معناشناسی صلوه در قرآن کریم (1)

مقاله ی حاضر در صدد تبیین جایگاه معنایی واژه کانونی«صلوه» به شیوه معناشناسی تاریخی و توصیفی با الهام از روش ایزوتسو است.
يکشنبه، 15 مرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
معناشناسی صلوه در قرآن کریم (1)
معناشناسی صلوه در قرآن کریم (1)

 

نویسندگان: امیررضا اشرفی* الهام فردوسی**



 

 

چکیده

مقاله ی حاضر در صدد تبیین جایگاه معنایی واژه کانونی«صلوه» به شیوه معناشناسی تاریخی و توصیفی با الهام از روش ایزوتسو است. در معناشناسی تاریخی به معنای اصلی ماده صلوه با استناد به اشعار عصر جاهلی، کتب تاریخی و تفسیری توجه شده است. در معناشناسی توصیفی نیز ارتباط معنایی واژه صلوه با واژه های همنشین و جانشین در قرآن بررسی شده است. حاصل مطالعه ی تاریخی اینکه اعراب جاهلی صلوه را نوعی نیایش و عبادت می شناخته اند. مطالعه توصیفی نیز نشان می دهد که صلوه در کاربرد وحیانی بر محور جانشینی با واژه هایی مانند دعا، ذکر، تسبیح و برمحور هم نشینی با واژه هایی مانند اقامه، صبر، خاشعون در یک حوزه معنایی قرار می گیرد. یکی از نتایج مهم بررسی توصیفی، آشکار شدن پیوند معنایی عمیق صلوه با سایر واژه های هم حوزه در قرآن است. این پیوندها باعث شده تا صلوه کاملاً تحت تأثیر کلمات مجاور و نظام معنایی مستقر در آن قرار بگیرد و با معنایی متمایز و متعالی به حیات خود ادامه دهد.
کلید واژه ها: معناشناسی، صلوه، حوزه معنایی، رابطه جانشینی واژه ها،رابطه هم نشینی واژه ها.

مقدمه

میان کلمات و جملات آیات قرآن پیوستگی معنایی خاصی برقرار است و همگی از جانب خداوند حکیم برای القای پیامی ویژه ترتیب یافته اند. پیوستگی میان مفاهیم آیات به جملات آن منحصر نمی شود، بلکه میان مفردات آن نیز پیوندهای معنای ویژه ای برقرار است؛ هر واژه جایگاه خاص خود را دارد و معنای خود را در ارتباط با سایر واژگان قرآن باز می یابد. این ارتباط های معنایی مطمح نظر زبان شناس ژاپنی(ایزوتسو) در کتاب خداو انسان در قرآن قرار گرفته است. در باور وی معنای هر واژه با شناخت جایگاه دقیق معنایی آن با توجه به جهان بینی قرآن و بررسی ارتباط آن با واژگان دیگر قابل کشف است.
این مقاله درصدد است با تحلیل ارتباط معنایی واژه هایی که با صلوه در یک حوزه معنایی(1) قرار می گیرند، در دو محور جانشینی،(2) هم نشینی(3) به تبیین جایگاه معنایی صلوه در قرآن بپردازد.
قرآن پژوهان در خصوص نماز و اهمیت نماز و اهمیت انکارناپذیر آن در معارف قرآن، تحقیقات ارزشمندی صورت داده اند،(4) اما تا آنجا که جستجو شد، پژوهشی با رویکرد معناشناختی با ویژگیهای مذکور سامان نیافته است. در این تحقیق ابتدا به بررسی معنای ریشه صلوه و مشتقات آن در قرآن می پردازیم. سپس نگاهی به سیر تاریخی این واژه در مقطع عصر جاهلی و عصر نزول قرآن می افکنیم و در نهایت به بررسی توصیفی و تبیین جایگاه معنایی صلوه در نظام واژگانی قرآن با ملاحظه واژه های هم حوزه در دو محور جانشینی و هم نشینی خواهیم پرداخت.

ریشه صلوه و مشتقات آن در قرآن

دانشمندان علم لغت در اینکه ریشه صلوه ناقص«واوی» است یا «یایی» اختلاف دارند. از آنجا که تثنیه و جمع صلوه صلوان و صلوات می باشد. دیدگاه اول تأیید می شود. لغت شناسان برای صلو و مشتقات آن، معنای متعددی ذکر کرده اند که برخی از آنها به این قرار است:
الف. دعا: بسیاری از اهل لغت معنای لغوی صلوه را دعا کردن، تبریک گفتن و ستایش کردن دانسته اند. به عقیده برخی از ایشان نماز را ازآن جهت صلوه خوانده اند که متضمن دعاست.(5) در قرآن کریم این ماده در باب تفعیل به همین معنا آمده است، مانند «وصل علیهم ان صلاتک سکن لهم(توبه:102)؛ به آنها دعا کن. به درستی که دعای تو مایه آرامش آنهاست» برخی محققان «لاتصل» در آیه شریفه «ولاتصل علی احدمنهم مات ابدا»(توبه:84) را نیز به معنای دعا کردن دانسته اند. به عقیده ایشان «صل» هرگاه با «علی» متعدی شود به معنای ثنا و دعا است.(6)
ب. آتش افروخته، گرم شدن، وارد آتش شدن، انداختن در آتش و سوزاندن: به نظر برخی اهل لغت ماده صلاه از «الصلاء»(آتش افروخته) اخد شده است: «صلی الرجل» یعنی آن مرد با این عبارت صلاء را از خود دفع کرد.(7) طبق این نظر صلوه را از آن جهت صلوه نامیده اندکه آتش دوزخ را از انسان دور می کند؛ چنانکه رسول اکرم می فرمایند: وقت هیچ نمازی نمی رسد مگر اینکه فرشته ای بین انسانها فریاد کند: ای مردم، به پا خیزید و به سوی آتشهایی که بر پشت خویش برافروخته اید بروید و با نمازتان آنها را خاموش کنید.(8) این ماده در قرآن در این معنا نیز بکار رفته است: «خذوه فغلوه ثم الجحیم صلوه...؛ او را بگیرید و دربند و زنجیرش کشید، سپس او را در دوزخ بیفکنید«(حاقه:30-31).
صلی(از باب ثلاثی مجرد) یعنی وارد آتش شد، مانند«الذی یصلی النار الکبری؛ همان کسی که در آتش سترگ وارد می شود»(اعلی:12) اصلی(ماضی باب افعال)یعنی[او را] وارد آتش کرد، مانند«ان الذین کفروا بآیاتنا سوف نصلیهم نارا (نساء:56)؛همانا کسانی که به آیات ما کفر ورزیدند، به زودی آنها را در آتشی وارد می کنیم...». صِلی(مصدر ثلاثی مجرد) به معنی سوختن درآتش آمده است، مانند«ثم لنحن اعلم بالذین هم اولی بها صلیا»(مریم:70)؛ آنگاه قطعاً ما به کسانی که به درآمدن و سوختن درآن (آتش) سزاوارترند آگاه تریم». صال(اسم فاعل ثلاثی مجرد) به معنی وارد آتش شد، مانند «ماانتم علیه بفاتنین الا من هو صال الجحیم(صافات:162و163)؛ هرگز نمی توانید کسی را فریب دهید، جز کسی را که به دوزخ رفتنی است» این ماده در باب افتعال به معنای گرم شدن نیز آمده است: «اوآتیکم بشهاب قبس لعلکم تصطلون(نمل:7)؛ یا شعله آتشی برای شما می آورم تا گرم شوید»
به عقیده ابن فارس این واژه اساساً دو ریشه دارد: یکی به معنای آتش و آنچه مانند آن گرمی دارد و دیگری به معنای نوعی عبادت و معنای این دو ریشه در مشتقات آن لحاظ شده است.(9)
ج. تعظیم: برخی لغت شناسان معتقدند صلوه در لغت به معنای تعظیم است واز آنجا که نماز تعظیم در برابر خداست، برآن صلوه اطلاق شده است.(10) برخی ادیبان، صلوه بر رسول خدا و آل او را با توجه به همین معنا تفسیر کرده و گفته اند:«الهم صلی علی محمد وآل محمد؛ یعنی بارالها برمحمدوآل او در دنیا، با پرآوازه نمودن یادش و آشکار ساختن دعوتش و باقی نگاه داشتن شریعتش و در آخرت با پذیرش شفاعتش نسبت به امتش و چند برابر نمودن اجر و پاداشش، اعتلا و عظمت ببخش»(11)
د. عبادت مخصوص و مفروض: مشتقات ماده «صلو» در قرآن به معنای نماز و نماز گزاردن، نمازگزار و مانند آن نیز آمده است، مانند«ان الصلاه کانت علی المومنین کتابا موقوتا(نسا:103)؛ نماز بر مؤمنان در اوقات معین مقرر شده است». «وذکر اسم ربه فصلی(اعلی:15)؛ و پروردگارش را یاد کرد. پس نماز خواند». «فویل للمصلین الذین هم عن صلاتهم ساهون(ماعون: 4و5)؛ وای بر نمازگزاران، آنان که در نمازشان سهل انگارند».

معناشناسی تاریخی(زمان گذر) و توصیفی(هم زمان)

در زبان شناسی جدید می توان ازدو نگاه «زمان گذر»(12) و «هم زمان»(13) معنای واژه ها را بررسی کرد. معناشناسی تاریخی به مطالعه تاریخی تغییرات واژگان درگذر زمان می پردازد و معناشناسی توصیفی به مطالعه رابطه معنایی واژگان در یک حوزه معنایی در مقطع زمانی خاص می پردازد.(14) این دو نگاه، خود متأثر از زبان شناسی درزمانی و زبان شناسی هم زمانی است. زبان شناسی درزمانی می کوشد تحول زبان را در طول زمان بررسی کند و به توجیه و تحلیل تغییرات زبان در طول تاریخ بپردازد و زبان شناسی هم زمانی(توصیفی) به تشریح ساختمان و کار زبان می پردازد.(15) قرن نوزدهم را می توان قرن بررسی های تاریخی و تطبیقی زبانها به حساب آورد؛ در مقابل مشخصه دو قرن اخیر رشد پرشتاب زبان شناسی توصیفی در مقابل زبان شناسی تاریخی است که از رهگذر آن زبان شناسی توصیفی به پایگاه امروزینش راه یافته است. فردینان دوسوسور(Ferdinane de Saussure) زبان شناس سوئیسی در گذار از نگرش قرن نوزدهمی به نگرش قرن بیستمی نقش اساسی و کلیدی را ایفا نموده، است.(16) سوسور بین دو بعد هم زمانی و درزبانی درمطالعات زبان شناختی را تفکیک کرد. زبان شناسی هم زمانی(توصیفی) هر زبانی را در هربرشی از زمان به منزله یک نظام ارتباطی خودکفا و مستقل بررسی می کند و زبان شناسی در زمانی(تاریخی) به مطالعه تغییراتی می پردازد که درگذر زمان در زبانها به وجود آمده است. هریک از این دو، روش و اصول خاص خود را دارد.(17)

معناشناسی تاریخی واژه صلوه

به باور برخی صلوه ریشه ای سریانی یا آرامی دارد و در همان زبانها با عنوان «صلوتا»- یا بنا به قولی«صلوثا»(18)- به معنی عبادت مخصوص شناخته شده بوده است و بعداً در زبان عربی، «تعریب» شده است؛ چنانکه با همین لفظ یا مشتقاتش در شعر عرب جاهلی استفاده شده است. شعرای قدیم عرب در دوره پیش از اسلام نیز، کاملاً با این واژه آشنا بوده اند و در سنگ نبشته های عربستان جنوبی نیز صلوه به معنای نماز و دعا آمده است.(19) برای نمونه واژه صلّی در شعر اعشی(شاعر دوره جاهلیت) به معنای دعا و استغفار آمده است.(20) وی که در دربار شاهان حیره آمد و شد داشته و از مسیحیت سریانی متأثر بوده، چنین سروده است:(21)

 

وقابلها الریح فی دنها
وصلی علی دنها و ارتسم

آن [شراب] را در مقابل باد قرار داد و ترسید از اینکه آن شراب فاسد و ترش شود، پس سَر آن را بست و برآن مهر زد و برآن دعا کرد تا فاسد نشود.
صلوه از جانب خداوند متعال به معنای رحمت است. عدی بن رقاع چنین سروده است:

صلی الاله علی امری و دعته
واتم نعمته علیه وزادها(22)

یعنی خداوند بر آن مردی که با او وداع کردم رحمت کرد و نعمتش را براو تمام نمود و برآن افزود.
در این بیت راعی(23) نیز صلّی به همین معنی بکار رفته است:

صلی علی عزه الرحمن و ابنتها
لیلی، و صلی علی جاراتها الاخر(24)

[خدای] رحما بر عزّه و دخترش لیلی و نیز سایرهمسایگانش رحمت نمود.

این واژه برای عرب عصر نزول کاملاً شناخته شده بوده است؛ از همین رو در سوره های مزّمل و مدثّر که از نخستین آیات نزول شده قرآن است، بی هیچ توضیحی درباره ماهیت صلوه، به اقامه آن امر شده است.(25)
مهم اینکه صلوه در عصر نزول کاربرد داشته و در معنای مطلق دعا یا نوعی عبادت خاص به کار می رفته است؛
حتی مشرکان عرب نیز در برابر خانه کعبه عبادتی مخصوص با عنوان صلوه انجام می داده اند که البته با معنا و مصداق تازه آن در اسلام بسیار متفاوت بوده است: «وماکان صلاتهم عندالبیت الا مکاء وتصدیه فذوقوا العذاب بما کنتم تکفرون(انفال:35)؛ و نماز آنها پیرامون خانه کعبه چیزی جز سوت زدن و دست افشانی نبود، پس عذاب [الهی] را به کفری که می ورزیدید، بچشید». قرآن کریم همین واژه شناخته شده درعصر نزول را متناسب با فرهنگ و جهان بینی خود در عبادتی مخصوص به کار برده که البته در شکل و محتوا متناسب با سایر آموزه های دین اسلام است و با آنچه پیش از اسلام در میان عربها رواج داشته تفاوت عمده ای دارد.

پی‌نوشت‌ها:

