
ناکارآمدی احزاب سیاسی در ایران معاصر
یکی از موضوعات مهم در صحنه سیاسی ایران بعد از انقلاب مشروطیت، احزاب و تشکلهای مردمی است که به رغم سابقه یک صد ساله، هیچ حزب و تشکیلات منسجم و قوام یافته فراگیری که نماینده واقعی بخشی از طبقات اجتماعی باشد شکل نگرفته است. این مقاله بر آن است تا علل نهادینه نشدن احزاب را با وجود فضای باز سیاسی در برخی مقاطع زمانی، تبیین کند.
حزب سیاسی
اول آن که از طریق انتخابات و مبارزات پارلمانی قدرت سیاسی را به دست آورند، مبارزه مسالمتآمیز را برای کسب کرسیهای بیشتر و تشکیل حکومت گسترش دهند، به ایجاد نظم و ارتباط در اعضا از طریق رإیگیری و محافل ویژه حزبی اقدام نمایند و دارای سلسله مراتبی باشند که حافظ انسجام و هماهنگی حزب باشند؛
دوم آن که دارای جهان بینی، ایدئولوژی، شعار، فلسفه سیاسی، جهت گیری طبقاتی، استراتژی و تاکتیک مبارزه باشد؛
سوم آن که تلاش کنند تا قدرت سیاسی را مستقیما در دست گرفته یا در آن شریک شوند تا در پرتو آن بتوانند به اهداف مادی و غیرمادی خود دست یابند.
بعضی از محققان نظیر لاپالومبارا و واینر سعی کردهاند که به جای ارائه تعریف، از طریق شناسایی و برشمردن عوامل حزب، این پدیده اجتماعی را مشخص کنند. بر این اساس آنها حزب را دارای ویژگی ذیل میدانند:
1. دارای سازمانهای پایدار و مرکزی و رهبریکننده است، یعنی تشکیلات حزب با مردن رهبران و بنیادگذاران حزب از هم نپاشد؛
2. دارای سازمانهای محلی پایدار هستند که با سازمان مرکزی حزب پیوند همیشگی و گونه گون دارند؛
3. رهبری مرکزی و محلی حزب باید مصمم باشند که قدرت سیاسی را در پهنه کشور، خواه به تنهایی یا به یاری حزبهای دیگر، به دست گیرند و آنها را رهبری و اداره کنند و نباید تنها به اعمال نفوذ بر قدرت سیاسی حاکم بسنده کنند؛
4. از پشتیبانی توده مردم برخوردار باشد. 2
با عنایت به شاخصههایی که برای احزاب سیاسی برشمردیم، میتوان حزب سیاسی را این گونه تعریف کرد: حزب به گروهی از افراد اطلاق میشود که براساس اصول و هدفهای مشترک در سازمانی متشکل شده و برای رسیدن به هدفها و اجرای اصول موردنظر درصدد کسب قدرت از راه های قانونی و مجاز هستند.
کارویژه های احزاب سیاسی
شکل دادن به افکار عمومی: به این بیان که «احزاب با ارائه یک برنامه و خطمشی، موجد فکری جمعی میشوند که زیر پوشش آن، افراد پراکنده به نوعی وحدت سیاسی میرسند... بدون وجود برنامهها و بحث پیرامون مسائل و نقطه نظرها، فرد از حداقل آگاهی نیز محروم و از اعمال سهم خود در حق حاکمیت باز میماند... پیچیدگی زندگی امروز به فرد امکان نمیدهد که به تنهایی به کسب اطلاعات لازم و سپس تحلیل آنها بپردازد و در نتیجه راه سیاسی خود را انتخاب کند» 3؛
معرفی کاندیداها (نامزدها) : عموم مردم که قسمت زیادی از اوقات خود را صرف امور زندگی میکنند، معمولا فرصت و همچنین تخصص کافی برای بررسی و شناخت افراد لایق برای تصدی مقامهای سیاسی را ندارند؛ به علاوه اگر قرار باشد که هرکس خود به دنبال شناخت و معرفی کاندیدای موردنظر برود، جامعه سیاسی دچار بی نظمی و آشفتگی میشود. از این رو احزاب با مداخله در این امر و معرفی کاندیداهای لازم، روند تعیین کاندیداها را منظم کرده و مشکل را حل میکنند. گام بعدی، حمایت از نامزدهای انتخاباتی و تلاش برای متقاعد کردن مردم به رإی دادن به آنهاست. حزب این کار را با حمایت مالی از مبارزات انتخاباتی و با استفاده از ابزارهای تبلیغاتی و وسایل ارتباطی در دسترس خود انجام میدهد؛
سیاست گذاری: هر حزب سیاسی ناگزیر است که اهداف و برنامه های خود را برای مردم تشریح کند تا مردم بتوانند از میان دیدگاهها و برنامه های مختلف، برنامه ای را انتخاب کنند که به اهدافشان نزدیکتر است. بنابراین احزاب میکوشند تا فراگیرترین شعارها را برای افکار عمومی عرضه بدارند تا در جلب اکثریت آرا موفق شوند؛
افزایش آگاهی مردم: یعنی آگاه ساختن مردم از تصمیمها و مقاصد قدرت سیاسی. این عمل ممکن است به دو صورت صورت پذیرد: یکی، تإیید تصمیمات دولت که معمولا در سیستم تک حزبی اعمال میشود و دیگری، نفی و نقد این تصمیمات که در نظامهای چند حزبی و از طرف احزاب خارج از هیإت حاکمه انجام میشود؛
تجمیع و انعکاس مطالبات مشروع و قانونی مردم به نظام: نظامهای سیاسی با انبوهی از تقاضای، بعضا متعارض مردم روبه رو هستند که پاسخ گویی به همه آنها عملا غیرممکن است؛ از این رو نقش احزاب سیاسی در تجمیع خواستهها و علایق پراکنده بسیار موثر است؛
نظارت بر قدرت سیاسی و کنترل آن: احزاب خارج از هیإت حاکمه به عنوان دولت در سایه عمل میکنند و برای تمهید زمینه های پیروزی در انتخابات آینده، عملکرد دولت را زیر ذره بین نظارت قرار میدهند؛
ایجاد محیطی مسالمتآمیز جهت حل و فصل اختلافات: احزاب به علت عمل کردن در چارچوب قانون، زمینه رقابت سالم و آرامی را برای کسب قدرت فراهم میآورند؛
آموزش سیاسی: از آن جا که توده مردم در قبال فعالیتهای حکومت بی احساس و بی اعتنا هستند، لازم است تا آنها را از این بی تفاوتی درآورد و به صحنه های سیاسی کشاند، که احزاب در این راستا نقش موثری ایفا میکنند. به طور کلی احزاب آموزش سیاسی را در دو سطح انجام میدهند: الف آموزش در سطح عمومی که از طریق نشریات و رسانه های گروهی، اهداف و آرمانها و برنامه های خود را به مردم القا میکنند؛ ب آموزش در سطح خصوصی که در این سطح به آموزش افراد و اعضای حزب میپردازند تا تشکیلات و سازمان حزبی در پرتو وجود اعضای آگاه و متعهد به حزب پایدار بماند و حزب بتواند برای مناصب مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و به طور کلی رهبری جامعه، نیروهای کارآمدی تربیت کند.
اینک به مطالعه موردی دو حزب «توده» و «اراده ملی» میپردازیم.
حزب توده
الف حزب توده قبل از انقلاب اسلامی
حزب توده ایران نه تنها مخالف مذهب نیست، بلکه به مذهب به طور کلی و مذهب اسلام خصوصا احترام میگذارد و روش حزبی خود را با تعلیمات عالیه مذهب محمدی منافی نمیداند، بلکه معتقد است که در راه هدفهای مذهب اسلام میکوشد... حزب توده ایران حامی جدی تعالیم مقدس اسلام خواهد بود. 4
حزب توده در طول حیاتش جهت حفظ منافع شوروی، کمیته ترور را به رهبری خسرو روزبه تشکیل داد. کیانوری قتلهای درون سازمانی را که به دستور رهبری حزب انجام میگرفت به راحتی توجیه و تإیید میکند، چون وی معتقد است آنها عضو خانواده بزرگ حزبی هستند، بنابراین مرگ و زندگی تمام اعضا باید به اراده رهبری حزب وابسته باشد. آنچه مسلم است سرقتهای بانک ملی دماوند، بانک ملی مرکز و بانک بازرگانی و قتل حسام لنکرانی، محسن صالحی، داریوش غفاری، فاطری و پرویز نوایی 5 به دست سازمان اطلاعات به رهبری دکتر مرتضی یزدی، از طرف هیإت اجراییه هشت نفری و مسوول این سازمان، خسرو روزبه، انجام گرفت و در هیإت اجراییه تإیید شد. 6
در واقع بین سران حزب کم نبودن افرادی که هر عمل نامشروع را برای نیل به هدف، مشروع میدانستند هرچند علیه دوستان و رفقای نزدیک خودشان باشد.
حزب توده در زمینه آشنا ساختن افراد جامعه به حقوق و وظایف شهروندی، و بالا بردن دانش و آگاهی آنها از مسائل اجتماعی و سیاسی، سیاست گذاری و شکل دادن به افکار عمومی هیچ گونه اقدامی انجام نداد.
رهبران حزب توده به لایحه های مختلف اجتماعی کشور در حوزه فرهنگ ملی، مذهبی، آداب و سنن و حتی تاریخ واقعی ایران وقعی نمینهادند، چون اساس حزب بر افکاری نهاده شده بود که با این مقولات بیگانه بود؛ آنچه در برنامه آموزش رهبری حزب قرار داشت، مارکسیسم استالینیسم یعنی فرهنگ فراملی بود که مسکو برای همه کشورها تجویز میکرد؛ البته آموزش صنفی سیاسی حزب خصوصا به کارگران ارائه میشد، ولی این تعلیمات وقتی ارزش واقعی خود را پیدا میکرد که با آموزشهای جنبی از قبیل درگیری با مخالفان و خرابکاری در سرمایه های ملی و چماق کشی همراه نبود. حزب توده بهترین فرصتها داشت که بنیاد یک مبارزه صنفی خود انگیخته یعنی به دور از هدفهای سیاسی را بر جای نهد، ولی به جای آن، اتحادیه های صنفی واقعی را تحت نفوذ خود درآورد و وسیله استفاده های سیاسی و حزبی قرار داد.
یکی از کارویژه های احزاب، ایجاد ارتباط بین مردم و زمامداران و تجمیع و انعکاس مطالبات مشروع و قانونی مردم به نظام است، یعنی احزاب، نمایندگان خود را به مقامهای دولتی برمی گزینند و این نمایندگان رابط بین مردم و حکومت هستند، اما حزب توده از آن جایی که از میان مردم به وجود نیامده بود و به طور مستقیم به دستور مقامات شوروی تشکیل شده بود، همواره به جای این که سیاستها و تصمیمات دولت را با مردم در میان بگذارد و مطالبات قانونی و مشروع مردم را به حکومت منتقل سازد، مجری سیاستهای شوروی بود.
ایجاد محیطی مسالمت آمیز جهت حل و فصل اختلافات یکی از کارویژه هایی بود که برای احزاب برشمردیم، ولی حزب توده برعکس آن عمل میکرد؛ آشوب و درگیری در سرلوحه کارهای آن قرار داشت. بیشتر زد و خوردها با پلیس و با اعضای احزاب مخالف حزب توده، در برابر مراکز و کانونهای حزبی، حزب توده و شعبات و شاخه های آن به وقوع میپیوست. ناصر نجمی مینویسد:
در جریان بعضی فعالیتهای سیاسی و حزبی که در شهرهای شمالی داشتیم، ناگزیر افراد این حزب، ما را به عرصه مبارزه میکشاندند و اگرچه هدف ما به هیچ وجه مبارزه رویارو نبود، بلکه یک مبارزه منطقی و ایدئولوژیکی به شمار میرفت، ولی ماجراجویان و هنگامه طلبان حزب توده در شهرستانها، غیر از این میاندیشیدند و راه دیگری را برمی گزیدند. 7
استقلال یکی از شاخصه های نهادینگی احزاب است و اگر یک حزب نماینده منافع گروه های اجتماعی باشد، میزان استقلال آن بیشتر است و درجه بالای استقلال، نشان دهنده سطح بالای نهادینه شدن آنهاست، اما حزب توده دست نشانده دولت شوروی و تإمین کننده منافع آن کشور بود؛ بنابراین طبیعی است که هر وقت حزبی به کشوری وابسته باشد، در صورت عدم حمایت آن کشور از آن حزب، حزب مزبور تعطیل خواهد شد.
ب حزب توده بعد از انقلاب اسلامی
حزب توده برای اجرای منویات خودش، دو سیاست عمده را در پیش گرفت: 1 - مسخ انقلاب یا براندازی خزنده؛ 2 - براندازی ضربتی یا کودتای چپ.
مسخ انقلاب عبارت است از تلاش همه جانبه برای جذب نیروها و جنبشها و انقلابات رهایی بخش جهان سوم به مدار وابستگی به بلوک شرق. به همین دلیل حزب توده در وهله اول کوشید تا شاید یک جناح متمایل به شرق را در حاکمیت اسلامی بیابد و آن را به پایگاه خود برای مسخ انقلاب اسلامی بدل سازد و زمانی که از این تلاش ناامید شد، کوشید تا از طریق معدود عوامل نفوذی خود در رده های مختلف مشاغل و مقامات دولتی چنین جناحی را ایجاد کند و آن را جناح روشن بین حاکمیت نامید.
منظور از براندازی ضربتی یا کودتای چپ این است که حزب توده که همواره کودتا را یکی از راه حلها میدانست، در سالهای 1358 1361، همزمان با طرح براندازی خزنده، طرح کودتا به عنوان آلترناتیو در نظر گرفت تا در صورت ناکامی طرح نخست و در شرایط پیدایش وضع انقلابی (بحران سیاسی در کشور) آن را اجرا کند. مقدمات این طرح از بهمن 1357 آغاز شد و بعدها به ویژه در سال 1360 تدارکات کافی فراهم شد.
با توجه به عملکرد حزب توده در سالهای 1320 - 1332 و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نکات ذیل قابل توجه است: در هر دو مقطع تاریخی حزب توده سخت از غیرقانونی شدن پرهیز دارد و میکوشد تا به هر بهایی سیاستهای واقعی خود را مکتوم دارد؛ همان گونه که در دوره اول فعالیت علنی (1320 - 1327) حزب توده خود را مقید به قانون اساسی مشروطه سلطنتی وانمود میکرد، در دوره دوم فعالیت علنی (1358 - 1361) نیز خود را وفادار به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران وانمود میکرد؛ همان طور که در دوره اول با مظلوم نمایی شهرت کمونیستی را اتهام وارده از سوی سید ضیا و دار و دسته حزب اراده ملی تبلیغ میکرد، در دوره دوم نیز شهرت جاسوسی را اتهامات قالبی ساواک و تبلیغات آریامهری میخواند و نیز همان گونه که در دوره اول حزب توده خود را مقید به اصل استقلال ملی وانمود میساخت، در دوره دوم نیز خود را مقید به اصل نه شرقی نه غربی اعلام میداشت. اما پس از انحلال (در سالهای 1327 و 1362) که دیگر حزب از اهرمهای قانونی و فعالیت علنی ناامید شده بود، ماهیت سیاستهای خود را به صراحت بیان میداشت.
نقش اصلی حزب توده در دوره بعد از انقلاب اسلامی سوق دادن جامعه به سمت شوروی از طریق استراتژیهای پنهان کاری و مبارزه پوشیده بود، نه انجام کارویژه های احزاب مانند آشنا ساختن افراد جامعه به حقوق و وظایف شهروندی، بالا بردن سطح دانش و آگاهیهای آنها، انجام پژوهشها و بررسیهای علمی، پرورش رهبران آینده جامعه، تشویق افراد به شرکت در انتخابات و استفاده از حق رأی.
حزب اراده ملی
حزب اراده ملی از همان آغاز تا متوقف شدن فعالیتهایش همواره با حزب توده در همه زمینهها برخورد داشت که به صورت جنگ تبلیغاتی و درگیریهای خیابانی میان اعضا و هواداران دو حزب انجام میشد؛ برای مثال حزب اراده ملی به دفاتر، مطبوعات، چاپخانهها و هواداران حزب توده حمله میکرد. رسول مهربان در این زمینه مینویسد:
حملات وحشیانه حزب اراده ملی هر روز به حزب توده ایران شدیدتر میشد. حزب اراده ملی از قدرت بی سابقه ای برخوردار بود و دو ایل معروف و مسلح قشقایی و بختیاری از سید ضیاءالدین حمایت میکردند. گذشته از چاقوکشان حرفه ای تهران و فواحش و گزمه های دربار و شهربانی، عباس مسعودی مدیر روزنامه اطلاعات، جبهه ای از روزنامه نگاران جیره خوار دربار به وجود آورد که مردم را به غارت و کشتن تودهایها تحریک میکرد. 8
همین نویسنده در ادامه مینویسد: حزب اراده ملی علنا به حزب توده ایران اعلان جنگ داد. همین جو وحشتناک و متشنج سال 1324 حزب ایران را به حزب توده نزدیک کرد. 9
خاتمه
در واقع احزاب سیاسی ایران نتوانسته از فرصتهای به دست آمده در جهت نهادینه کردن دموکراسی و تثبیت نهادهای مدنی سود ببرد. در برهههایی که برای فعالیتهای سیاسی پیش میآمد، این فعالیتها آن چنان صرف مبارزات بیهوده و کشمکشهای فرعی و انحرافی میشد که همه بازیگران سیاسی، دشمن اصلی آزادی و عدالت اجتماعی و ملت را فراموش کرده و به جای پایه ریزی یک بنای مستحکم برای حاکمیت مردمی و حل معضلات اصلی جامعه، به درگیری و خشونت بین حزبی سرگرم میشدند.
اگر فعالیت احزاب در فرصتهای به دست آمده در خدمت مبارزات اصیل سیاسی قرار میگرفت، این امکان وجود داشت که فرهنگ تحزب در ایران نهادینه شده و بسیاری از ناخالصیها و آلودگی را از خود دور کند، ولی در تاریخ سیاسی معاصر در فرصتهایی که مبارزات پارلمانی تا حدودی رونق مییافت این فرصتها آن چنان از جنجالها، درگیریها، پرخاشگریها، حذفها، اتهامات، التهابات و هیجانات سیاسی و اجتماعی پر میشد که هرگز جایی برای عادی شدن رفتارهای سیاسی و گروهی باقی نمیماند تا در آن شرایط احزاب بتوانند نقشهای اصیل و کارکردهای اجتماعی خود را ایفا کنند، زیرا اغلب سیاست مداران رقیب بر سر موضوعات خصوصی با یکدیگر نزاع و مبارزه میکردند و کمتر اتفاق میافتاد که دو نفر سیاست مدار و یا دو جمعیت سیاسی روی بعضی مسائل عمومی و نواقص برنامهها و هدفهای اصلاحی با یکدیگر وارد جر و بحث شوند. 10
بنابراین میتوان گفت یکی از علل مهم نهادینه نشدن احزاب، اتخاذ استراتژی نادرست از سوی احزاب برای ابراز مخالفت خود علیه همدیگر و حکومت بود.
یکی از کارکردهای مهم احزاب سیاسی این است که ضمن تجهیز و بسیج نیروهای پراکنده اجتماعی در جهت مشارکت سیاسی، تلاش کنند تا مبارزه سیاسی را از حالت قهرآمیز خارج سازند؛ مبارزه ای که در جهت مشارکتهای سیاسی انجام میگیرد با مفهوم مبارزه به طور اخص که در سایر مقولهها و پدیدهها به کار گرفته میشود و غالبا با خشونت همراه است تفاوت دارد. آنچه در جامعه سیاسی ایران موجب ناپایداری احزاب گردید، نوع تلقی جامعه از مفهوم خاص مبارزه سیاسی بود نه مفهوم مبارزه در مشارکت سیاسی. تلقی جامعه و فعالان سیاسی از مبارزه سیاسی با مفهوم مبارزه در سایر موارد یکی شده بود. در صورتی که برای پایداری احزاب سیاسی باید بین این دوگونه تلقی تفاوت قائل شد. حیات حزبی با روح مبارزه خشونتآمیز مغایرت دارد. وقتی تلقی جامعه از مبارزه در فعالیت سیاسی با خشونت همراه باشد، در آن صورت احزاب به مثابه شناخته شده ترین ابزار پیکار سیاسی برای شکست مخالفان و کسب قدرت به هر وسیله از جمله به کارگیری روشهای حذف و خصمانه مورد استفاده قرار میگیرد. آنها برای تحقق اهداف خود آن چنان غرق در ستیزش حزبی میشوند که حتی به فروپاشی نظام اجتماعی و وحدت ملی و منافع عمومی جامعه نیز توجهی ندارند و امنیت و سلامت جامعه برایشان اهمیتی به مراتب کمتر از اهداف گروهی خواهد داشت و آنچه برای آنان مهم خواهد بود مبارزه و شکست دشمن (حزب رقیب) است نه چیز دیگری.
پي نوشت ها :
1. دانش آموخته حوزه علمیه قم، کارشناس ارشد علوم سیاسی و مدرس دانشگاه آزاد اسلامی اراک.
2. عبدالحمید ابوالحمد، مبانی سیاست (تهران: انتشارات توس، چاپ ششم، 1370) ص 405.
3. احمد نقیب زاده، عملکرد و نقش احزاب سیاسی در جوامع امروزی، اطلاعات سیاسی اقتصادی، ش 8 (1368) ص 9 10.
4. الهه کولایی، استالینیسم و حزب توده ایران (تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1376)، به نقل از: اعلامیه هیأت اجرائیه به رفقای حزبی، نامه مردم، شماره اول، دوره پنجم (15 دی 1325).
5. پرویز نوایی از اعضای نفوذی حزب در رکن دو ارتش و عضو سازمان جوانان که به دستور کمیته مرکزی به قتل رسید. داریوش غفاری، فاطری و صالحی هر سه از اعضای نفوذی حزب در رکن دو ارتش بودند.
6. سیاست و سازمان حزب توده از آغاز تا فروپاشی (تهران: موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1370) ص 141.
7. ناصر نجمی، خاطرات سیاسی حوادث تاریخی ایران از شهریور 20 تا 28 مرداد 1332 (بی جا: انتشارات کلینی، 1370) ص 120.
8. رسول مهربان، بررسی مختصر احزاب بورژوازی لیبرال در مقابله با جنبش کارگری و... (بی جا: انتشارات پیک ایران، بی تا) ص 24.
9. همان.
10. جورج لتروسکی، رقابت روسیه و غرب در ایران، ترجمه اسماعیل رائین (تهران: جاویدان، 1353) ص 194.
/ع