جایگاه تقیه در فلسفه سیاسی اسلام (4)

از آغاز ظهور اسلام، یهودیان ساکن در مدینه و یمن با این اندیشه ی الهی و رهایی بخش به تقابل شدید پرداختند که البته این تقابل، صرفاً در برابر مسلمانان نبود،
دوشنبه، 20 شهريور 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جایگاه تقیه در فلسفه سیاسی اسلام (4)
جایگاه تقیه در فلسفه سیاسی اسلام (4)

 

نویسنده: علی اکبر نوایی*



 

ب- اقتضائات استتار

از آغاز ظهور اسلام، یهودیان ساکن در مدینه و یمن با این اندیشه ی الهی و رهایی بخش به تقابل شدید پرداختند که البته این تقابل، صرفاً در برابر مسلمانان نبود، بلکه تقابلی ساختاری را با ادیان دیگر الهی هم پیشه کردند، که قرآن مجید به طور کلی از آن یاد کرده و می فرماید: «لَتَجِدَّنَّ اَشَدَّ النّاسٍ عَداوَهً لِلَّذینَ آمَنُوا الْیَهُودَ»(مائده، 82)؛ یعنی سرسخت ترین دشمنان مؤمنان، یهود بودند.
این عداوت به صورت تاریخی دوام یافته و امروز به صورتی زننده تر، پلیدتر و بنیادی ترین در چهره ی صهیونیسم جهانی خود را نشان می دهد. این تقابل به نحوی شکل گرفته که به تدریج یهودیانی را که در حوزه ی صهیونیسم قرار ندارند و در تور صهیونیستی گرفتار نیستند، به چالش با خود واداشت و یهودیان نیز از عملکرد صهیونیست ها تبری می جویند و آنان را از خود می دانند و نفی و انکار می کنند.
در طلیعه ی تمام تلاش های جهانی صهیونیست ها، تقابل با اسلام قرار دارد. آنها دولت آمریکا و انگلیس و سایر دولت های غربی را با نفوذ خود مرعوب ساخته اند، به گونه ای که کلیت غرب در خدمت اهداف صهیونیستی قرار گرفته و امکانات مالی، انسانی و صنعتی خود را در اختیار این جریان پلید تاریخی در راستای هدم و حذف اسلام قرار داده است.
در اخبار باشگاه اندیشه، مورخ دوازدهم دیماه هشتاد و نه چنین می خوانیم:
در زمان حاضر، کشورهای غربی و دستگاه های تبلیغاتی این کشورها با تأثیرپذیری از صهیونیسم، به شیوه ای غیرمستقیم با معرفی اسلام، به عنوان تهدیدی سخت افزاری و نرم افزاری برای امنیت وجودی شهروندان خود سعی دارند تا نگاه تقلیل گرایانه به اسلام را به عنوان «مبدأ بنیادگرایی»، بسط و توسعه داده و با توجیه پاسداری از ارزش های اجتماعی غرب، مانند دموکراسی، آزادی و ... می کوشند مکتب اسلام را به عنوان یک ایدئولوژی متعارض تهدیدی جدی مطرح و معرفی کنند. از این طرح مسائلی همچون جنگ تمدن ها و رویارویی گریزناپذیر تمدن غربی با ایدئولوژی اسلام، که با القائات صهیونیسم جهانی در پس زمینه ی ذهنی مقامات برخی کشورهای غربی جای گرفته، به صورت مستقیم بر تبدیل جریان اسلام هراسی به اسلام ستیزی تاثیرگذار بوده است (باشگاه اندیشه، 89/10/12).
امروزه تلاش وسیعی در ایجاد تقابل بین اسلام و دموکراسی می شود و با این بهانه و به غرض تحمیل دموکراسی غربی به جهان اسلام، اتهامات فراوانی به مسلمانان و اندیشه ی اسلامی می زنند. غرض آنها تحمیل چنین فضایی بر جوامع اسلامی است. غرض آنها دموکراتیزه کردن و با ایجاد تابعیت نسبت به غرب و رفض و ترک اسلام در درون جوامع اسلامی است.
این رویکرد در جغرافیای جهان اسلام، موجب می شود که مسلمانان نسبت به چند امر حساسیت نشان دهند.

1) دفاع از موجودیت جهان اسلام

واضح ست که هم اکنون تلاش وسیعی از ناحیه ی صهیونیسم و استعمار غربی برای نابودی اسلام صورت می گیرد. اسلام کلمه ی مشترک همه ی مسلمین است. در این مسأله، همه ی مسلمین، واحدی هستند که باید از موجودیت خود دفاع کنند. تقیه، تاکتیک و روش معقول به کار بردن در مبارزه برای حفظ بهتر و بیشتر نیروهای مسلمین است. به همین دلیل است که تقیه به عنوان سپر دفاعی جامعه اسلامی تعبیر و تفسیر گردیده است. تعبیری که برخی نموده اند، این است که «التقیه صیانه المؤمن ممن یخالفه فیه بکتمانه او کتمان الانتساب الیه او باظهار الرجوع عنه» (امام خمینی، بی تا، 206)؛ تقیه، عبارت است از حفظ مؤمن از خطر کسی که مخالف او است، به کتمان اسلام و یا کتمان انتساب به اسلام، یا به اظهار بازگشت از اسلام.
از این عبارت لزوم استتار برای بقای موجودیت اسلامی مورد توجه قرار گرفته و با توجه به این که مخالف کافر و عنود می خواهد با گرفتن اسرار مسلمین از افراد، آنها را در تنگنا قرار داده و به عقیده ی آنان هجوم ببرد، این جاست که تقیه، به عنوان اهرم حفظ موجودیت جهان اسلام مطرح می شود.
نکته ی قابل تأمل این است که آیا امروز دشمنان اسلام و طلایه داران مخالفت با اندیشه ی اسلامی فقط در برابر کلمه ی اسلام موضع دارند و یا این که در خصوص قرائتی ویژه از اسلام، موضع گیری دارند. پاسخ روشن است که بیشترین موضع گیری و تقابل با اسلام بالنده دارای موضع گیری سیاسی و اسلام مبارزه است؛ اسلامی که هرگز به جبهه ی کفر روی خوش نشان نمی دهد، آنان را یاور و پشتیبان نمی داند؛ اسرار را به آنها منتقل نمی کند، آنان را همراز و تکیه گاه قرار نمی دهد، به آنها مجال و میدان سلطه گری نمی دهد. مسلم است که چنین اسلامی به شدت در تقابل با سلطه های اهریمنی است.
با این وصف، مشخص است که امروز بحث کفار، نگفتن شهادتین نیست. آن چه امروز مطرح است، اسلامی است که تمام سلطه و قدرت استکبار را به چالش فراخوانده است. از آنها نفی تولی کرده، تبری عملی و روشنی را نمودار می کند. طبق این کلیت، آنان از مسلمانان اطلاعاتی را مطالبه می کنند که از درون آن اطلاعات، این اندیشه ی بالنده به دست می آید. اطلاعاتی که برای نفوذ آنان حیاتی است و کوبیدن این اندیشه، سبب سیطره و بقای آنهاست. قطعاً همه ی مسلمانان جهان، بدون تفاوت بین فرق اسلامی، موظف اند که اصل استتار و تقیه ی سیاسی را عمل نمایند و به آنها اطلاعات ندهند، زیرا دادن اطلاعات مساوی با سلطه ی اهریمنی آنهاست.
امروز اسلام منهای سیاست، چیزی برای کتمان و استتار ندارد، پس آن چه که باید مستتر و پوشیده بماند و همه ی مسلمانان در مورد آن تقیه کنند، و در واقع موجودیت اسلامی جوامع اسلامی به آن وابسته است، اخفاء و استتار قرائت حقیقی از اسلام است. این جاست که می گویند: «لا بد من اخفاء الحق عن الغیر و اظهار خلافه» (طبرسی، 1415ه، 257)؛ مسلمانان، ناگزیر از اخفا و پوشیده داشتن حق و اظهار خلافش است.
«لان للتقیه مواضع من ازالها عن مواضعها لم تستقم له ... فکل شیء یعمل المؤمن بینهم لمکان التقیه مما لا یؤدی الی الفساد فی الدین فانه جائز» (حر عاملی، 1362، 478)؛ چون برای تقیه مواضع و جایگاه های ویژه است که هر کس آن را از موضع و جایگاه خاصش خارج نماید، غرضش حاصل نیاید ... پس هر آن چه را که مؤمنان در بین خود به غرض تقیه انجام دهند و فسادی از آن ناحیه برای اسلام پیش نیاید و مصلحت اسلام و مسلمین در آن باشد، جائز است.
البته ناگفته نماند که تمام مسلمین مبارز جهان، از هر فرقه ی اسلامی که باشند، در یک مبارزه ی منطقی و معقول جهت حفظ موجودیت خود به صورت فطری و عقلانی از روش استتار بهره می برند.

2) بسط و گسترش اندیشه ی اسلامی

اسلام، اندیشه ی رهایی همه ی بشریت از چنگال اهریمنان عالم است. گسترش این اندیشه ی الهی و بسط و تنفیذ آن در دیگر جوامع بشری، عطیه ی الهی است و رسالتی است که بر دوش همه ی ایمان آورندگان و مسلمانان قرار داده شده است. امروز مسأله ی جهانی سازی لیبرالیسم، به تقابل ساختاری با اندیشه ی اسلامی برخاستند.
جهانی سازی تفکر اسلامی، در ذات و سرشت احکام عالیه ی اسلامی قرار دارد و مسلمانان، مسؤولیت عظیمی در گسترش این تفکر و اندیشه در کلیت جهان دارند. این مصلحت، بر همه ی مصالح مقدم است.
اهل سنت، این مقوله را در زمره ی مهم ترین وظایف محسوب داشته اند و معتقدند که مصالح عالیه ای در شریعت وجود دارد که به جهت رعایت آن مصالح، اموری باید انجام شود. منظور اهل سنت مصالح مرسله است و هدف از مصالح مرسله، مصلحت هایی است که درباره ی آن نص خاصی وجود ندارد و اگر هم وجود دارد بسیار کلی است و لکن درک مصلحت آن به عقل وانهاده شده است. البته عقل مصلحتی را درک می کند که دلیل خاص شرعی بر عدم اعتبارش وجود ندارد.
گسترش اندیشه ی اسلامی، یک اصل است و مسلمانان به عنوان امتی شاهد، باید امر به معروف و نهی از منکر نمایند. لکن باید در راستای این مهم، تشکیلاتی و در نهایت استتار به بسط و گسترش اندیشه ی اسلامی بپردازند. بنابراین، الزام جامعه ی اسلامی به اعمال تقیه، در درون مصلحت های کلی اسلام قرار می گیرد. زیرا هدفی بسیار مهم را تعقیب می نماید.
ابوحامد غزالی می نگارد:
قد اختفی من ظالم فاالکذب فیه واجب (غزالی، 1989، 137)؛ نگه داشتن و حفظ خون مسلمان واجب است، پس هرگاه در راستگویی، خونی ریخته شود از مسلمانی که از ظالم خود را مخفی داشته، دروغ واجب است.

3) لزوم تشکیل حکومت توسط مسلمانان

ضرورت و لزوم تشکیل حکومت اسلامی توسط مسلمانان، اختصاص به عصر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و‌آله و سلم) نداشته است، بلکه در هر عصری بر مسلمانان واجب است حکومت تشکیل دهند، وظیفه دارند قدرت و شوکتی در خور شأن اسلام ایجاد نمایند. این نکته را آیات قرآن از مسلمانان مطالبه می کنند. آیات امامت، ولایت، بسط عدالت، شاهد بودن مسلمانان، ایجاد فضای معروف و نفی منکرات، اجرای حقوق الهی و اسلامی از مسلمانان می خواهند که حکومت تشکیل دهند. واضح است که تشکیل حکومت اسلامی در سرزمین های مسلمانان، نهضتی فراگیر و اجتماعی را طلب می کند. قدرت های وابسته به مرکز سلطه، مانع این تکاپوی سیاسی و مهم می شوند. به این جهت بر کلیه ی مسلمانان واجب و لازم است تقیه نموده و عمل استتار و اخفاء اندیشه و قصد و هدف را پاس بدارند.
دلایل فراوانی بر ضرورت تشکیل حکومت اسلامی توسط مسلمانان وجود دارد. افرادی نظیر غزالی، ابن خلدون، در میان اهل سنت و فارابی و سهروردی در میان فیلسوفان سیاسی شیعه، دلایل فطری تکاملی خواهی و سلامت حرکت اجتماعی را مطرح نموده اند و در راستای تشکیل آن، وجود تشکیلات مخفی و منسجم را مطرح نموده اند و آن تشکیلات مخفی از دستبرد دشمن را نیز امری واجب و ضروری تلقی کرده اند (فارابی، 1371ه).

4) حفظ اسرار

جامعه ی اسلامی برای بسط و گسترش اصل قدرت خویش، وظیفه دارد. چه قدرت سیاسی باشد یا قدرت نظامی، اجتماعی، اقتصادی و .. در تمام این موارد فریقین (اهل سنت و شیعه)، اشتراک نظر دارند، مبنی بر این که جامعه ی اسلامی باید اسرار خویش را حفظ نمایند.
ممکن است مسلمانان، در حوزه ی تولیدات علمی، صنعتی و نظامی به پیشرفتی نائل شوند، باید چنان پیچیده عمل نمایند که به سادگی اسرار رشد علمی، صنعتی، نظامی و سیاسی آنان در اختیار دشمنان خدا و بشریت قرار نگیرد. در روایات متعددی، به مسلمانان امر شده، اسرار جامعه خویش را حفظ کنند. آنها را برای دشمنان برملا نسازند که خود، مستلزم کاربرد استراتژی بنیادی تقیه است.
«قال رسول الله (صلی الله علیه و‌آله و سلم) طوبی لعبد نؤمه، عرفه الله و لم یعرفه الناس، اولئک مصابیح الهدی و ینابیع العلم، تنجلی عنهم کل فتنه مظلمه، لیسوا بالمذابی البذر، و لا الحفاه المرائین» (نراقی، 1963، 273)؛ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: خوشا به حال بنده ای که ناشناخته است (شخصیتی مخفی دارد) خدا او را می شناسد و مردم نمی شناسندش، آنان چراغ های هدایت و چشمه های علم اند، از وجود آنهاست که فتنه های کشنده بر ملا می شود، آنان اشاعه دهندگان و برملاکننده ی سر نیستند و ستمکاران ریاکار نمی باشند.
کلمه ی نؤمه در این روایت و روایات مشابه آن، کسی است که عالم به زمان خویش است و مردم را می شناسد و با آنان رفتاری مسالمت آمیز دارد، ولی نیات باطنی خود را فاش نمی کند، خصوصاً برای افرادی که نمی توانند آن نیات را تحمل کنند و به طور اخص دشمنانی که به طور برنامه ریزی شده و در پی کشف اسرار جامعه ی اسلامی اند.
با توجه به مجموع روایات در باب تقیه، کتمان سر، ذم الاذاعه و قواعدی که به آنها استدلال شده چنین برمی آید که این امور اختصاص به افراد ندارد، بلکه در سطح کلان و در روابط بین مسلمین با یکدیگر و رابطه ی مسلمین با دیگر دولت ها، خصوصاً دولت های قدرت طلب و انحصارگرا، مسلمانان موظف اند تمام اهداف و برنامه ها و امور خود را در پوششی مخفی حفظ کنند. پس دولت مردان کشورهای اسلامی و دیپلمات های آنها در سراسر جهان و مبلغان اسلامی در سراسر عالم، باید به صورت بنیادی آموزش دیده و این اصل را در قبال دشمن، ملحوظ نظر خویش قرار دهند.

ج- دوام تقیه ی مسلمین تا حصول اقتدار

تقیه، استراتژی همه ی مسلمین است، ولی در برابر کافران و معاندان و دشمنان سوگند خورده ی اسلامی یک تاکتیک است. دشمنان امروزی اسلام، به مراتب خبیث تر، خشن تر و سرسخت تر با اسلام و مسلمین معارضه می کنند «قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ اَفْواهِهِمْ وَ ما تُخْفِی صُدُورُهُمْ اَکْبَرُ» (ال عمران، 118)؛ کینه و خشم از زبان هایشان نمودار است و آن چه که در سینه ها نهفته دارند، بس بزرگ تر است.
اگر دیروز، عمار در مقابل ابوسفیان و ابولهب و امیه بن خلف با شیوه ی تقیه، خود و آیین خود را حفظ کرده، امروز دشمنانی لجوج تر و قساوت پیشه تر از ابولهب ها و ابوسفیان ها وجود دارد. امروز در سراسر عالم، مسلمانان پاک نیت و معتقد، چه در شیعه و چه در میان اهل سنت، در برابر این الحاد عریان و دشمن پیچیده و مرموز و مجسم، وظیفه ی مبارزه ی آمیخته با تقیه دارند.

نتیجه گیری

از مباحث مطروحه چند نتیجه و ره آورد کلی به دست می آوریم:
1) صهیونیسم، مقوله ی تقابل با اسلام را تا حذف کلیت اندیشه ی اسلامی مورد اهتمام خود قرار داده است.
2) مسلمانان گرفتار در زندان های دژخیمان صهیونیسم و استکبار، چه شیعه و چه سنی، از اصل استتار بهره می برند.
3) دفاع از موجودیت اسلامی و موجودیت جهان اسلام، به نوعی با تقیه پیوند یافته است.
4) قرائت حقیقی از اسلام، بیشترین موردی است که دشمن بر آن تمرکز دارد که باید در هنگام خطر برای اسلام و جوامع اسلامی، اصل استتار و پوشش نسبت به آن، مورد توجه مسلمانان قرار گیرد.
5) بسط و گسترش اندیشه ی اسلامی، در مواقع حساس و در کشورهایی که مقر استکبار است، ملازم با پوشش و تقیه است.
6) ایجاد حکومت اسلامی در جوامع دینی، بازخوردهای شدیدی را از ناحیه ی استکبار در پی دارد، در موارد حساس آن، تقیه یک استراتژی عمومی برای همه ی مسلمانان است.
7) جوامع دینی، اسرار خود را هم از اسرار علمی، سیاسی، فرهنگی، صنعتی و نظامی و ... باید حفظ نمایند.
8) اندیشه ی تقیه، بسان یک استراتژی در میان مسلمین، وظیفه ی عمومی همه ی مسلمانان است.
9) دشمنان امروزی اسلام، موضع تندتر و خصمانه تری دارند، پس قواعد برخورد با دشمن باید از پیچیدگی، استتار و حفظ و پوشیدگی خاصی برخوردار باشد.
10) تقیه در فلسفه ی سیاسی اسلام، تا حصول اقتدار تشکیلاتی مسلمین باید در قبال کفار عنود و لجوج ادامه یابد.
تقیه ی سیاسی، استراتژی واحد همه ی مسلمانان تا حصول اقتداری عالی است. این مسأله از آیات کریمه ی قرآن مجید و معیارهای واحد حاکم بر ساختار تاریخ، جامعه و حاکمیت سلطه و استکبار است. مسلمانان امروزه در بحرانی ترین شرایط تاریخی به سر می برند. سازمان های مخوف جاسوسی عالم، قطب های قدرت های اهریمنی، مسلمانان را در مضیقه ها و اختناق های فراوانی قرار داده اند. انواع تهمت ها، افتراها، محدودیت ها و نفوذها در قلمرو اسلامی گواه روشنی است بر تمرکز بیش از حد کفر حاکم بر جهان مسلمین. مسلمانان موظف هستند که اندیشه ی اسلامی را بسط و گسترش دهند و شاهد بودن و امت وسط بودن را در گستره ی جامعه و تاریخ به اثبات رسانند. موظف به حفظ اسرار و تشکیل حکومت اسلامی و ایجاد اقتدار در عرصه های مختلف می باشند. این سوگیری های مقدس و عالی و اسلامی، حساسیت دشمنان را تشدید کرده و می کند که بر این اساس، اضطرارها و اقتضاهای درون جوامع اسلامی، کلیت قاعده ی تقیه سیاسی را تا حصول اقتدار عالی مسلمانان، طبیعی و قطعی می نماید.

پی‌نوشت‌ها:

* پژوهشگر و رئیس گروه سیاست و جامعه ی دو ماهنامه اندیشه ی حوزه

منابع و مآخذ
1) قرآن کریم.
2) ابن الجوزی، ابوالفرج عبدالرحمان ن علی بن محمد (1404ه)، زاد المسیر فی علم التفسیر، ج4، بیروت، المکتب الاسلامی.
3) ابن بطریق (1392ه)، المعده، بی جا.
4) ابن حجر عسقلانی (1980)، فتح الباری، ج12، بی جا.
5) الانصاری القرطبی، ابوعبدالله محمد بن احمد (بی تا)، الجامع الاحکام القرآن، ج15، قاهره، دارالشعب.
6) الانصاری، محمد باقر (بی تا)، کتاب سلیم بن قیس الموالی، بی جا.
7) الرازی الشافعی، فخرالدین محمد بن محمد بن عمر التمیمی (1421ه)، التفسیر الکبیر، ج8، بیروت، دارالکتب العلمیه.
8) الغزالی، محمد بن محمد ابوحامد (بی تا)، احیاء علوم الدین، ج3، بیروت، دارالمعرفه.
9) الندوی، علی احمد (1990)، القواعد الفقهیه، دمشق، دارالقلم.
10) امام خمینی (1365)، تحریر الوسیله، ج2، بیروت، دارالتعارف.
11) حرعاملی (1362)، وسائل الشیعه، تهران، چاپ اسلامیه.
12) روحانی، سید محمد صادق (1413ه)، فقه الصادق (علیه السلام)، ج11، قم، مؤسسه دارالکتاب.
13) زمخشری الخوارزمی، ابوالقاسم محمود بن عمر جارالله (1410ه)، الکشاف عن حقایق التنزیل، ج1، داراحیاء التراث العربی.
14) شریفی خضارتی، امیر (1358)، مقاله ضرورت و اضطرار، نادی، قوه قضاییه.
5) صدوق، محمد بن علی بن الحسین (بی تا)، الخصال، بی جا.
16) صدوق، محمد بن علی بن الحسین (1414ه)، الاعتقادات فی دین الامامیه، بیروت، دارالمفید للطباعه.
17) طبرسی امین الاسلام، ابن علی فضل بن الحسن (1415ه)، مجمع البیان، ج2، مؤسسه الاعلمی.
18) غزالی، محمد بن محمد ابوحامد (1989)، احیاء علوم الدین، ج3، بیروت، دارالمعرفه.
19) فارابی، ابونصر (1371ه)، تحصیل السعاده، تهران، انتشارات حکمت.
20) فخررازی (1934)، تفسیر الکبیر، بی جا.
21) گلدوزیان، ایرج (1358)، بایسته های جزای عمومی، ج11، تهران، میزان.
22) مطهری، مرتضی (1368)، سیری در زندگی ائمه اطهار (علیه السلام)، صدرا.
23) مفید (1993)، اوائل المقالات، بیروت.
24) نراقی، محمد مهدی (1963)، جامع السعادات، ج2، مطبعه النجف الاشرف.
25) هاشم الموسوی (بی تا)، مفهوم التقیه فی الفکر الاسلامی، بیروت، للدراسات و النشر.
نشریه امامت شناسی 88-87.



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط