انجمن حجتیه و ولایت فقه (2)

گفته شد که انجمن حجتیه را باید در کنار برخى دیگر از جریان هاى فکرى قرار داد، که به "انکار ولایت فقیه، اما پذیرش ولایت فقه و قانون" باور دارند، لذا در بخش هاى بعدى
دوشنبه، 17 مهر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
انجمن حجتیه و ولایت فقه (2)
انجمن حجتیه و ولایت فقه (2)

نویسنده:الهی خراسانی علی



 
 
 
گفته شد که انجمن حجتیه را باید در کنار برخى دیگر از جریان هاى فکرى قرار داد، که به "انکار ولایت فقیه، اما پذیرش ولایت فقه و قانون" باور دارند، لذا در بخش هاى بعدى خواهد آمد که انجمن در کنار نظرات دیگر در این جریان، داراى ضعف شدید فکرى است و نظر ایجابى اى دراین باره از خود ندارد.
با توجه به باور نداشتن انجمن به ولایت فقیه و نیز عدم مشروعیت حکومت اسلامى در زمان غیبت، روحانیت در اندیشه و نیز عملکرد انجمن، در دو عرصه جاى مى گیرد:

اول. مرجعیت شیعه؛

دوم. تبلیغ و ارشاد.
در این دو عرصه، هیچ وظیفه و تعهدى نسبت به حکومت اسلامى ندارد و در راستاى تقویت نظام ولایت فقیه اقدامى انجام نمى دهد. در ادامه در همین بخش کیفیت ارتباط روحانیت هم سو با انجمن با نظام اسلامى خواهد آمد، اما آن چه براى روحانیت در اندیشه انجمن داراى اهمیت فراوان است، نشر معارف اهل بیت است که تنها جنبه فردىِ یک مسلمان را بیان مى کند و هیچ وظیفه و مسئولیت اجتماعى ندارد تا منتهى به اقامه دین شود. روحانیتِ انجمنى، سخنى نمى گوید تا اسلامى معرفى شود که مى تواند در زمان غیبت پیاده شود و اسلام، نقشى تمدنى بر عهده داشته باشد و یا آنکه براى زندگى اجتماعى، برنامه اى ارائه دهد.
روحانیت در هر دو عرصه با بازگویى معارف دینى، به هیچ عنوان خود را در مقابل تمدن غرب نمى بیند و انجمن در عمل، نه در عقیده، اسلامى را ترویج و بسط مى دهد که با دنیاى مدرن و آموزه هاى مدرنیته سازگارى دارد. روحانیت در نگاه انجمن باید فردِ شیعه اهل بیت را با معارف اهل بیت آگاه سازد، اما فعالیت او نباید در هیچ سازمان یا نهاد رسمى اتفاق بیافتد.
اما مرجعیت شیعه، بزرگترین و مهم ترین نقش را در اندیشه و خطگیرى انجمن داراست. در حقیقت باید گفت: انجمن آن چیزى را که براى او کارساز و راه گشا است و مى تواند دستمایه فعالیت و ترویج اندیشه هاى او به شمار آید را از مرجعیت استفاده مى کند. در واقع انجمن، مرجعى را براى خویش انتخاب مى کند و از لحاظ مالى با او ارتباط گسترده برقرار مى سازد، که داراى ویژگى هاى فوق باشد: این مرجع نباید ولایت فقیه و نظام برخاسته از آن را به رسمیت بشناسد، اما این مرجع مى تواند با توجه به عنصر تقیه، با نظام دشمنى نورزد.
مرجع مورد نظر انجمن باید مرجع محورى و از مراجع دسته اول باشد تا انجمن بتواند با چنین قدرتى، اهداف خود را در جامعه پى گیرد. این مرجع، بایستى دشمنىِ خویش با اهل سنت را ابراز کند و کاملاً مخالف قضیه وحدت اسلامی باشد. براى مرجع، رخدادهاى جهانى و حوادثى که منجر به تقویت و یا تضعیف نظام اسلامى مى شود، هیچ اهمیتى ندارد و تنها معارف اهل بیت با نگاهى که انجمن بدان دارد، مهم انگاشته مى شود.
بنابراین، انجمن حتى از مخالفت مرجعِ هم سو با خویش با حرمتِ اعلام شده از سوى ولى فقیه براى قمه زنى، بسیار سود مى برد. انجمن به راحتى از مرجعى که هم سو با اندیشه خویش نباشد عبور مى کند و دیگر مرجعیتِ نظرى(فراتر از مرجعیت فتوایى) براى وى قائل نیست تا دیدگاه هاى هم سو با خویش را نشر دهد و به تبلیغ او بپردازد، که نمونه مهم آن، رابطه انجمن با آیت الله العظمى سیستانى است. انجمن، علاوه بر تقلید، سخت به مرجعیت نظرى ایشان باور داشت، اما در چند سال اخیر با حمایت هاى جدىِ آیت الله سیستانی از نظام اسلامی ایران و نیز برادر خواندن اهل سنت و شهید خواندن کشته هاى غزه و هم چنین سکوت مطلق حتى نسبت به نزدیکان در مورد قضیه قمه زنى (که براى انجمن پیراهن عثمان در کوبیدن نظام اسلامى ایران است)، دیگر، نگاهى محورى و ترویجى به ایشان (جز تقلید برخى) ندارد و چندین سال است که از مرجعى در قم حمایت مى کنند، که ویژگى هایى که گفته شد، کاملاً در وى نمایان است و انجمن بسیار از وى بهره مى گیرد و استفاده مى نماید.
اما در عرصه دوم، یعنى تبلیغ و ارشاد، انجمن سخت به "روحانیون منبرى" اعتقاد دارد. در انجمن، کمتر روحانیونى پیدا مى شوند که مجتهد باشند و با بودن چنین مجتهدى، مى فهمیم که وى کاملاً هم سو با انجمن نیست و تنها از افراد مرتبط با اعضاى انجمن محسوب مى شود. در مشهد، روحانیونى که از سران انجمن محسوب مى شوند، تنها منبرى به شمار مى آیند و در عرصه فقاهت و اجتهاد هیچ نشانى ندارند. شیخ محمود حلبى، مؤسس انجمن حجتیه با آن که در زمینه اعتقادى چیره دست بود و در خطابه استاد، اما نمى توان او را فقیه دانست.
این که تنها روحانیون منبرى در انجمن فعالیت دارند و مجتهدان، نقشى در انجمن ایفا نمى کنند، آنست که عرصه فقاهت، عرصه تابع محضِ جریانى خاص بودن نیست. عرصه فقاهت، انسان را صاحب نظر دینى مى سازد و نمى توان اطمینان داشت که همیشه با انجمن همراه باشد.
دوم آن که، براى انجمن، ارتباط مستقیم با جامعه مؤمنین بسیار اهمیت دارد، تا اندیشه انجمن را نشر دهد. انجمن، منبر را مؤثرترین ابزار براى نفوذ در جامعه اسلامى مى داند.
روحانیتِ رسمى در انجمن، خطابه هاى آتشین و کوبنده را دستمایه ارشاد و تبلیغ خویش قرار مى دهد و اگر امکان داشت، راقم سطور مى توانست از منبرى هاى انجمنى نام ببرد، که همگى به منبر آتشین گونه و با فریاد و کوبنده شهرت دارند. این نوع خطابه، مى تواند افراد را بیشتر تحت تأثیر قرار دهد.
روحانیتِ انجمن، سخت بر سه جریان مى تازد: فلسفه، عرفان و وهابیت. انجمن اعتقاد دارد که هر سه جریان براى نابودىِ معارف اهل بیت اقدام مى کنند و حتى از بى احترامى و فحاشى به معتقدان فلسفه و عرفان، که از علماى شیعه هستند، هیچ ابایى ندارند در منبرهاى انجمنى باید با این سه جریان مبارزه کرد تا حیات معارفیِ انجمن ادامه داشته باشد. روحانیت انجمنى براى خود همواره یک مبارزه معرفتى تعریف مى کند تا بتواند در جامعه مؤمنین نفوذ داشته باشد و از حرکت انجمن و ادامه فعالیت او دفاع نماید. اما براى روحانیت هم سو با انجمن، همه چیز باید به نادیده گرفتن ولایت فقیه و زیر سوال بردن تلاش هاى ولى فقیه، اما در عین حال نشر اندیشه ولایت فقه و اجراى احکام فردیِ اسلام ختم شود. روحانیت انجمنى در مبارزه خویش با این سه جریان، هیچ گاه کوبیدن نظام اسلامى را فراموش نمى کند، تا عنوان شود که ناتوان در نشر معارف واقعى اهل بیت است.
در بخش سوم، نگاه انجمن به تقیه به عنوان اصلى ترین خط حرکت در جامعه استراتژى بقا، پرداخته خواهد شد.
منبع ماهنامه پگاه حوزه شماره 305

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط