مترجم: محمد مهدی شریعتمدار
حضور حزب الله و اثر گذاری آن
حزب الله از طریق مقاومت، حضور خود را در صحنه عمل نشان داد و گفتمان این حزب به تبع اولویتی که برای فعالیت نظامی علیه اسرائیل قائل بود، با این مبارزه گره خورد.حزب الله در مدتی کوتاه، حضوری برجسته را از خلال عملیات جهادی کیفی که انجام داد، رقم زد، در حالی که لبنان در دوران پیدایش حزب، به دلیل جنگ داخلی شاهد زندگی سیاسی آرام و عادی نبود. (1) همه نگاه ها در سطح بین المللی و اسرائیل به رشد حزب الله مقاوم و ظهور علنی آن در آغاز سال 1985 دوخته شد. و سیل اتهام ها مبنی بر بنیادگرایی و تروریسم به سوی آن سرازیر شد و رسانه های تبلیغاتی بیگانه - با هدایت دستگاه های اطلاعاتی - چهره یک حزب جنگجو و سرسخت که نمی توان با آن همزیستی داشت، از آن ارائه کردند و اظهارات و تحلیل های بیگانه و بعضاً محلی، آکنده از مطالبی بود که پیرامون مناطق غیر قابل نفوذ که حزب الله بر آنها سلطه یافته است یا زندگی ویژه ای که مردم بدان عادت نکرده اند یا سرسختی و صلابتی که هیچ یار و یاوری باقی نمی گذارد و به برقراری رابطه ای نمی انجامد و شدت عملی که در رویارویی های خشونت بار با ارتش اسرائیل و مزدوران آن رخ داد، سخن می گفت، به گونه ای که وجهه حزب الله با حضور و چهره نظامی اش گره خورد و این باور در ذهن اکثر تحلیلگران و مردم رسوخ یافت که موجودیت حزب الله در پیوستگی با مقاومت و نظامیگری است و این حزب هیچ چیز دیگری ندارد و بدون این وضع نمی تواند به فعالیت خود ادامه دهد، بنابراین چنانچه راهی برای حل و فصل نزاع در منطقه یافته شود، حزب الله قربانی آن خواهد بود و لذا حضور و موجودیت آن موقت و منحصر به مرحله خاصی از نزاع با اسرائیل است.
چنین برداشتی، به ایجاد فضای عمومی خاصی انجامید که نشانگر انحصار توجه حزب الله به مسائل مقاومت بود. با توجه به شرایط تأسیس حزب الله و ضرورت های بسیج علیه اشغالگری و واقعیت های موجود لبنان، چنین فضایی، گروهی از اعضای حزب الله را هم در برگرفت. نتیجه آن بود که هنگام تصمیم حزب الله به مشارکت در انتخابات پارلمانی سال 1992، ما نیازمند تلاش فرهنگی، تربیتی و عملی گسترده ای در میان طرفداران حزب برای توجیه این تصمیم بودیم. نیاز به ایجاد گفتمان عمومی، پاسخ به پرسش های مکرر و پیاپی خبرنگاران و توضیحات تفصیلی در هنگام ایجاد روابط با شخصیت ها و طرف های گوناگون، از جمله نتایج دیگر آن بود.
گفتمان حزب الله، علاوه بر اقدامات و تلاش های میدانی و در سطوح مردمی، سندیکایی، انتخاباتی و در میان نمایندگان مجلس و سیاستمداران، به شناساندن تدریجی دیدگاه فراگیر حزب الله و دیدگاه های آن در مورد فعالیت سیاسی و رویکردهای متنوع آن کمک کرد و آن را به سان حزبی مانند سایر احزابی که در هر کشوری فعالیت می کنند، مطرح کرد و تنها تمایز آن را در خط مشی و اهداف ترسیم شده و ویژگی خاص مقاومت در لبنان قرار داد.
حزب الله، پیش از آن که یک حزب مقاوم باشد، حزبی اسلامی است و پایبندی عقیدتی اش آن را وا می دارد که اشغالگری را مردود بداند و با اسرائیل به نبرد برخیزد. حزب الله دارای خط مشی و رویکردی برای زندگی در همه ابعاد فراگیر آن است و وظایف آن، منحصر به جنبه خاصی از جنبه های زندگی نمی شود، هر چند که اولویت جهاد را در سایر امور در عملکرد خود بروز داده باشد. جایگاه و گسترش پایگاه مردمی حزب الله نیز برخاسته از ایمان حزب به خط مشی اسلامی است که راه حل هایی برای مشکلات موجود ارائه می کند و حزب الله موفق شد که بخشی از آن ها را در مقاومت علیه اشغالگری، با عملکردی متمایز و تجربه ای موفق جامه عمل بپوشاند و ثمره آن را در آزاد سازی روز 24 مه 2000 بچیند. شیوه های رفتاری فردی یا عمومی نیروهای حزب الله نیز در زمینه های اجتماعی، سیاسی و نظامی، دارای آثار گسترده ای بر توده های وسیع مردم بود، مردمی که به تأیید و یاری حزب الله پرداختند و حول رهبری آن گرد هم آمدند.
از این رو حزب الله یک جریان فکری بر ای اقناع دیگران نبود، بلکه به واقعیتی ریشه دوانده در موجودیت امت تبدل شد. حزب الله منحصر به گروه های مبارزه نظامی نبود، بلکه وارد همه بافت های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی مردم شد. و به تلاش در میان کسانی که موافق تحزب بودند بسنده نکرد، بلکه به جریانی مردمی و وسیع تبدیل شد که مردان و زنان و کودکان را در برگرفت و مرزهای مذاهب و مناطق را در نوردید. اگر تدوام یک اندیشه یا برنامه یا طرحی به شکل گیری نظری آنها مرتبط باشد و روند عملی آنها بستگی به پایگاه مردمی نشان داشته باشد، این هر دو در حزب الله محقق شده است، به گونه ای که قابلیت تداوم مسیر را با ثبات و استواری به آن بخشیده، آن را قادر ساخت که از آزمون های متعددی سر بلند بگذرد (2)، آزمون هایی که بعضی از افراد، بر اساس محاسبات خود، آنها را ایستگاه های پایانی راه می دانستند، اما حزب الله نیرومندتر از پیش از آنها بیرون آمد و در پی آن، پایه گذار حضور و اثر گذاری بیشتری شد.
تهدیدات مستمر آمریکا و اسرائیل نیز بخشی از ابزارهای فشار بر حزب الله و حامیان آن است که در چارچوب جنگ روانی قرار می گیرد و چنانچه به نتیجه برسد، پیامدهای مطلوبی برای آنها می تواند داشته باشد، بی آن که آنها در ورطه اقداماتی گرفتار آیند که دارای آثار منفی و معکوس است.اما چنین تهدیداتی در قبال یک حزب عقیدتی که ماهیت اهداف خود و خطراتی را که احتمالاً در راه تحقق آنها تحمل خواهد کرد، کاملاً می شناسد، هرگز کارگر نیفتاد. از این رو، این تهدیدات در بعضی مواقع به تجاوزهای بزرگی تبدیل می شد که می تواند تکرار شود و بخشی از رویارویی طرفین تلقی می شود. با این همه، این تهدیدات هیچ فرصتی به دشمن نمی دهد تا هدف خود را محقق بخشد، بلکه می تواند به زیان او باشد و این چیزی است که عملاً رخ داد و دشمن علیرغم همه شیوه های تجاوز کارانه ای که به کار گرفت، ناچار به عقب نشینی از بخش وسیعی از خاک لبنان شد.
حزب الله پیشرفتی را در نوع نگاه دیگران به خود حاصل کرد، روابط منطقه ای و بین المللی آن گسترش یافت و اصلاح نسبی در روش برخورد غرب با این حزب رخ داد. همه اینها ناشی از عملکرد، اظهارات و روابط حکیمانه حزب بود. اگر چه نمی توان امید چندانی به این شاخص و میزان تداوم آن بست، اما دلالتی آشکار بر اهمیت و جایگاهی داد که حزب الله به دست آورده است، به گونه ای که توانسته آن چهره منفی را که در آغاز پیدایش خود ترویج یافته بود، دگرگون سازد.
دو احتمال برای اعمال فشار
از آنجا که حمله شدیدی، به حزب الله و موجودیت، نقش و اهداف آن جریان دارد، پرسش درباره تداوم فعالیت آن همواره مطرح خواهد بود. چنانچه تصفیه فیزیکی مستقیم حزب الله از راه تجاوزات اسرائیل امکان پذیر نباشد، شاید تحولات منطقه به شرایطی منجر شود که یکی از دو حالت زیر - یا هر دو- رخ دهد:1- برانگیختن فتنه داخلی با ارتش لبنان یا بعضی نیروهای محلی که منجر به اقدام سیاسی خاصی از سوی حکومت لبنان گردد که موجودیت حزب الله را به عنوان یک نیروی مقاومت از صفحه پاک کند.
چنین احتمالی به سان یک معضل گذرا رخ نخواهد داد، بلکه برخاسته از یک موضع گیری سیاسی خواهد بود که مقدمات آن به تدریج بروز یافته، به سوی ایجاد فتنه پیش می رود تا حصول نتیجه آسان تر صورت پذیرد. با این همه، امکان دستیابی به این هدف وجود ندارد، زیرا موضع سیاسی ارتش لبنان و طرف های داخلی فعال در صحنه، هماهنگی کاملی با موضع مقاومت دارد و از آن حمایت می کند. اصولاً ائتلاف های سیاسی در لبنان بر اساس مواضع احزاب و گروه ها نسبت به اسرائیل شکل می گیرد و لذا مقاومت، دارای اولویت در توجه و عملکرد آنهاست. علاوه بر این، نظریه ارتباط چنین وضعی با شرایط منطقه ای، هرگز دستیابی به آن بدون فراهم آمدن شرایط لازم امکان پذیر نخواهد شد، به ویژه آن که موضع سوریه اجازه بروز وضعیت برخورد و رویارویی با مقاومت را نمی دهد. اگر روش مقاومت را در تعامل با مسائل داخلی و مراعات نیروهای سیاسی محلی و عدم دخالت در جزئیات امنیتی دولت، به نکات فوق اضافه کنیم، علت آرامش کنونی لبنان را درمی یابیم. از آنجا که رویارویی و درگیری به سود نیروهای موجود در لبنان نبوده، تنها مورد بهره برداری دشمنان لبنان خواهد بود، لذا هیچ کس به برخورد با مقاومت نمی اندیشد.
2- انجام معامله ای با سوریه مبنی بر رهایی این کشور از فشارهایی که علیه آن وارد می شود، در مقابل دست برداشتن آن از حمایت از حزب الله. از آنجا که سوریه طرفی است که پوشش سیاسی مساعدی برای تداوم مقاومت ایجاد می کند، برداشتن این پوشش، حزب الله را تنها در معرض حمله دیگران قرار خواهد داد و در نتیجه سرکوب مقاومت آسان تر خواهد بود.
این احتمال نیز ناوارد است، زیرا رابطه استراتژیک میان سوریه و حزب الله که به گونه ای تدریجی آرام رشد کرد و نقاط اشتراک دو طرف در نگرش به تحولات منطقه و صداقتی که در طول تاریخ جهاد و مبارزه حزب الله - از هنگام تجاوز اسرائیل تا آزاد سازی لبنان و پس از آن - حاکم بوده است، علاوه بر نیاز عملی به ادامه همکاری طرفین در رویارویی با چالش ها و مخاطرات و جدی بودن موضع گیری سوریه در برابر اشغالگری اسرائیل و حق آزاد سازی سرزمین...، همه عواملی است که بر محال بودن این احتمال تأکید دارد.
در سخت ترین و پیچیده ترین شرایط، زمینه های لازم برای همکاری مناسب سوریه و حزب الله همواره فراهم بوده است و این امر به گذشتن از موانع و خطرات با کمترین زیان های ممکن و بالاترین سطح از تفاهم کمک می کند. در جایی که سوریه، به تنهایی و در لحظات دشوار، در زمان مرحوم حافظ اسد، بار دفاع از حق لبنان و فلسطین در مقاومت علیه اشغال را به دوش می کشد و یکسان انگاری میان مقاومت و تروریسم را رد می کند و در جایی که پرزیدنت دکتر بشار اسد هر گونه خدشه به مقاومت و صحت و درستی اهداف آن را بر نمی تابد و پایبندی خود را به راه مقاومت، بی هیچ تردید و تحفظی اعلام می کند، می توان دریافت که چنین رویکردی با تأیید صرف یا حمایت گذرا یا سخن تشریفاتی پیرامون حقی که باید رعایت شود، تفاوت دارد، مقاومت، امروزه به بخشی تفکیک ناپذیر از باورها و سیاست های پایدار و تغییر ناپذیر سوریه بدل شده است که خود تضمین مهمی برای خودداری سوریه از نقض این شیوه و انجام معامله مورد ادعا را به منصه ظهور می رساند.
تداوم مقاومت
آنچه گفته شد، آیا به مفهوم آن است که مقاومت به طور دائم استمرار دارد و هیچ مانعی فراروی آن نخواهد بود؟مقاومت به عنوان واکنشی در برابر اشغالگران اسرائیل ظهور یافت؛ روندی که از فلسطین آغاز شد و به سایر نقاط منطقه عربی گسترش یافت. از این رو تا زمانی که اشغالگری ادامه داشته باشد، مقاومت هم تداوم خواهد یافت، زیرا مقاومت برخاسته از ایمان به ضرورت از بین رفتن اشغالگری است و صرفاً یک حالت گذرا و عارضی نیست. از آنجا که کارکرد اشغالگران چنان گسترش یافته است که اشغال سرزمین، ارعاب کل منطقه، اخراج فلسطینیان و تجاوز به حریم و آب های سرزمینی کشورهای مجاوری همچون لبنان را در بر گرفته است، مقاومت علیه آن باید به روش های مختلف و هماهنگ با ماهیت و چگونگی شرایط میدانی و جغرافیایی و با شیوه هایی که فرصت را از اسرائیل برای تحقق اهدافش بگیرد و با بهره مندی از واقعیت های سیاسی منطقه ای و بین المللی تداوم یابد.
دیپلمات ها و روزنامه نگاران بارها این پرسش را با حزب الله مطرح کرده اند: چنانچه اراضی لبنان به طور کامل آزاد شود و همه بازداشت شدگان و اسیران رها شوند، حزب الله چه خواهد کرد؟ این پرسشی است که اسرائیل و آمریکا برای طرح ریزی مجموعه برنامه ها و نحوه رویارویی خود، به آگاهی از پاسخ آن نیاز دارند تا هماهنگ با آن عمل کنند. باید دانست که مسائل در هم تنیده و مرتبط با همدیگر است و احتمال بروز دگرگونی ها و شوک های ناگهانی در تحولات منطقه بسیار است و هر احتمالی در آینده، مستلزم پاسخ تفصیلی و جزئی خاصی است. از آنجا که احتمالات بسیاری وجود دارد، پاسخ ها و واکنش ها نیز متعدد خواهد بود و لذا چنانچه پاسخ به این پرسش به تحقق یک خواست اسرائیل بینجامد، بهتر است که همچنان مبهم بماند و دلیلی ندارد که مقاومت، خود را مقید به پاسخ هایی کند که برایش الزام آور باشد یا از هم اکنون آن را در موضع پاسخ گویی قرار دهد. به این نکته باید پیچیدگی ها و ارتباط و پیوستگی تحولات را در عرصه های فلسطین، لبنان و سوریه و آنچه اسرائیل می تواند در منطقه انجام دهد، افزود و این نیازمند آمادگی فوق العاده ای است که اظهار نظرهای متعدد سودی به آن نخواهد رساند.
از سوی دیگر، مشخص کردن شیوه عملی واحدی برای مقاومت و مقید ساختن آن به شیوه هایی معین امکان پذیر نیست و باز گذاشتن زمینه برای گزینه های مختلف حکیمانه تر خواهد بود. دلیلی ندارد که نتایج احتمالی آینده و حرکت هایی که مقاومت می تواند انجام دهد، ترسیم شود تا طرح های مقاومت برای دشمن افشا نشود، دشمنی که باید همچنان در حالتی از نگرانی نسبت به قدرت و توانمندی ذخیره شده در مقاومت و اقدامات نگاه و عملکرد آینده آن باقی بماند.
بررسی گذشته نشان نمی دهد که اشغالگران اسرائیلی به گزینه مشخصی برای آینده خود تعهد کرده باشند و همواره راه ها را در برابر خود باز نگه داشته اند تا از قدرت مانور در میان گزینه های مختلف، حداکثر بهره برداری را به عمل آورند. گستره جغرافیایی فلسطین بستگی به مذاکرات دارد و ماهیت دولت فلسطین نیز در طول مذاکرات روشن می شود. مدت زمان لازم برای ترسیم اوضاع نهایی منطقه نیز با میزان حصول اطمینان اسرائیل از امنیت خود مرتبط است و لذا گام های آینده به شیوه ای جدا از یکدیگر و هر یک پس از پایان یافتن گام قبلی مشخص خواهد شد.
بنابراین چه انگیزه ای وجود دارد که به شیوه دشمن رفتار نکنیم و امکان انتخاب گزینه های مختلف را در برابر خود باز نگذاریم.
رویکرد بیمناکانه بعضی افراد از احتمال باقی ماندن لبنان در دایره رویارویی و نزاع در نتیجه این نوع از نگاه به مقاومت، در تشخیص علت رویارویی به راه خطا رفته است، زیرا تجاوز به لبنان، از سوی اسرائیل و با هدف تأمین عمق امنیتی برای اشغالگران آغاز شد و به مدت 22 سال استمرار یافت تا لبنان را به تدریج وادار به امضای پیمان سیاسی و اعطای تضمین های امنیتی به سود رژیم اسرائیل کند، اما با عقب نشینی هزیمت بار سال 2000 نباید تلقی کرد که طمع ورزی های اسرائیل در لبنان به پایان رسیده است.
اگر تاکنون رژیم اسرائیل اقدام به ماجراجویی و تجاوز جدیدی نکرده است، تنها ناشی از رعب آن از آمادگی و توان مقاومت اسلامی و واکنش آن است و این خود، ضرورت حفظ قدرت و توان مقاومت را نشان می دهد تا لبنان بتواند در برابر خطرهای احتمالی ایستادگی کند. وانگهی، آثار باز مانده از اشغالگری هنوز هم گریبانگیر لبنان است. حضور پناهندگان در سرزمین لبنان، تجاوز مستمر به حریم هوایی و آب های سرزمینی آن، اشغال مزارع شبعا، ادامه نگهداری اسیران و بازداشت شدگان از سوی اسرائیل و تلاش برای جلوگیری از استفاده لبنان از آب های خود، از جمله این مشکلات است. هر چند که اسرائیل از سرناچاری برخی از پرونده های فوق را ببندد و اهداف ما به منزل مقصود برسد، باز هم خطری برای آینده لبنان به شمار خواهد آمد.
لبنان و فلسطین
هرگز نباید مسئولیت خود را در حمایت از مردم فلسطین و ارتباط مسأله فلسطین را با واقعیت های کنونی خودمان و بازتاب های آن را بر لبنان و منطقه از یاد ببریم و همواره باید ایمان داشته باشیم که آزاد سازی مسأله ای واحد است و منافع مشترک نیز دغدغه واحدی را تشکیل می دهد. اما نحوه حمایت و پشتیبانی از مسائلی است که نشان قدرت موضع گیری است و عملاً باید صورت بگیرد و سخن گفتن درباره آنها سودی ندارد و از سوی دیگر به عواملی سیاسی، جغرافیایی و میدانی بسیاری ارتباط دارد.اصل اساسی در رویارویی با خطر فوری و آینده اسرائیل در این است که رژیم اسرایئل خطر بزرگی برای فلسطین و منطقه به شمار می رود و رویارویی با آن، ضروری است. نحوه برخورد با هر مرحله بر اساس مقتضیات و الزامات آن مرحله خواهد بود و قاعده کلی، رد مشروعیت بخشیدن به اشغالگری و ادامه مقاومت علیه آن به عنوان اصل تغییر ناپذیر است و اظهار نظر درباره یکایک گام هایی که در آینده اتخاذ می شود، دلیلی ندارد، زیرا هر حادثه و تحولی، وضع خاص خود را دارد.
آیا این بدان معناست که جبهه لبنان ممکن است برای ایجاد ارتباط و پیوستگی با داخل فلسطین گشوده شود؟ این پرسشی است که پاسخ آن، همچون همه پرسشهای مربوط به آینده، به نحوه برخورد با آن پرسش ها در مقاطع معین بر می گردد و پاسخ گویی زود هنگام به آنها سودی ندارد، زیرا به نفع اسرائیل خواهد بود. هیچ کس نمی داند که تجاوزهای آینده تا چه حد گسترده خواهد بود و کدام جبهه ها گشوده یا بسته خواهد شد و چنین مسائلی تنها به تصمیم مقاومت ارتباط ندارد، بلکه وابسته به تحولات منطقه ای چندی است که باب هر گونه احتمالی را می گشاید. بنابراین، دلیلی برای شتاب و عجله نیست و مهم آن است که آمادگی و افزایش توان لازم را در رویارویی با چالش ها داشته باشیم، بی آنکه در برابر تهدیدهای مکرر و ایجاد وحشت خود را ببازیم، زیرا پیامدهای مقاومت در برابر چنین تهدیدهایی بسیار کمتر از نتایج دشوار و خطرناکی است که ناشی از تسلیم در برابر فشارها و خواسته های صهیونیست هاست.
حزب الله به لزوم آزاد سازی کامل فلسطین و سرزمین های اشغالی شده عربی ایمان دارد و بر آن است که ایجاد رژیم صهیونیستی در منطقه، امری نامشروع بوده است. این رژیم غده ای سرطانی است و وجود آن، مقدمه ای برای سلطه بر همه منطقه است و منافع کشورهای استکباری و حمایت آن از رژیم غاصب، نباید توجیه گر پذیرش ذلت بار پروژه اشغاگری در منطقه باشد. بنابراین ضروری است و وظیفه شرعی، انسانی، اخلاقی و حقوقی ایجاب می کند که بیشترین تلاش برای آزاد سازی صورت پذیرد. از آنجا که تحمیل اشغالگری با قدرت اسلحه و حمایت بین المللی صورت گرفته است، از بین بردن آن نیز با قدرت مقاومت و همکاری همه نیروهای آزادی بخش در منطقه امکان پذیر خواهد بود.
این بدان معنا نیست که راه هموار است و نتایج خیلی زود به دست خواهد آمد، اما باید امید بسیاری داشت و در راه تحقق آن کوشید. لذا همه نیروهای آزادی بخش باید در جست وجوی ابزارهای همکاری و حمایت و مقاومت در برابر اشغال باشند.
چنانچه امکان تحقق حل و فصل منازعات را فرضاً بپذیریم و نقشه و نشانه های جدید فلسطین و منطقه ترسیم شود، حزب الله نمی تواند چنین حل و فصلی الزام آور برای طرف های گوناگون را بپذیرد یا آن را امضا کند، حلی و فصلی که تغییری در واقعیت کنونی فلسطین نمی دهد و این مقوله را که این سرزمین از آن صاحبان اصلی آن است، به رسمیت نمی شناسد. اما این سؤال می ماند که این ممانعت چگونه در صحنه عمل ابراز می شود؟ پاسخ به این پرسش به تحولات و شرایط ارتباط دارد. وقتی که ممانعت و ایستادگی یک اصل تلقی شود، بدیهی است که باید فراهم آوردن توش و توان لازم نیز به دنبال آن تعقیب شود و نیازی نیست که احتمال های متعدد در این زمینه، به گونه ای پیش هنگام و زودرس مد نظر قرار گیرد.
حزب الله، شرایط اصولی محیط پیرامون را در نظر می گیرد و آنها را در محاسبات خود برای اقدامات عملی منظور می کند، اما هرگز سر در برابر آنها فرود نمی آورد و در برابر فشارها تسلیم نمی شود. حزب الله بر ایمان و اصول ثابت خود پافشاری می کند، به گونه ای که تاکتیک های مرحله ای هرگز بر آنها تأثیر نگذارد و به بهایی برای دست برداشن از آنها تبدیل نشود، و البته از شرایط سیاسی بهره می گیرد تا از طریق آن، در جهت تقویت عوامل تحقق دهنده اهداف مقاومت حرکت کند. حزب الله مقاومت را به شیوه ای انتزاعی از عوامل محیط پیرامون خود جدا نمی کند و در عین حال، آن را بخشی از یک معامله یا مصالحه به منظور دستیابی به یک راه حل سیاسی قرار نمی دهد، معامله ای که می تواند مقاومت را نابود و در عوض، مشروعیت اشغالگری را تثبیت کند. هیچ روش جایگزینی برای آزاد سازی وجود ندارد، هر چند که زمان طولانی شود و موانع بسیار باشد. آنچه مهم است، توکل و اعتماد به خدا، خود و حقیقت و صبر و شکیبایی بر دشواری ها و ایثارگری ها و عدم شتاب در دستیابی به نتیجه است.
پیش بینی های آینده
در سخن از آینده، نخست باید وضع کنونی را که در برگیرنده بایسته های موفقیت یا شکست، تداوم یا عقب گرد، رشد یا اضمحلال است، ارزیابی کرد تا شاخص های ارزیابی، به ترسیم چهره احتمالی آینده کمک کند.اگر به مسأله روش حزب الله بپردازیم، باید بگوییم که همان روش اسلام است که به رغم گذشت بیش از هزار و چهار صد سال از طرح آن، همچنان پر توان و کار آمد تداوم یافته است و بر پایه و اساس همین روش، حرکت حزب الله با این ثبات و شفافیت آغاز شده است. از آنجا که گرایش هر فرد، جدا از ترتیب عقیدتی و رفتار اسلامی او نمی باشد و نیز کار فرهنگی و بسیج اعضا بخشی اساسی از روش کار حزب الله را همواره تشکیل می داده است، ملاحظه می شود که ریشه دار کردن اصالت های عقیدتی و شرعی، باعث تربیت گروهی شده است که به این روش - که دارای قدرت و توان درونی برای تداوم است - پایبندند. خدای متعال فرمود:
انّا نحن نزّلنا الذکر و انا له لحفظون (3)
«بی گمان ما این قرآن را به تدریج نازل کرده ایم و قطعاً نگهبان آن خواهیم بود.»
این تلاش بنیادین عقیدتی منحصر به نیروهای حزبی نبود، بلکه همه اقشار گوناگون ملت را با موقعیت ها، فعالیت ها و سطوح مختلف سنی و همه آنان را که در دایره گسترده مردمی قرار می گرفتند، در برگرفت.
عملکرد حزب الله چنین بود که مردم را به عنوان یک محور و اهرم به خود ارتباط دهد، بی آن که به خط مشی توجه شود و به آنچه موفقیت حزب را در این که چارچوبی کار آمد برای نیروها باشد و نقش ها و کارکردها را تقسیم کند و ارتباطات اجتماعی را افزایش دهد و تجربه ای عملی در عرصه جهاد و ترجمان مفاهیم اصیل اسلامی را به ثبت برساند. همین رویکرد، مصونیتی برای انسجام، رشد و ایستادگی در برابر چالش ها به حزب داده است.
چنین رشد و تحولی از ناتوانی به قدرت و از اندکی همراهان به بسیاری آنان و از انزوا به همکاری با دیگران طبیعی بود و لذاگام های برداشته شده، به تحکیم بنایی استوار انجامید، هر چند که این تحول بسیار سریع و شتابان صورت گرفت و این سرعت، به طور اساسی ناشی از حجم فداکاری ها و پیش و پس از هر چیز، عنایت خداوند نسبت به بندگان مؤمنش بود:
یایها اذین ء امنوا ان تنصرو الله ینصرکم و یثبت اقدامکم (4)
«ای کسانی که ایمان آورده اید، اگر خدا را یاری کنید، یاریتان می کند و گام هایتان را استوار می دارد.»
چنین بنایی ثابت و پابرجا، هرگز با تهدیدها یا تصمیم های استکبار فرو نمی ریزد. بر این بیفزاییم، نیاز مردم را به کسی که آنان را رهبری کند و طلیعه دار آنان باشد. هم چنین، از آنجا که پروژه ها و برنامه های حزب الله و تجربه و دستاوردهای آن، بارقه امیدی در منطقه، با توجه به واقعیت های دردناک و نومید کننده اش به وجود آورد و از سوی دیگر تجربه های تسلیم گرایان و مرعوبان در برابر استکبار و اسرائیل، با شکست مواجه شده است، نتایجی که نوید بخش تداوم راه باشد، بیش از هر احتمال دیگری قابل پیش بینی و انتظار است.
برای روشن شدن بیشتر مسائل باید گفت، خطرهایی که حزب الله و سایر نیروهای آگاه را تهدید می کند، ناشی از تصمیمات خصمانه آمریکا و اسرائیل است. در این باره باید گفت که تجربه اسرائیل در تحمیل مرزها و امنیت خود، به رغم گذشت 54 سال از اشغال فلسطین و تجربه آمریکا با روش های مشابه روش های اسرائیل شاهد گذر از راهی ناهموار و پر سنگلاخ است. این تجربه ها در آغاز راه خود، ناچار از رویارویی با حمله ای وسیع و سرشار از نفرت نسبت به خود در منطقه بود و نتوانست نفوذ خود را در خدمت فعال و کارا ساختن ابزارهای خود در آورد، و لذا به صورت عملکرد استکباری و تروریستی مستقیم نمود پیدا کرد و این آغاز سقوط و شکست و ناتوانی در تحقق اهداف بود.
به رغم تصمیم آمریکا در ایجاد دگرگونی های ژئوپلتیک در منطقه از راه تجاوز مستقیم به عراق، باید دانست که فلسطین، لبنان و سوریه همچنان بخشی از سهم اسرائیل و تجاوزهای مستقیم آن است که می کوشد تا با بهره مندی از آثار تجاوز آمریکا، پروژه خود را به مرحله عمل برساند.
با این همه، از آنجا که اسرائیل در اتکا به خود شکست خورده است، لذا به ناچار آمریکا حامی و هدایتگر آن خواهد بود. ما پیش از این قدرت اسرائیل را بررسی و ناتوانی آن را در تحقق ثبات و آرامش خود اثبات کردیم و اینک باید قدرت آمریکا و دیدگاهی اجمالی را که مرتبط با تسلط آن بر منطقه و از جمله ضربه زدن به حزب الله است، بررسی کنیم، بی آن که خود را در چارچوب اقدام مستقیم - و ناکام - اسرائیل یا اقدام مستقیم- و غیر متحمل- آمریکا منحصر کنیم.
بی گمان آمریکا قادر به ایجاد تخریب و نابودی در منطقه و تجاوز به ثروت ها و منابع، رژیم ها، ملت ها و احزاب آن است، اما این قدرت و توان یک نیروی اشغالگر و استعمارگر است که هرگز به تداوم و ثبات نمی انجامد، در حالی که قدرت و توان ما در بسیج نیروها و مقاومت، روندی مستمر و رو به رشد دارد، زیرا این حق ماست که دارای نیرویی درونی، منطقی و پر توان باشیم و ما مصمم به ادامه راه هستیم.
وانگهی، این خطای بزرگی است که حوزه تفکر و اندیشه ما به زمان کنونی و ماهیت شرایط و معادلات پیرامون آن منحصر شود. پرسش درباره آینده، پرسش از آینده آمریکا، اسرائیل، جهان و منطقه است، همچنان که پرسش درباره آینده حزب الله نیز هست، زیرا عوامل ایجاد تغییرات و اعمال فشار و شرایط سیاسی اختصاص به گروهی - جدای از سایر گروه ها - ندارد و نشانه ها و شاخص های موفقیت یا شکست، متأثر از قواعد و سنت هایی است که بر همگان انطباق دارد، با این تفاوت که مؤمنان برخوردار از ویژگی اطمینان و اتکال به حمایت خدای متعال هستند، خدایی که به آنان نیرویی مضاعف می بخشد و می تواند از نتایج ایمان خود که دشمنان و تجاوز کاران از آن بهره مند نیستند استفاده کنند.
پس باید توهم قدرت شکست ناپذیر دشمن را از خود دور کنیم، هر دشمنی دارای نقاط ضعفی است که ما باید آنها را بشناسیم و به خوبی بر آنها تأکید کنیم. از سوی دیگر باید وظیفه خود را در کاربرد همه تلاش ها برای حفظ ارزش ها و استقلال خود انجام دهیم و بدانیم که پیروزی از غلبه انسان بر درون خود آغاز می شود. اگر ما به نصرت الهی ایمان داشته باشیم، باید بدانیم که یاری و پیروزی الهی حتماً محقق خواهد شد:
و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین (5)
«و اراده کرده ایم که بر آنان که در زمین به استضعاف کشیده شده اند، منت نهیم و آنان را پیشوایان [مردم] و وارثان [زمین] قرار دهیم.»
اگر ما اطمینان داشته باشیم که راه را برای ظهور امام مهدی (عج) (6) هموار می کنیم تا زمین را پر از قسط و عدل کند، بعد از آن که آکنده از ظلم و جور شده است، باید بدانیم که آینده ای روشن فرا روی ماست و مؤمنان باید بر خدا توکل کنند.
پی نوشت ها :
1- از هنگام تأسیس حزب الله در سال 1982 تا سقوط ژنرال عون در سال 1990، همواره میان دو منطقه شرقی و غربی بیروت جدایی وجود داشت. جنگ های داخلی همواره یک چالش اساسی را در این مرحله تشکیل می داد. از سوی دیگر، نگاه ها به عملیاتی که حزب الله علیه اشغالگری اسرائیل در جنوب و بقاع غربی انجام می داد، دوخته شده بود.
2- از جمله این آزمون ها، فتنه امل - حزب الله، تجاوز ژوئیه 1993 و آوریل 1996 و پیروزی مه 2000 بود.
3- حجر، 9.
4- محمد، 7.
5- قصص، 5.
6- ظهور نجات دهنده در آخر
الزمان مورد اجماع همه رسالت های آسمانی است که از نظر مسلمانان مهدی (عج) است که اهل تسنن به ولادت او در آخرالزمان باور دارند اما شیعیان معتقدند که او زنده ولی از دیده ها غایب است و دوازدهمین امام از اهل بیت (ع) است که در سال 255 هجری قمری زاده شده و در زمان مناسب برای برقراری عدالت ظهور خواهد کرد.