«53 نفر» یا «گروه ارانی» یکی از جریانهای اجتماعی «چپ» در دورهی پهلوی است. مراد از اندیشهی «چپ» عموم مکاتب «سوسیالیستی» و «مارکسیستی» است که در ابعاد مختلف «حیات اجتماعی» تئوریپردازی کردهاند. فعالیت این گروه، که با نام «تقی ارانی» عجین شد، به طور مشخص در بهمن 1312ش. با انتشار اولین شمارهی مجلهی «دنیا» نمایان شد.[2]
بعد از چند سال فعالیت فکری و فرهنگی، سرانجام گروه مورد نظر در اردیبهشت 1316 در یک سری بازداشتهای زنجیرهای و نقض «قانون منع فعالیتهای اشتراکی» دستگیر و روانه¬ی زندان شدند. «ارانی» در زندان درگذشت. تعدادی از افراد گروه نیز راه و مسیر خود را عوض نمودند و مرام جدیدی اخذ کردند، ولی اغلب 53 نفری که به جرم کمونیست بودن بازداشت بودند، بعد از سقوط رضاشاه آزاد شدند و جهت تشکیل یک حزب و تشکیلات جدید گرد آمدند.
حال دیگر خبری از ارانی و گروه 53 نفر نبود، اما اندیشهای که ارانی مبلغ آن بود به حیات خود ادامه داد. در این نوشتار با معرفی اجمالیِ حلقهی اصلی این گروه به چگونگی و دلایل شکلگیری آن و نسبت جریان مورد نظر با شرایط داخلی و خارجی وقت خواهیم پرداخت. در ادامه، مبانی نظری جریان مورد نظر و فهم گروه ارانی از حکومت و جامعهی وقت و اقدامات آنها نیز بررسی خواهد شد. تأثیرگذاری این جریان در دورهی پهلوی دوم آخرین مبحثی است که در این نوشتار به آن خواهیم پرداخت.
شرایط بینالمللی و داخلی
شناخت و فهم بهترِ گروه ارانی موسوم به «53 نفر» با شناخت سیاست کلیِ جریان چپ در سطح جهانی از 1928م. به بعد، شرایط سیاسی ایران در دههی 1310ش. و دغدغههای جریان «چپ ایرانی» در همان ایام، گره خورده است. سیاستهای کلان کمینترن (اتحادیهی احزاب کمونیست جهان) بعد از کنگرهی ششم (1928م./ 1307ش.) بر روی جذب قشرهای روشنفکر، تحصیلکرده و دانشجو متمرکز شد.[3]تقریباً در همان زمان برنامهی اعزام دانشجویان ایرانی برای فراگیریِ علوم و فنون جدید به اروپا، خاصه آلمان و فرانسه، شروع شده بود. مجلهی «پیکار» و «فرقهی جمهوری انقلابی ایران» در آلمان مراکز اصلی جریان چپ ایرانی در اروپا بودند. تقی ارانی، ایرج اسکندری و بزرگ علوی به عنوان هستهی اصلی گروه 53 نفر، به هنگام تحصیل و سکونت در اروپا، با این محافل در ارتباط بودند. ارانی جزء مؤسسین فرقهی جمهوری انقلابی ایران بود.[4]
اسکندری نیز در توزیع جزوهی «بیان حقِ» فرقهی مورد نظر نقش اساسی داشت. آنان اگرچه دیداری با هم نداشتند، اما با تمهید «مرتضی علوی»، برادر «بزرگ علوی»، با آرا و افکار و فعالیت همدیگر آشنایی داشتند.
باید توجه داشت که اگرچه در آن زمان هنوز انقلابیگری در میان چپها مطرح بود، اما بخش مهمی از جریان چپ اروپایی، خاصه محافل روشنفکریِ فرانسه و آلمان، در فعالیتهای خود عموماً مشی دمکراتیک داشتند. از آنجا که ارانی و همکارانش در مجلهی «دنیا» دورهی تحصیلیِ خود را در این کشورها گذرانده بودند، با مبانی فکریِ جریان چپ و سوسیالیسم ارتباط داشتند؛ جریانی که یکی از وجوه مشخصهی اساسیاش در مبارزهی سیاسی، مشی دمکراتیک و اصلاحطلبانه (بهبودخواه) است که با فعالیتهای رادیکال و انقلابیِ کمونیستی متمایز میشود.[5]
سیاست کلان و خردِ حکومت پهلوی اول در بُعد سیاسی و در رابطه با احزاب، خاصه احزاب چپ، سرانجام در قانون منع فعالیتهای اشتراکی در سال 1310ش. پدیدار شد. چنین سیاستی عملاً فعالیت اجتماعیِ کمونیستها را به محاق برد. اما ورود تحصیلکردگان خارج از کشور به ایران، خون تازهای را وارد رگهای مسدود جریان اجتماعی چپ کرد.
همان طور که اشاره شد، عموم آن افراد پرورشیافتهی مکاتب آلمان و فرانسه بودند. بنابراین دغدغهها و مشیِ متفاوتی نسبت به گرایشها و گروههایِ پیشین چپ (روسی) داشتند. با این وجود، جریان چپ در ایران همواره با «کمینترن» در ارتباط بود. به عبارت دیگر، اگرچه افراد زیادی از چپهای دورهی رضاشاه پرورشیافتهی فضای جریانهای سوسیالیستی اروپای غربی بودند، اما با جریان کمونیستی در شوروی نیز ارتباط داشتند. همین امر نیز باعث دشواری شناخت دقیق گرایش چپهای ایرانی در این دوره شده است.
با همهی این اوصاف، آنان خیلی سریع جذب سیستم اداری کشور و نهادهای دولتی شدند. ورود به نهادها و مؤسسات حکومت پهلوی شناخت خوبی از ساختار حکومت به آنان داده بود. همچنین تجربهی زیست و زندگی در اروپا آنان را از خلأهای تئوریک، ساختاری و اجرایی حکومت پهلوی نسبت به کشورهای غربی آگاه کرده بود. اما آنان فرصتی برای شناخت و فهم جامعهی خود پیدا نکردند. با این وجود، تنها جریان زندهی چپ در این دوره حلقهی ارانی (گروه 53 نفر) بود. آنان که فضای سیاسی وقت را برای فعالیتهای علنی مناسب نمیدیدند، با تأسیس مجلهی «دنیا»، به نهادینه کردن اندیشههای بنیادی «کمونیسم» و «مادیگرایی» در میان قشرهای تحصیلکرده، دانشجو و روشنفکر روی آوردند.
به بیان دیگر، تغییر سیاست کلی «کمینترن» (اتحادیهی احزاب کمونیست جهان)، مبنی بر تمرکز فعالیت جریانهای چپ بر روی قشرهای تحصیلکرده و روشنفکر جوامع از یک طرف و گرایش سوسیالیستیِ جریان چپ در اروپا از دیگر سو، به عنوان مسائل بینالمللی تأثیرگذار در تشکیل گروه ارانی حائز اهمیت است. در بُعد داخلی نیز محدودیت سیاسیای که رضاشاه برای احزاب، خاصه احزاب کمونیست، ایجاد کرده بود باعث شد که چپها، جهت تحقق اهداف خود، رویهای متفاوت از قبل را در پیش گیرند و تا ایجاد شرایط مناسب جهت اقدامات سیاسی، به فعالیتهای تئوریک و مبنایی در قالب مجلهی «دنیا» بپردازند. موارد فوق زمینههای تشکیل گروه ارانی در نیمهی دوم سلطنت رضاشاه است.
مبانی فکری گروه 53 نفر
مجلهی «دنیا»، به عنوان پایگاه اجتماعیـفرهنگی این گروه، در بهمنماه 1312 شروع به کار کرد و بعد از 12 شماره، در خرداد 1314، به علت بخشنامهی وزارت فرهنگ، دایر به منع کارمندان دولت از انتشار مجله و جراید، ناگزیر تعطیل شد.[6]سلسله مقالاتی با عناوین «ماتریالیسم تاریخی»، «عرفان و اصول مادی»، «مفهوم ماتریالیستیِ انسانیت»، «زنان و ماتریالیسم» و «مبنای ماتریالیستیِ حیات و تفکر» و همچنین جزوههایی با عناوینِ اصول شیمی، اصول زیستشناسی، اصول فیزیک و اصول ماده به خوبی بنیانهای نظریِ این گروه را نشان میدهند. ارانی در «مفهوم ماتریالیستی انسانیت»، صریحترین اثر سیاسیاش، چکیدهی منشأ خانواده، مالکیت خصوصی و دولت اثر انگلس را ارائه داد و تأکید کرد که ساختار اقتصادی جامعه روبنای نهادی، عقیدتی، فرهنگی و سیاسی آن را تعیین کرد.[7]
همچنین این گروه در حمله به بنیانهای فرهنگی جامعهی ایرانی در بُعد نظری مانند «اسلام»، «وحی» و «غیب» و در بعد عملی ناکارآمد جلوه دادن سنن اجتماعی وقت، گوی سبقت را از نهادهای دولتیِ رضاشاهی ربود. بنابراین میتوان اندیشهی این گروه را در مفهوم «مادیگرایی» و «اومانیسم» خلاصه کرد.