* (استادیار موسسه آموزش و پژوهشی امام خمینیA-Ashrafi@Qabas.net )
** (کارشناس ارشد علوم قرآن و حدیث، دانشگاه پیام نور قم، دریافت2/4/89- تایید:5/7/89)
1- یکی از موضوعاتی که در معناشناسی از اهمیت ویژه ای برخوردار است؛ مساله حوزه معنایی(Semantic fields) است که با توجه به آرای هِردر(Herder) و هومبلت(Humboldt) از سوی گروهی از دانشمندان آلمانی و سوئیسی به ویژه ایپسن(Ipsen) و پورتسیگ(Porzig) در دهه دوم و سوم قرن بیستم معرفی شد و با آرای وایزگریر(Weisgerber) با عنوان نظریه حوزه های معنایی یا نظریه حوزه ای انسجام یافت. اشتراک در یک شرط لازم، سبب طبقه بندی واژه ها در یک حوزه معنایی می گردد؛ برای مثال واژه های صلوه، زکوه، حج و جهاد همه در این جهت مشترکند که از فروع عبادت به حساب می آیند؛ از این جهت می توان آنها را در «حوزه معنایی عبادات» جای داد؛ ولی مثلا واژه «کفر» به دلیل نداشتن چنین ویژگی در این حوزه معنایی خاص جای ندارد. اعضای یک حوزه معنایی، واحدهای یک نظام معنایی را تشکیل می دهند؛ چنین واحدهایی به دلیل ویژگی مشترکشان هم حوزه به حساب می آیند( ر.ک: کورش صفوی، درآمدی برمعناشناسی، ص189-190)
2- رابطه جانشینی با مطالعه واژه هایی مشخص می گردد که می توانند جایگزین هم شوند. مترادف ها در یک واژگان می توانند بینش های باارزشی در مورد روابط جانشینی یک واژه با دیگر واژگان زبان به دست دهد. اقلام واژگانی به شرطی مترادف (هم معنا) دانسته می شوند که بتوانند بدون ایجاد تغییری عمده در معنای جمله به جای یکدیگر قرار گیرند. (ر.ک: توشی هیکو ایزوتسو، ساختمان مفاهیم اخلاقی- دینی در قرآن، ص196 و کورش صفوی، درآمدی برمعنی شناسی،ص106)
3. وقوع واژه ها با ویژگی های بنیادین مشترک بر روی محور هم نشینی به نوعی «باهم آیی» منجر می شود که آن را «باهم آیی هم نشینی» می نامیم. در این گونه از باهم آیی، فعلی یا صفتی بر روی محور هم نشینی در کنار هم قرار می گیرد که برای اهل زبان از پیش تعیین شده است.(ر.ک: کورش صفوی، درآمدی بر معنی شناسی،ص197-198)
4. البته رابطه صلاه با مفاهیمی مانند زکات به صورت جزئی و موردی بررسی شده است؛ برای نمونه در پایان نامه ای با عنوان «صبر و صلاه از دیدگاه آیات و روایات»(محمدقاسمی، دانشگاه تهران، 1373)و نیز پایان نامه ای با عنوان «سر پیوند نماز و زکات در قران »(محمد تقی آقا امیری ، دانشگاه آزاد اسلامی تهران ،1381) مبحثی به معنای صبر و صلاه و ارتباط آن دو اختصاص یافته است.
5. ر.ک: راغب اصفهانی، مفردات فی غریب القرآن، ص285؛ خلیل بن احمدفراهیدی، العین،ج16، ص464؛ و طریحی، مجمع البحرین،ص631
6. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج6،ص274
7. «صلا الرجل ای انه ازال عن نفسه بهذه العباده الصلاه الذی هو نارالله الموقده»(راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص285)
8. عن عبدالله بن سنان عن ابی عبدالله الصادق(ع) قال سمعت ابی یحدث عن ابیه(ع) قال ما من صلاه یحضر وقتها الا نادی ملک بین یدی الناس قوموا الی نیرانکم التی اوقدتموها علی ظهورکم فاطفئوها بصلاتکم(امالی الصدوق، المجلس الخامس و السبعون،ص496، 73)
9. «الصاد و اللام و الحرف المعتل، اصلان احد همان النار ومااشبها من الحمی و الآخر جنس من العباده، ص538)
10. «قیل: اصلها فی اللغه التعظیم، وسمیت الصلاه المخصوصه صلاه لما فیها من تعظیم الرب تعالی و تقدس»(ابن منظور، لسان العرب، ج14،ص464)
11. ر.ک: الطریحی، مجمع البحرین، ج1،ص268
12. Diachronic
13. Synchronic
14- ر.ک: و توشی هیکو ایزوتسو، خدا وانسان در قرآن، ص38- 39 وکورش صفوی، درآمدی بر معنی شناسی، ص196
15- ر.ک: محمدرضا باطنی، زبان و تفکر، ص15-16
16- آر. چ. روبینز، تاریخ مختصر زبان شناسی، ترجمه علی محمدحق شناس، ص346و416
17- همان، ص418
18- سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان،ج14،ص385
19- آرتور جفری، واژگان دخیل در قرآن، ترجمه: فریدون بدره ایی، ص293
20- ر.ک: همان،ص294-293
21- ر.ک: همان،ص77
22- ابن منظور، لسان العرب، ج14،ص465
23- عبید بن حصین معاویه بن جندل النمیری(متوفای 90ق) از شعرای سده اول هجری است. می گویند به دلیل اشعار متعددی که در وصف شتر سروده ملقب به راعی شده و برخی گفته اند او را از این جهت راعی لقب داده اند که شترچران بوده است. او از بیابان نشینان بصره و از قبیله بنی نمیر بوده است.(ر.ک: زرکلی، اعلام، ج4،ص188-189)
24- ابن منظور، لسان العرب، ج14،ص465
25- ر.ک: حسن مصطفوی، التحقیق فی کلامات القرآن الکریم، ج6،ص275-273

منبع: فصلنامه علمی- تخصصی قرآن شناخت شماره 5



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط