نویسنده: اسماعیل علی خانی*
جایگاه قرب در قرآن به عنوان کلمه ای کانونی
عنصر دیگری که در این الگوی تحلیل معنایی اهمیت ویژه ای دارد، «کلمه کانونی» است. «کلمه کانونی، یک کلمه کلیدی خاص است که نماینده و محدود کننده یک حوزه تصوری و یک میدان معناشناختی نسبتا مستقل و متمایز در درون یک کل بزرگ تراز واژگان است.»(1)کلمه قرب در بحث ما یک کلمه کانونی است، که عده ای از واژگان کلیدی دیگر اطراف آن، روی هم رفته یک حوزه تصوری را در داخل کل واژگان قرآن تشکیل می دهند. کلمات کلیدی پیرامون قرب با خصوصیت مثبت دارند یا خصوصیت منفی.
در جانب مثبت، برخی از کلمات کلیدی عبارتند از: صراط مستقیم، اسلام، ایمان، سبقت در ایمان، طاعت، قنوت، خشوع، تضرع، صبر، صدق، اخبات(فروتنی)، انس،ذکر و حب. در جانب منفی نیز برخی از کلمات کلیدی عبارتند از:ضلالت، کفر، شرک، نفاق، فسق، استغنا، طغیان، ظلم، استهزای حق، و نسیان.
برخی از آیاتی که به کلمات کلیدی جانب مثبت قرب اشاره دارند عبارتند از:
بقره:6-7؛ واقعه:11؛ احزاب:35؛ انبیا:90؛ حج:34-35؛ بقره:165؛ مائده: 54.
با تدبر در قرآن به این حقیقت می توان دست یافت که خداوند متعال در قرآن برای همه انسانها راهی را در نظر گرفته است: «ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه؛ ای انسان حقاً که تو به سوی پروردگار خود به سختی در تلاشی و او را ملاقات خواهی کرد(انشقاق:6) این آیه و مانند آن به روشنی براین دلالت دارد که همه در مسیر سیر و سلوک به سوی خداوند هستند، اما این مسیر برای همه یکسان نیست، بلکه این مسیر به دوشعبه تقسیم می شود: مسیر بندگی خداوند که همان صراط مستقیم است و انسان را به قرب الهی می رساند و مسیر بندگی شیطان که مسیر گمراهی است و انسان را از خداوند دور می کند.(2)
برخی از ویژگیهای صراط مستقیم و سالکان آن که در قطب مثبت سیرالی الله قرار می گیرند، از این قرار است:
1. یگانه راهی که انسان را به قرب الهی می رساند و او را از گمراهی وشمول غضب الهی می رهاند، همان صراط مستقیم الهی است: «اهدنا الصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم غیرالمغضوب علیهم ولاالضالین»(بقره:6-7)
2. کسانی که ایمان آورده و در ایمان از دیگران سبقت گرفته اند، مقرب ترین انسانها در درگاه الهی اند: «والسابقون السابقون اولئک المقربون»(واقعه: 11)
3. کسانی که مراحل قرب و کمال را پی درپی پیموده اند، در مقابل خداوند و فرمانهای او تسلیم و فرمانبردارند و به او ایمان آورده اند و فضائلی مانند راستگویی، صبر و خشوع را در خود پرورش داده اند، ایمان خود را به عمل آراسته اند و به وفور خدا را یاد می کنند، خداوند در بارگاه قرب خود آنان را از مغفرت و پاداش عظیم خود بهره مند می نماید:«ان المسلمین و المسلمات و المومنین و المومنات و...والذاکرین الله کثیرا والذاکرات اعداالله لهم مغفره و اجرا عظیما»(احزاب:35)
4. از ویژگی های بارز مقربان الهی، شتاب در انجام دادن خیرات و خواندن دائم خداوند در حال اشتیاق و خوف و نیز خضوع و خشوع در مقابل پروردگار است:« انهم کانوا یسارعون فی الخیرات ویدعوننا رغبا ورهبا و کانوا لنا خاشعین»(انبیا:90) و«وبشرالمخبتین الذین اذا ذکرالله وجلت قلوبهم»(حج:34-35)
5. وقتی صفت ایمان در انسان رشد کرد، گرایش های او نیز متناسب با آن تغییر می کند. انسان مؤمن به اقتضای ایمان خود خدا را کانون محبت خویش قرار می دهد و در مقابل محبوب او می گردد: «والذین آمنوا اشد حبا لله»(بقره: 165)، «یحبهم و یحبونه»(مائده:54)
برخی از آیاتی که به کلمات کلیدی جانب منفی قرب اشاره دارند، عبارتند از:
نسا:167؛ فصلت:44؛ نسا:168-169؛ نساء:145؛یس:30؛ بقره:14؛ جاثیه:34؛ غافر:60
از آیات مزبور می توان این نکات را درباره کژراهه گمراهی و ویژگی های گمراهان به دست آورد:
1. کافران وکسانی که مردم را از مسیر قرب الهی باز می دارند، بسیار گمراه و از رحمت الهی بسیار دورند: ان الذین کفروا وصدوا عن سبیل الله قدضلوا ضلالا بعیدا»(نسا:167)
2. کافران و منافقان- با سوء اختیار خود- درهای رحمت و هدایت الهی را به روی خود بسته اند. آنان سخن حق را نمی شوند، و حقیقت را نمی بینند. گویا از چنان مکان دوری آنان را به سوی حق فرا می خوانند که هیچ امیدی به اجابت و راه یابی آنان نیست: «والذین لایومنون فی آذانهم وقر وهو علیهم عمی اولئک ینادون من مکان بعید»(فصلت:44)
3. کافران، ستمکاران و سرکشان- که بر کفر و عناد خود اصرار دارند- راهی به سوی قرب و رحمت الهی ندارند و سرانجام آنان دوزخ و خلود در آتش است: «ان الذین کفروا وظلموا لم یکن الله لیغفرلهم ولالیهدیهم طریقا الا طریق جهنم خالیدن فیها ابدا»(نسا:178-169)،«ان المنافقین فی الدرک الاسفل من النار ولن تجدلهم نصیرا»(نسا:145)
4. کسانی که قیامت و هنگامه ملاقات با خداوند را در دنیا به فراموشی سپرده و در مسیر قرب الهی گامی برنداشته اند، خداوند نیز آنان را در قیامت به فراموشی می سپارد و مشمول عفو و رحمت خویش نخواهد ساخت: «وقیل الیوم ننساکم کما نسیتم لقاءیومکم هذا وماواکم النار ومالکم من ناصرین»(جاثیه:34).«ان الذین یستکبرون عن عبادتی سیدخلون جهنم داخرین»(غافر:60)
5. نشنیده گرفتن سخن حق و به سُخره گرفتن مؤمنان و خداپرستان از ویژگیهای بارز کافران و منافقان است: «یا حسره علی العباد ما یاتیهم من رسول الاکانوا به یستهزئون»(یس:30)و «واذا لقوا الذین آمنوا آمنا و اذا خلوا الی شیاطینهم قالوا انا معکم انما نحن مستهزئون»(بقره:14)
بدین ترتیب با فراهم آمدن کلمات کلیدی برمحور کلمه کانونی، میدان نسبتاً مستقلی از تصورات پدید می آید. این دستگاه یک زیر دستگاه در داخل دستگاه تصوری بزرگ تر قرآن است.
تقابل معنایی قرب با برخی واژه ها
عنصر دیگر این الگوی معناشناختی، تقابل معنایی(Semantic opposition) است. تقابل های معنایی بسیاری در قرآن وجود دارد. از منظر جهان بینی قرآنی برخی از اموری که با یکدیگر تقابل معنایی دارند عبارتند از: اسلام وکفر، عالم غیب و عالم شهود، هدایت و ضلالت، دنیا و آخرت. یکی از این تقابل های معنایی، میان مفهوم قرب و بعد برقرار است. نسبت قرب و بعد از نسب اربعه، نسبت تضایف است. این نسبت میان دو امر وجودی برقرار است که هر یک از آنها بدون وجود دیگری معنی نمی دهد، مانند نسبت فوق و تحت و مقدم ومؤخر.(3) هریک از کلمات قرب و بعد، تنها با پیوند و رابطه دوطرفی می تواند معنا داشته باشد. مفهوم این دو کلمه به لحاظ معناشناختی بر پیوند طرفینی متکی است. به عبارت دیگر، تنها هنگامی می توان عنوان «مقرب» را برای انسانی در نظر گرفت که جانب بعدی برای او مطرح باشدو بتواند از خداوند دور شود؛ همانگونه که به کسی دور ازخدا گویند که بتواند به خدا نزدیک شود.نقطه مقابل قرب، بعد است. بعد از خدا لازمه اش قرب به غیرخدا (طاغوت) است و البته قرب دارای مراتب تشکیکی است وکسی که به معنای تام و اصطلاحی مقرب نیست و در اوج مراتب قرب قرار ندارد، می تواند درجه پایین تری از قرب را داشته باشد و این دوری می تواند تا حدی ادامه یابد که از شمول این مفهوم خارج شود، درواقع قرب و بعد الهی دارای نصاب و شرایطی است که می توان از توحید در الوهیت به عنوان حدنصاب آن یاد کرد.(4)
بنابراین هردو حالت قرب وبعد می تواند در عبد و مؤمن باشد، هرچند این دو حالت نمی تواند صفت غیرمؤمن باشد؛ یعنی به محض اینکه شخص از حیطه ایمان خارج شد، مقام قرب، حتی پایین ترین مرتبه آن نیز در او وجود نخواهد داشت. در واقع باید بگوییم که قرب دارای حد نصاب است و حدنصاب آن اعتقاد به یگانگی خداوند در الوهیت (توحید در الوهیت) است. هرچند می توان مؤمنی را تصور کرد که براثر انجام دادن عملی ناشایست بطور موقت از خدا دور شود، اما این دوری موقت است و او را، همچون منافق و کافر، به طور کلی از خداوند دور و مشمول خلود در آتش نمی سازد.
درنظام و هندسه معارف قرآن، صراط مستقیم یگانه راهی است که انسان را به مقام قرب الهی می رساند، این، همان راه بندگی خداست که مانند روحی در کالبد دیگر راهها (سبل) جریان دارد. هر سبیلی به اندازه بهره ای که از صراط مستقیم دارد، انسان را به مقام قرب الی الله می رساند و خداوند مؤمنانی را که در راه خداوند جهاد می کنند، به حسب استعداد و شایستگی هایشان پیوسته در راه های خود راهبری می کند تا آنجا که آنان را به مقام قرب خاص خود می رساند و در رحمت خویش جای می دهد.(5)
رابطه دوسویه انسان با خدا
در موضوع قرب، نخستین و مهمترین تقابل، ناشی از ارتباط مهم میان خداو انسان است؛ جهان قرآنی، به لحاظ هستی شناختی، جهانی خدامحور است؛ یعنی خدا در مرکز هستی قرار دارد و همه موجودات، از جمله مهمترین آنها یعنی انسان، آفریده وتحت سیطره و مشیت او هستند. ازاین منظر، هیچ چیز در جهان یارای هم ترازی با او نیست و یگانه موجود شایسته نام «موجود» خداست. به همین دلیل همه موجودات در مراتب بسیار پایین تری از او قرار می گیرند. با این حال، تصریح خود قرآن به یکی از موجودات، یعنی «انسان»، این حق را به ما می دهد که بتوانیم برای او در میان مخلوقات الهی جایگاهی ممتاز قائل شویم و میان خدا و انسان رابطه ای ویژه، فراتر از رابطه خدا با سایر موجودات، ترسیم کنیم؛ زیرا در اندیشه قرآنی، سرشت انسان و وظایف و سرنوشت او، بعد از خدا، از اهمیت دوم برخوردار است. خدایی خدا و افعال و فرمان های او، تا حد زیادی در ارتباط با انسان و نحوه واکنش او در برابر خداوند است. این، مسئله ای است که با نجات و رستگاری نوع بشر سروکار دارد و اگر نبود، بسیاری از افعال و دستورهای خداوندی تحقق نمی یافت.(6)بنابراین، در موضوع قرب، شناخت دو موجود مهم و اساسی، یعنی خدا وانسان، حائز اهمیت است و این دو قطب عمده مهم ترین تقابل تصوری در قرآن است و در واقع جهان بینی قرآن و به صورت کلی تر، دین، روی این دو محور و روابط پیرامون این دو قطب تنظیم شده است.
مهمترین نام خدای متعال در قرآن، الله است و نکته در خور توجه در موضوع قرب الی الله این است که تحلیل معناشناختی واقعی کلمه«الله»، تنها هنگامی کاملاً روشن می شود که بدانیم «خدای قرآن، همچون خدای فلسفه یونان، با کمال و بی نیازی و جلال خود، تنها و منعزل از نوع بشر نیست، بلکه به صورت عمیق با بشر ارتباط دارد و در کارهای او دخالت می کند» (7)
پینوشتها:
* دانش پژوه دکتری ادیان و عرفان. دریافت88/2/12- تایید 89/7/18
1- ایزوتسو توشی هیکو، پیشین،ص28
2- رک: سیدمحمدحسین طباطبایی، پیشین، ج1،ص28
3- محمدرضا مظهر، المنطق، ص48
4- محمدتقی مصباح یزدی، معارف قرآن، ج1-3،ص 54
5- رک: سیدمحمدحسین طباطبایی، پیشین، ج1،ص30-35
6- رک: ایزوتسوتوشی هیکو، پیشین،ص91، 92، 119
7- همان، ص119
/ج