مبانى اندیشه هاى سیاسى اهل سنت(3)

برخلاف فقه الخلافة قدیم که بر دو عنصر اقتدار و اطاعت تأکید داشت، اندیشه‏هاى جدید اهل سنت نوعاً تمایلات دموکراتیک دارند. و بنابراین، درگسست و تقابل با فقه الخلافة سنتى قابل درک هستند.
دوشنبه، 6 شهريور 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مبانى اندیشه هاى سیاسى اهل سنت(3)
مبانى اندیشه هاى سیاسى اهل سنت(3)

 

نویسنده : داود فیرحى



 

3) اندیشه‏هاى جدید

برخلاف فقه الخلافة قدیم که بر دو عنصر اقتدار و اطاعت تأکید داشت، اندیشه‏هاى جدید اهل سنت نوعاً تمایلات دموکراتیک دارند. و بنابراین، درگسست و تقابل با فقه الخلافة سنتى قابل درک هستند. در سطور ذیل مبانى تاریخى و کلامى این اندیشه‏ها را مورد بررسى قرار مى‏دهیم.

الف) زمینه‏هاى تاریخى

چنان‏که گذشت، فقه الخلافة قدیم اهل سنّت محصول دوره‏اى است که دولت‏هاى اسلامى در سلطنت‏هاى ایرانى و الگوى دیوان سالارى آن استحاله یافتند و یا به عبارت دیگر نهادینه شدند. اما اندیشه‏هاى جدید اهل سنت، عموماً زاده دورانى تاریخى است که جامعه اسلامى در آستانه تحول به دولت مدرن غربى است. این تحول، که روند تدریجى آن مدت‏ها قبل و در قالب خط شریف گل‏خانه و... در دولت عثمانى آغاز شده بود، با جنگ جهانى اول به اوج خود رسید.
[37] شکست و تجزیه امپراتورى عثمانى موج بدبینى علیه خلافت و طبعاً فقه‏الخلافة سنّتى را برانگیخت. در نتیجه این تحولات که درون مایه آن را سیطره تمدن و افکار سیاسى غرب تشکیل مى‏داد، اندیشه‏هاى جدید اهل سنت، در سه گرایش یا مجراى عمده تمرکز و گسترش یافت. این گرایش‏ها را مى‏توان تحت عنوان سه نظریه دسته‏بندى کرد: نظریه علمانیت، نظریه جدید حکومت اسلامى و نظریه‏اى که با فرض استقلال نسبى دو حوزه دین و سیاست قائل به وجود برخى اصول سیاسى در اسلام است. در این‏جا به مبانى کلامى و ویژگى عمومى این دیدگاه‏ها اشاره مى‏کنیم.

ب) مبانى کلامى نظریه‏هاى جدید

چنان که اشاره کردیم، اندیشه‏هاى جدید اهل سنت عمدتاً بازتاب مسائل و مشکلاتى است که امپراتورى عثمانى در سال‏هاى 1924-1917 با آن مواجه بوده و سرانجام به جدایى و حذف خلافت منجر شد. بیزارى از گذشته عثمانى، موج جهانى شدن دولت و ملت‏هاى مدرن، و به قول دکتر حمید عنایت، تمایل روانى و معرفت شناختى عرب‏ها به مبانى نظرى تمدن پیروز غرب، سه عامل اساسى بودند که ضرورت تاریخى تجدید نظر در اندیشه‏هاى فقه‏الخلافه را تمهید مى‏کردند.
[38] در این پروسه انتقالى در ساحت اندیشه سیاسى، به‏تدریج مبانى کلامى جدید و متناسب با این نظریه‏ها نیز شکل گرفت. محور اصلى این مباحث، تأکید بر نظریه‏اى در باب حکومت است که در طول دوران دیرپاى خلافت اسلامى، همواره به عنوان زایده‏اى در کنار نظریه مسلط «خلافت مقتدرانه» مطرح بوده است. على عبدالرازق در این باره مى‏نویسد:
«وهناک مذهب ثان قد نزع الیه بعض العلماء وتحدثوا به ذلک هو ان الخلیفه انما یستمد سلطانه من الامه، فهى مصدر قوته، وهى التى تختاره لهذا المقام.»
[39]
عبدالرازق سپس اشاره مى‏کند که مهم‏ترین رساله‏اى که در دوران جدید حیات اهل سنت، از نظریه حاکمیت ملت دفاع مى‏کند، رساله الخلافة وسلطة الامة است که توسط مجلس ملى ترکیه و در دفاع از سیاست‏هاى ترکیه جدید منتشر شده است.
[40] این رساله در کنار دو رساله دیگر با عناوین «الاسلام واصول الحکم» و «الخلافة او الامة العظمى»
[41] سه متن اصلى نظریه‏هاى سه گانه‏اى را تشکیل مى‏دهند که در سطور گذشته به عنوان نظریه‏هاى جدید اهل سنت مورد اشاره قرار دادیم.
در این مقاله کوشش مى‏کنیم با تأکید به سه متن فوق، مبانى اندیشه‏هاى جدید اهل سنت را به اشاره مورد بررسى قرار دهیم. اما قبل از اشاره به این مبانى، تأکید بر این نکته خالى از فایده نیست که از لحاظ تاریخى رساله ترک‏ها مقدم بر کتاب‏هاى عبدالرازق و رشید رضا است و الهام‏بخش جدال طولانى است که با این دو دانشمند آغاز شده و تحت عنوان علمانیت و حکومت دینى تاریخ نسبتا قابل توجهى را سپرى کرده است. اکنون به بحث درباره این سه رساله و نظریه‏هاى منبعث از آن‏ها برمى‏گردیم:

1- اصول ثابت و شکل زمانى حکومت اسلامى
از جمله مهم‏ترین نظریه‏هایى که متعاقب بحران خلافت و ضرورت بازنگرى در دولت اسلامى مطرح شد نظریه‏اى بود که در رساله «الخلافة وسلطةالامة» براى اولین بار و در سال 1922 منتشرشد. این رساله به منظور دفاع فقهى از تصمیم ترک‏ها درباره جدایى خلافت و سلطنت و تمهید مقدمات الغاى خلافت از طرف مجلس ملى ترکیه جدید، تدوین و پراکنده شده است. ترجمه عربى رساله در 1924 و توسط عبدالغنى سنى بکر در قاهره به چاپ رسید. رساله‏الخلافة وسلطة الامة نکات ذیل را مورد تأکید قرار مى‏دهد: الف) على‏رغم رابطه دین و سیاست در اسلام، این دو حوزه استقلال نسبى دارند.
ب) خلافت بیش از آن که مسئله دینى باشد یک امر دنیوى و سیاسى است.
ج) دین اسلام فقط بعضى از اصول سیاسى را ارائه داده است که اصول ثابت و غیر زمانى هستند.
د) شکل حکومت و اداره نظام سیاسى امرى غیر دینى، سیاسى و بنابراین تاریخى و متحول است.
ه) تحول اشکال حکومت منبعث از اصول ثابت دینى و با عنایت و لحاظ آن اصول است.
ز) بدین ترتیب، حکومت اسلامى دولتى است که اصول ثابت دینى و اشکال متحول تاریخى دارد.
نکات فوق امهات استدلال رساله «الخلافة وسلطةالامة» را شامل مى‏شوند. رساله، ضمن تأکید بر این مطلب که خلافت از مسائل فرعى فقهى است و ربطى به اعتقادهاى کلامى ندارد، دو دیدگاه خوارج و شیعه امامیه را رد مى کند.
[42] اضافه مى‏کند که خلافت بیش از آن که دینى باشد یک مسئله دنیوى و سیاسى است و مربوط به مصلحت است. و درست به همین لحاظ است که در شأن خلافت در نصوص شرعى بحث تفصیلى نشده و در قرآن کریم و احادیث نبوى کیفیت تفصیلى و شروط خلافت و خلیفه ذکر نشده است.
[43]اگر خلافت چنان که بعضى معتقدند از مسائل اساسى دین بود و دین تمام سیاست را بیان مى‏کرد، پیامبر اکرم(ص) به این امر تصریح مى‏فرمود درحالى که سکوت نموده است. رساله بلافاصله این توهم را دفع مى‏کند که منکر وجود هرگونه نص شرعى در شأن خلافت نیست بلکه اعتراف دارد بعضى از احادیث نبوى در این باره وارد شده است، اما در مورد مسائل خلافت (از جمله کیفیت خلافت، نصب خلیفه، شرایط عمومى خلافت و خلیفه و وظیفه امت) هیچ حدیث یا آیه‏اى نیامده است:
«خلاصه القول ان الخلافه هى من الامور الدنیویه اکثر من کونها من الامور الدینیه. لذا ترک الرسول الاکرم(ص) امرها الى امته ولم ینصب خلیفه له ولم یوص به حین ارتحاله ایضا. نعم ان الشیعه یدعون وجود نص شرعى بحق الامام على(ع) و بعض علماء اهل السنه یقولون انه وجد بحق سیدنا ابى بکر الصدیق، ولکن لاصحه لهذه المدعیات عند جمهور علماء اهل السنه. والحقیقه انه لم یرد بحق احدک من الصحابه نص صریح او خفى بالدرجه الکامله.
[44]
درباره پاسخ‏ها و مبانى افکار سیاسى شیعه در جاى دیگرى سخن خواهیم گفت. در این‏جا کوشش ما فقط دسته‏بندى نظریه‏هاى جدید اهل سنت و مبانى ملحوظ در آن‏ها است. به هر حال رساله «الخلافة وسلطةالامة» اصول ذیل را به عنوان اصول دینى و ثابت حکومت اسلامى ذکر مى‏کند:

الف) اصل لزوم تأسیس حکومت

مجلس ملى ترکیه در رساله فوق اظهار مى‏کند که اسلام دین جامع دیانت و سیاست است یکى از وجوه این جمع، تأکید بر وجوب تأسیس حکومت یا نصب امام به لسان قدما است. جمهور اهل سنت نسبتبه وجوب تأسیس حکومت اجماع دارند و از جمله قوى‏ترین ادله و مستندات «اجماع» در نظر آنان قاعده شرعى «لاضرر» مى‏باشد.
[45] حکومت یا خلافت در اسلام واجب و مقصود بالذات نیست بلکه از نوع مقدمه واجب است و هدف آن عبارت است از: توزیع عدالت و ازاله الضرر على اىّ وجه کان.
[46]
بدین ترتیب، و بعد از حصول غایت فوق، شرع مقدس اهتمامى به اشکال حکومت ندارد به عبارت دیگر، درست به این لحاظ که شکل حکومت مقصود ذاتى شارع نیست، شارع حکیم و رسول بزرگ او در این باره سکوت فرموده و توصیه خاصى ندارند
[47]، شکل حکومت مسئله‏اى است فنى و تابع مقتضیات زمان که امت اسلامى به مقتضاى اصل شورا تعیین مى‏کنند.

ب) اصل شورا

نویسندگان رساله «الخلافه وسلطه‏الامه» با تأکید بر وجوب شورا
[48]، معتقدند که اصل در حکومت اسلامى عمل به شورا است. خلیفه در هر حال مکلف به مشورت با امت است. رساله با تقسیم خلافت اسلامى به دو نوع خلافت حقیقى (راشدین) و حکمى یا صورى (بقیه ادوار خلافت)
[49]، معتقد است که اصل شورا به ویژه در حکومت‏هاى نوع دوم که عدالت و شروط لازم را ندارند جایگاه مهم‏ترى دارد. رساله پس از بحث از ادله وجوب شورا، درباره مکانیسم شورا مى‏نویسد:
«على انه لم یبین طرز المشوره وشکلها لا فى القرآن الکریم ولا فى الاحادیث الشریفه بل ابقیت على اطلاقها، اى انها ترکت الى مقتضیات الازمان»
[50]
نظم سیاسى، سازمان ادارى حکومت، و بالتبع مکانیسم مشورت، ذاتاً از احکام متبدّله‏اى هستند که به تناسب حالات و زمان‏ها تغییر مى‏کنند. این نوع احکام که با تبدل در مقتضیات زمان و عرف و عادت‏هاى مردم متحول مى‏شوند، در لسان فقه اهل سنت «احکام زمانیه» گفته مى‏شود. به نظر اهل سنت، واگذاشتن احکام زمانیه به مصالح و نظر اهل حل وعقد هر دوران، بلاشک موافق حکمت و صواب و بنابراین روح شریعت اسلام است:
«لهذا السبب لم تبین النصوص الشرعیه شکل اصول المشوره ولم تثبته.»
[51]

ج) اصل وکالت

طبق تفسیر مجلس ترکیه در «الخلافه وسلطه‏الامه» خلافت از نوع عقد وکالت است
[52] و جمهور اهل سنت عقیده دارند که عمده در انعقاد خلافت همان مشورت یعنى انتخاب و بیعت بالمشاوره است. رساله فوق طریق استخلاف خلیفه و مسئله ولایتعهدى را که در فقه قدیم اهمیت به سزایى داشت تا حدود زیادى به حاشیه مى‏راند و از موارد استثنا تلقى مى‏کند:
«والحاصل انه یوجد طریقان للخلافه، احدهما بیعه اهل الحل والعقد، والثانیه استخلاف الخلیفه بذاته من یخلفه. الاولى هى الاصل والعمده، والاخرى هى فرع لها.
[53]
قول به وکالت در حکومت اسلامى لوازم مهمى دارد:اولاً: بنا بر قاعده وکالت، وراثت در حکومت ممکن نیست و ثانیاً: از آن جهت که خلیفه وکیل امت است، مردم مى‏توانند حدود اختیارات و وظایف حاکم اسلامى را تعیین نمایند:
«لان الوکاله کما یجوز ان تکون مطلقه، یجوز ان تکون مقیده بشروط حسب القاعده الفقهیه، ویکون الوکیل فیها ملزما برعایه قیود موکله وشروطه.»
[54]
نویسندگان رساله «الخلافه وسلطه‏الامه» اضافه مى‏کنند که طبق قاعده وکالت، مردم در موقع انتخاب خلیفه مى‏توانند قیود و شروطى وضع نمایند و خلیفه را به شرط رعایت آن شرایط انتخاب نمایند. رساله در این باره به داستان بیعت عبدالرحمن‏ابن‏عوف با عثمان استناد مى‏کند.
رساله، پس از بحث تفصیلى در باب اصول سه‏گانه فوق به عنوان اصول سیاسى ملحوظ در شریعت اسلام، مکانیسم و اشکال اعمال این اصول را که در قالب اشکال متنوع حکومت تجلى مى‏کند به عهده زمان مى‏گذارد:
«و مسئله شکل‏الحکومه هى من المسائل التابعة لمقتضیات‏الزمان. وتتعین احکام مثل هذه المسائل بحسب مقتضى‏الزمان والمصلحه العامه واحوال الناس الاجتماعیه وتتبدل احکامها حسب تطورات هذه الاحوال والبواعث.»

پی‌نوشت‌ها:

[37]. سرهنگ لاموش، تاریخ ترکیه، ترجمه سعید نفیسى (تهران سپهرى، 1361) ص‏281.
[38]. وجیه کوثرانى، همان، ص‏13-5.
[39]. على عبدالرازق، الاسلام واصول‏الحکم، ص‏129.
[40]. مجلس ملى ترکیه، الخلافه وسلطه‏الامه، ترجمه عبدالغنى سنى بک (قاهره، مطبعه الهلال، 1924).
[41]. محمد رشیدرضا، الخلافه او الامامه‏العظمى (قاهره: 1926).
[42]. الخلافه وسلطه‏الامه، تحقیق و دراسه وجیه کوثرانى، ص‏215.
[43]. همان، ص‏216.
[44]. همان.
[45]. همان، ص‏239.
[46]. همان، ص‏228.
[47]. همان، ص‏243.
[48]. اندیشمندان و فقهاى اهل سنت درباره حکم شورا دیدگاه‏هاى متفاوتى ارائه کرده‏اند. عده‏اى شورا را واجب و عده‏اى دیگر امر مندوب مى‏دانند. در درون هر دو دسته نیز اختلاف نظرهایى دیده مى‏شود. اما نکته مهم در باب شورا این است که هر نوع تلقى از شورا رابطه مستقیمى با نوع تلقى از اختیارات و وظایف حاکم در اندیشه‏هاى اسلامى دارد، فقه‏الخلافه سنتى به دلیل تأکید بر اقتدار حاکم، شورا را از جمله احکام مندوب قرار مى‏دادند ولى در اندیشه‏هاى جدید این رابطه معکوس شده است.
[49]. الخلافه وسلطه‏الامه، ص‏220.
[50]. همان، ص‏236.
[51]. همان.
[52]. همان، ص‏225.
[53]. همان، ص‏226.
[54]. همان، ص‏239.
[55]. همان، ص‏244.

منبع: فصلنامه حکومت اسلامی شماره 2



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط