از مردم دیده نمیشود. حکومت چنین وضعی در حزب، یک ناباوری از حکومت حزبی را، تدریجاً جانشین اعتقاد مردم نسبت به لزوم دخالت خودشان در مسائل مملکتی میکند. یک عده افراد غیرمطلع و از همه مهمتر بی اعتقاد به اصول حزبی، هر یک صاحب میز و اطاق و منشی هستند، بدون اینکه کمترین کاری انجام بدهند و یا مراجعه ای وجود داشته باشد که بحثی راجع به مملکت پیش بکشاند.»
شاه، عرصهی اجتماع را میدان آزمون سعی وخطای خود ساخت و ابایی نداشت که گفتهها و نوشته های قبلی خود را نقض کند. شاه باتشکیل احزاب اقلیت و اکثریت، در واقع در پی آن بود که هم ظاهری دموکراتیک از نظام سیاسی خود نمایش دهد و هم عقاید و آرای مختلف موجود در جامعه را یک دست وهم شکل و تحت کنترل خود داشته باشد. در حالی که احزاب سیاسی تا زمانی که خودانگیخته و تشکیل شده از پایین هرم قدرت سیاسی نباشند، تحرک و پویایی لازم رانخواهند داشت.
حزب رستاخیز نیز هم چون گذشتگان خود (حزب مردم، ملیون و ایران نوین) علی رغم به عضویت درآوردن عدهی بسیاری از مردم که یا با انگیزه های غیرسیاسی وارد حزب شده بودند یا در هراس از اولتیماتوم شاه مبنی بر خروج از کشور یاحبس در زندان به آن گرویده بودند، تحرک و پویایی را که لازمهی یک حزب سیاسی است نداشت. چهار سال طول کشید تا نتیجهی آزمون سال 53 را درمرداد، سال 57 این گونه توصیف کند: این حزب (رستاخیز) خیلی ناتوان است و گردانندگان آن هم تنبل و تن پرورند، ولی چون میبینم چیز دیگری را نمیتوان جانشین آن کرد این است که آن رانگه داشتهایم. سرانجام شاه در آبان ماه سال 57، حزب رستاخیز را منحل ساخت و رئیس ستاد نیروهای مسلح خود را در رأس دولت گماشت.
منبع:سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی
/ع
مردم در انتخابات با یک نظام تک حزبی یا می توانندرأی بدهند یا ندهند، چرا که نامزدهای معرفی شده، از سوی حزب واحد را یا قبول دارند یا نه و به همین شیوه، برنامهی حزب و سیاستهای در نظر گرفته شدهی رهبرحزب را. از آن جا که حزب و نظام حزبی، خود محصول شرایط اجتماعی سیاسی یک کشور بوده و رابطهی نزدیکی بین نظام حزبی و نظام سیاسی برقرار است، میتوان حزب واحد را نماد دولتهای تمامیت خواه (توتالیتر) اعم از چپ یا راست دانست.
علت اینکه این گونه دولتها، مانند دولتهای مستبد قرون گذشته عمل نمیکنند و خود را محتاج یک حزب میبینند، در واقع گریزناپذیر بودن حضور مردم، در صحنهی سیاست است:
«پیچیدگی امور در قرن بیستم، نیاز به بسیج همگانی را اجتناب ناپذیر میسازد. حزب واحد، قالبی از بسیج را عرضه میکند که در عین تضمین حضور مردم، نظارت بر آنها را نیز آسان میسازد. به این ترتیب، با نمایی از دموکراسی وحضور نظارت شدهی مردم، قدرت توده به نفع اهداف خاصی هدایت و ازهمین طریق، نظارت دولت به حوزهی خصوصی نیز تسری مییابد.»
این نوع نظام حزبی را میتوان به نظامهای تک حزبی کمونیستی، فاشیستی و جهان سومی دسته بندی کرد. هر چند کلیهی انواع یاد شده در استناد به اصل قدرت، مشترک هستند، اما دارای ایدئولوژی متفاوتی میباشند. ایدئولوژی در احزاب واحد یا یگانه، تأثیر مهمی را در تبیین «خود» و «بیگانه» ایفا میکنند؛ بنابراین ایدئولوگ رهبر حزب، که قدرت اصلی را در دست دارد، تنها مرجع رسیدگی به شئون مختلف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و شناسایی خود و بیگانه است.
از نظر ساخت و تشکیلات حزبی، تمرکز نیز از جمله شباهتهای نظامهای تک حزبی یاد شده است؛ ولی تفاوتهایی نیز، برای مثال، در نظامهای کمونیستی وفاشیستی شیوهی اصلی برگزیدن رهبران حزب، انتخابات است؛ در حالی که در نظام فاشیستی، برگزیدن رهبران حتی به طور اسمی نیز از طریق انتخابات انجام نمیگیرد. درنظام تک حزبی رستاخیز، میتوان گفت گزینش رهبران بر مبنای انتخاب نیست؛ چرا که هویدا، اولین دبیرکل حزب، از سوی مؤسس حزب، یعنی محمدرضا شاه منصوب میشود. نه میتوان آن را کاملاً انتصابی دانست؛ چرا که دبیرکل های بعدی را کنگره تعیین میکرد. البته انتخاب کنگره نیز به صورتی که بعدها خواهیم دید از پیش معلوم بود و کسی باور نداشت که نمایندگان انتخاب شده، برای حضور در کنگره و همچنین نحوهی انتخاب دبیرکل از پیش تعیین شده نباشند.
از جمله تفاوتهای دیگری که بین نظامهای کمونیستی و فاشیستی تک حزبی وجوددارد این است که در نظامهای اخیر، حزب پس از به قدرت رسیدن، کاملاً محافظه کار وخواستار حفظ وضع موجود است و در خدمت و حفظ منافع طبقهی بالا و متوسط جامعه در برابر کارگران قرار میگیرد؛ در حالی که در نظام کمونیستی تک حزبی، حزب وسیلهی انقلاب و دگرگونی است. در نظام تک حزبی رستاخیزی هر چند در گفتهی دبیران کل یا رؤسای کانونها دگرگونی تغییر وضع موجود جاری بود، ولی چنین تغییراتی محدود به مشکلاتی از قبیل ترافیک شهر تهران بود. مبارزه با فساد و همچنین گران فروشی از طرحهایی بودند. که در زمان هویدا و آموزگار مطرح بودند این طرحها یادآور قانون «از کجا آورده ای» سال 1339 اقبال و ده سال قبل از این تاریخ، سال 1329 رزم آرا بود. طرحها و قوانینی که هیچ گاه به طور جدی دنبال نشدند.
ویژگی «عضویت» نیز از جمله ویژگیهایی است که در تفاوت نظامهای تک حزبی بیان میشود. در نظام فاشیستی آنهایی که قبل از پیروزی فاشیسم عضو آن نبوده اند، پس از پیروزی حزب، شانسی برای عضویت در حزب ندارند. بنابراین در این نظام، حزب ازملت جدا میشود و نسل جدید به سختی میتوانند پس از به قدرت رسیدن حزب، به آن راه یابند. در نظام کمونیستی، هر چند مثل نظام فاشیستی رهبران از میان اعضا انتخاب میشوند، ولی عضویت در آن به سختی فاشیسم نیست و همچنین دارای نظام آموزشی سخت گیری که تربیت کودکان یا نوجوانان را برای آماده کردن آنها در حزب فاشیستی به عهده دارد، نمیباشد. بنابراین در نظام کمونیستی، حزب با توده مرتبط است و تفاوت چندانی بین اعضا و غیر اعضا به وجود نمیآید.
در روش نظام تک حزبی رستاخیزی، تنها شرطی که برای عضویت در اساس نامه قید شده است عبارت است از: 1 تابعیت ایران 2 سن : 18 سال تمام. حتی حق عضویت نیز که در اساس نامهی احزاب دیگر ازشرایط عضویت محسوب میشود، در حزب رستاخیز عنوان نشده است. عضویت در حزب اهمیت فراوانی دارد، چنان که مؤسس آن اعلام کرد:
«هر کس مخالف این سیاست (حزب رستاخیز) میباشد یا باید ایران را ترک کند و یاروانه ی زندان شود.»
شاه و حزب رستاخیز ملت ایران
اما شاه به رغم ادعای ایجاد فرصت برای اقلیت، مردم را به نام نویسی در حزب، تهدید و تطمیع کرد. وی معتقد بود:
«کسی که وارد حزب جدید سیاسی نشود، دو راه در پیش دارد؛ چنین شخصی یاوابسته به یک سازمان غیر قانونی است یا به حزب غیرقانونی توده و به بیان دیگر، یک خائن است. این چنین فردی جایش در یکی از زندانهای ایران است. یا اگر مایل باشد میتواند همین فردا کشور را ترک کند، بی آنکه عوارض خروج بدهد و هر جا که بخواهد برود، زیرا ایرانی نیست و جزو ملت نیست وفعالیت های او طبق قانون غیرقانونی و مستوجب مجازات است.»
شاه که در سال 1353، با این قاطعیت از نظام تک حزبی خودی دفاع کرد، قبل ازتأسیس آن، در کتاب «مأموریت برای وطنم» قاطعانه خود را هوادار سیستم چند حزبی نشان میداد و چنین میگفت :
«چون شاه کشور مشروطه هستم دلیلی نمیبینم که مشوِق تشکیل احزاب نباشم و مانند دیکتاتورها تنها از احزاب دست نشاندهی خود پشتیبانی نمایم.»
و به ناچار در تجدید چاپ کتاب خود، دستور داد جملهی فوِق را حذف کنند وشروع به جمع آوری چاپهای پیشین کنند.
یکی از مهمترین انگیزه های شاه برای اعلام سیستم تک حزبی در این تاریخ، دست یابی هر چه سریعتر به اهداف انقلاب سفید و نگاهبانی از دولت و جامعه، ازطریق مشارکت هر چه بیشتر افراد جامعه بود. دست یابی به اهداف انقلاب شاه و ملت، پیش از این در برنامهها و سیاستهای احزاب فرمایشی چون «ملیون» و «ایران نوین»، بود، ولی به قول خود او:
«یک عده از شما به تشویق خودمن، در واقع رول اقلیت وفادار را بازی میکردید. بازی کردن رول اقلیت وفادار در این مملکت، خیلی مشکل است ... برای اینکه این رول قابل بازی کردن نیست.»
و همچنین افزود:
«من امروز این پیشنهاد را میکنم که رودربایستی در بین نباشد. یک کسی ازقیافه ی یک نفر خوشش نمیآید یا از یک کسی خوشش میآید. برای اینکه هیچ کدام از اینها نباشد، ما امروز یک تشکیلات جدید سیاسی را پایه گذاری میکنیم و اسمش را هم بد نیست بگذاریم یا رستاخیز ایران یا رستاخیز ملی.»
شکل گیری حزب رستاخیز:
در مرام نامه، از سخنان شاه و منشور جاودانی حزب رستاخیز ملت ایران، متضمن اعتقاد و وفاداری به اصول سه گانه ی نظام شاهنشاهی، قانون اساسی و انقلاب شاه وملت و نیز از اصول اجتماعی، اقتصادی و سیاست خارجی و روابط بین المللی ایران، ازدیدگاه حزب رستاخیز ایران یاد شده است.
پس از تصویب مرام نامه و اساس نامهی حزب، اعضای حزب برای سپاس ازفرماندهی شاه در تشکیل حزب رستاخیز، در روز دوازدهم اردیبهشت ماه 1354 درتهران گردهم آمده شاه را سپاس گفتند و لوحی را که نمایانگر سپاس ملت بود، به وی اعطا کردند.
واکنشها به حزب رستاخیز:
«پس از آخرین کنفرانس مطبوعاتی اعلیحضرت، دولت، رادیو، تلویزیون ومطبوعات اعلام داشتند که کلیهی احزاب فعال در ایران، منحل گردیدهاند وکلیه ی ایرانیان بالغ باید به حزب واحد بگروند. در غیر این صورت طرد، یامحروم از پشتیبانی دولت خواهند شد. در این روزهای آخر، وزارتخانه ها وسازمان های دولتی، با به وجود آوردن فضایی رعب آور بدون احترام به آزادی فکر و عقیدهی مردم، کارمندان خود را به طرف این حزب سوِ میدهند. اعلیحضرت : استدعا دارم از دولت بخواهند که طبق قانون اساسی ایران واعلامیه ی حقوِ بشر، از هر گونه عملی که آزادی فکری افراد ملت را تهدیدنماید، خودداری کنند و ایرانیان را در وضعی قرار ندهند که برای حفظ موقعیت و حقوِ خود، مجبور شوند بدون ایمان و اعتقاد به حزبی بگروند.»
همچنین آیت الله گلپایگانی، شریعتمداری و امام خمینی مخالفت خود را با تشکیل حزب اعلام کردند. در متن استفتای مسلمانان از امام خمینی در 28 صفر 1395 ِدربارهی حزب رستاخیز ملت ایران، شرکت در حزب بر عموم ملت حرام دانسته شده است؛ زیرا راه کمک به ظالم و استیصال و درماندگی مسلمانان را هموار میکند ومخالفت با آن را، روشنترین موارد نهی از منکر دانستند. به علاوه، در این اعلامیه ضمن بی ثمر دانستن انقلاب شاه و ملت اظهار شد:
«چون تشکیل حزب رستاخیز ملت ایران، مقدمه ای است برای بدبختیهای بسیار، که اثراتش در حال ظاهر شدن است، وظیفهی مراجع اسلام تحریم ورودبه حزب و وظیفهی سایر طبقات، به خصوص خطبای اسلام و طبقهی جوان ودانشگاهیان و همچنین طبقات کارگر، زارع، تجار و اصناف، مبارزات پی گیر ومقاومت منفی است.»
پایگاه اجتماعی حزب رستاخیز
بیشتر رهبران حزب رستاخیز را دولت مردان تشکیل میدادند و بخشهایی از سایرطبقات، به ویژه «کارمندان دولت که هدف نخستین این عضویت اجباری بودند» الزاماًبه حزب پیوستند. در واقع معنای فراگیری حزب، بر همین اساس است. فراگیری حزب، به معنای آن است که حزب در برگیرندهی قشرهای مختلف اجتماع باشد. ویژگی فراطبقاتی بودن نیز به همین معناست. این ویژگی در ترکیب اعضای کانونها مشاهده میشود. «در اجتماع کانونها اشخاصی از طبقات مختلف از استاد دانشگاهی گرفته تادبیرکل و رفتگر شهرداری و کاسب محله شرکت مینمایند. شرکت این افراد، با مقام وشخصیت های مختلف با یک کاسب و رفتگر محله در یک کانون، اختلاف طبقاتی را ازبین برده و هر فرد خود را در حزب دارای یک شخصیت حقیقی میداند.» این خصوصیت فراطبقاتی در کانونها باعث میشد نبود زبان یا منافع مشترک میان اعضای شرکت کننده، پی گیری و تعقیب اهداف سیاسی را سست کند. بنابراین جلسات کانون هابیشتر صوری بود
«در این کانونها به جز تعداد محدودی که کارمندان حقوق ِبگیر این تشکیلات (حزب رستاخیز) بودند، سایرین فقط در ظاهر عضو حزب بودند و تشکیل دهندگان جلسات، هر دفعه در چهره های گوناگون ثناگوی دولت بودند که آنان را به زور به جلسه میبردند.»
شرکت کارمندان اداری ادارات مختلف دولت که عمدهترین شرکت کنندگان درکانون های حزبی به شمار میرفتند، باعث میشد نتوانند به وظایف و مسئولیتهای اداری خویش برسند. چنان که در یکی از گزارشهای ساواک، در این زمینه نوشته شده است :
«با بررسیهایی که در طول یک سال فعالیت حزب رستاخیز ملت ایران به عمل آمده، میتوان اظهار نظر نمود که سپردن سمتهای حساس حزبی چه در مرکز وچه در شهرستانها به افرادی که در پستهای اجرایی مملکت دارای مشاغل مهمی هستند، عمل چندان درستی نبوده و این گونه افراد اگر بخواهند به وظایف و مسئولیتهای اداری خویش برسند، به طور قطع از مسائل حزبی غافل میمانند و آن طور که شاید و باید در ایجاد تحرک در ارگانهای مختلف حزب، توفیقی نخواهند داشت و اگر نخواهند وقت خود را صرف امور حزبی نمایند، قهراً در کار اداری آنان، خللی وارد خواهد شد، که در هر صورت این قبیل مسئولیتها اشکالاتی با خود به دنبال خواهد داشت.»
با این حال خارج از دو دسته اعضای حزبی مذکور، عده ای نیز بودند که تن به اصول انقلاب شاه و ملت نمیدادند. در این رابطه : «رضا پیرزاده از نمایندگان سابق مجلس شورای ملی در اعزام هیأت به شهرستانها و انتخاب افرادی در سنین 25 تا 30 سال پرسید: شما به چه مناسبت این بچهها را میخواهید به مراکز استانها بفرستید؟ وطن دوست (معاون تشکیلات حزب) در پاسخ میگوید: چون افراد تحصیل کرده وفهمیده به حزب نمیآیند.»
در واقع منظور از افراد فهمیده و تحصیل کرده کسانی بودند که نه ترس از دست دادن موقعیت اداری سیاسی خود را داشتند و نه اشتیاِ رسیدن به موقعیتهای بالاتر.
از سوی دیگر، اعضای حزب دو دسته بودند: یک عده از آنان، بنابر اولتیماتوم شاه وساواک مبنی بر اجبار در عضویت در حزب در فضای رعب آور کشور به ثبت نام دست میزدند و این کار تنها فعالیت حزبی آنها به شمار میرفت، یا در کانونهای حزبی شرکت نمیکردند یا اگر هم شرکت میکردند، باز بالاجبار و بدون داشتن انگیزهی سیاسی حضور پیدا میکردند. دستهی دوم بنابر اسناد ساواک، کسانی بودند که انگیزه های کاملاً جاه طلبانه و شخصی داشتند و عضویت در حزب رستاخیز منبع معیشت آنان شده بود. برای مثال، در یکی از گزارشها، گزارشگران ساواک وضعیت اخیر را این گونه توصیف میکنند؛
«آقای مقدم، مسئول امور اداری و مالی حزب رستاخیز به همه میگوید که خدمت اعضای جدید، افتخاری است و حال آنکه معلوم گردیده این مسئولان وحتی سادهترین آنها در ازای؛ خدمت حزبی پستها و پاداشهای کلان از دستگاه اداری خود دریافت میکنند؛ مثلاً روز 25/6/1354 شرکت فرش مبلغ پانزده هزار تومان پاداش به کارمند سادهی خود به نام علی وطن دوست داده است، دردیگر موارد نیز از طریق پستهای فوری، خدمات ناچیز این کارکنان در حزب پاسخ گفته میشود.»
انگیزهی عضویت برای دستهی سوم، منفعت طلبی، سودجویی و فرصت طلبی بود. به دلیل نبود انگیزه های سیاسی، این موضوع از عوامل و دلایل عمدهی رکود بود. در حالی که شمارکانون های شهری و روستایی حزب، در واپسین سالهای عمر آن، به 78249 و تعداداعضای این حزب، حدود پنج میلیون نفر ادعا میشد، بدون اغراق میتوان گفت که فعالیت عدهی بسیاری از آنها فقط ثبت نام در حزب بود. در همین رابطه، گزارش ساواک حاکی از آن است که :
«هر روز که میگذرد به خوبی مشهود است که در حزب رستاخیز، به غیر از یک سلسله برنامه های نمایشی و تهیهی خبر از تعدادی کانونهای حزبی، هیچ نوع فعالیت چشم گیر دیگری در جهت کار مردم یا آموزش مردم و یا به هر صورت، رفع مشکلی از مردم دیده نمیشود. حکومت چنین وضعی در حزب، یک ناباوری از حکومت حزبی را، تدریجاً جانشین اعتقاد مردم نسبت به لزوم دخالت خودشان در مسائل مملکتی میکند. یک عده افراد غیرمطلع و از همه مهمتر بی اعتقاد به اصول حزبی، هر یک صاحب میز و اطاق و منشی هستند، بدون اینکه کمترین کاری انجام بدهند و یا مراجعه ای وجود داشته باشد که بحثی راجع به مملکت پیش بکشاند.»
پایان کار
شاه، عرصهی اجتماع را میدان آزمون سعی وخطای خود ساخت و ابایی نداشت که گفتهها و نوشته های قبلی خود را نقض کند. شاه باتشکیل احزاب اقلیت و اکثریت، در واقع در پی آن بود که هم ظاهری دموکراتیک از نظام سیاسی خود نمایش دهد و هم عقاید و آرای مختلف موجود در جامعه را یک دست وهم شکل و تحت کنترل خود داشته باشد. در حالی که احزاب سیاسی تا زمانی که خودانگیخته و تشکیل شده از پایین هرم قدرت سیاسی نباشند، تحرک و پویایی لازم رانخواهند داشت.
حزب رستاخیز نیز هم چون گذشتگان خود (حزب مردم، ملیون و ایران نوین) علی رغم به عضویت درآوردن عدهی بسیاری از مردم که یا با انگیزه های غیرسیاسی وارد حزب شده بودند یا در هراس از اولتیماتوم شاه مبنی بر خروج از کشور یاحبس در زندان به آن گرویده بودند، تحرک و پویایی را که لازمهی یک حزب سیاسی است نداشت. چهار سال طول کشید تا نتیجهی آزمون سال 53 را درمرداد، سال 57 این گونه توصیف کند: این حزب (رستاخیز) خیلی ناتوان است و گردانندگان آن هم تنبل و تن پرورند، ولی چون میبینم چیز دیگری را نمیتوان جانشین آن کرد این است که آن رانگه داشتهایم. سرانجام شاه در آبان ماه سال 57، حزب رستاخیز را منحل ساخت و رئیس ستاد نیروهای مسلح خود را در رأس دولت گماشت.
منبع:سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی
/ع