در مورد تفکر سیاسی اعضای این گروه باید کمی تأمل کرد. بیتردید کسانی مانند ارانی، اسکندری، ملکی و بزرگ علوی در زمینهی عمکرد سیاسی قائل به روشهای سوسیالـدمکراسی بودند. آنها اگرچه در مبانی نظری با چپهای پیشین (حزب کمونیست) همسانی داشتند، اما رویکردهای رادیکالیِ آنها در مبارزهی سیاسی را برنمیتابیدند.[8]
در مقابل افرادی مانند عبدالصمد کامبخش، محمد شورشیان و رضا رادمنش بیشتر گرایش کمونیستی داشتند و با سلوک گروه پیشین نسبت چندانی نداشتند. بدیهی است که در این مورد کلیت و عمومیت گرایش این افراد مورد نظر است و نویسنده به هیچ وجه منکر شباهتها و همپوشانیهای عملی این افراد در جزئیات نیست.
شناخت گروه ارانی از جامعهی ایران
ارانی، به عنوان رهبر این جریان، در یکی از شمارههای مجلهی «دنیا»[9] در بخشی از مطلب «شش ماه مجلهی دنیا و انعکاس آن» وضعیت جمعیتیـفرهنگی ایران را تحلیل میکند. وی بخش عظیمی از جمعیت ایران را، تحت عنوان «دهقان» و «ایلاتی»، مردمی بیسواد و در قید تعصبات و خرافات میداند. بنابراین آنها را در زمرهی مخاطبین خود نمیداند. از میان جمعیتهای شهری نیز بخش عظیمی از مردم را، که به قول وی عقاید خرافی و کهنه دارند، از همان قماش میداند. ارانی سرانجام قیودی را برای مخاطبین خود برمیشمارد که با توجه به آنها، شاید تعداد مخاطبین او، به 53 نفر هم نرسد.به بیان دیگر، ارانی و دوستانش، مانند سایر روشنفکران ادوار مختلف تاریخ ایران، همواره به فرهنگ عامه با دیدی تحقیرآمیز و از بالا به پایین مینگریستند. آن¬ها حتی دیگر نیروهای اجتماعی از جمله روحانیت را، که میتوانستند در جهتدهی مردم به سمت آرمانهای جامعهی بهتر مددرسان باشند، مورد هجمه قرار میدادند. قالبهای کلیشهای و یکسانِ مارکسیستی برای شناخت جوامع مختلف و گوناگون مانع از شناخت بومی، خاصه جامعهی ایران، میشد.[10]
نقش 53 نفر در دورهی پهلوی دوم
توضیح و تبیین نقش گروه 53 نفر در دورهی پهلوی دوم خود رسالهی مستقلی را میطلبد. بنابراین در ادامه به مهمترین تأثیری که اعضای این گروه در این دوره داشتند اشاره خواهد شد. تشکیل حزب توده مصداق بارز این تأثیر است. 25 نفر از گروه 53 نفر در تأسیس و رهبری حزب تودهی ایران در دورهی پهلوی دوم نقش اساسی داشتند.همچنین بیشتر افراد کمیتهی مرکزی موقت، که در مهرماه 1321 تشکیل شد، عضو گروه 53 نفر بودند. کیانوری، از رهبران حزب تودهی ایران، اظهار میدارد که 53 نفر 4 بخش شدند. یک بخش به حزب توده پیوستند. بخش دوم اگرچه در آغاز در کنار حزب ماندند، ولی در آن شرکت نکردند، مثل خلیل ملکی، انور خامهای، محمدرضا قدوه و چند نفر دیگر. بخش سوم کسانی بودند مانند لاله که [قبلاً هم به تجارت و بازرگانی مشغول بودند و] به دنبال پول رفتند. بخش چهارم نیز به مصطفی فاتح و حزب سوسیالیست پیوستند.[11]
مصطفی فاتح رئیس شرکت نفت انگلیسی در دورهی رضاشاه بود. وی، که در تمام دوران دیکتاتوری رضاشاه کتابهای مارکس و انگلس را در زیرزمین منزلش پنهان کرده بود،[12]یکی از خوانندگان جدیِ آثار ارانی بود. در حزب توده 2 جریان اساسی ایجاد شد که در رأس یکی از آنها ایرج اسکندری قرار داشت. ایرج اسکندری، که دبیر اولی حزب را در سالهای منتهی به انقلاب اسلامی نیز بر عهده داشت، نه تنها جزء 53 نفر، بلکه یکی از همفکران نزدیک ارانی بود.
در یک نگاه کلی، رویکرد کلی طیف اسکندری در حزب توده در نیمهی اول دورهی پهلوی دوم، خاصه از جهت رسیدن به اهداف سیاسی و اجتماعی، تکیه بر فعالیتهای مدنی و روشنفکرانه در چارچوب قانون اساسیِ وقت و استفاده از ابزارهای روشنگرانه در قالب احزاب، نشریات و حتی استفاده از ظرفیتهای دولت بود. بر همین اساس، اسکندری وارد مجلس چهاردهم شد و به دعوت قوام، جهت پذیرش مسئولیت وزارت پیشه و هنر، پاسخ مثبت داد. در همین راستا، مرتضی یزدی وزیر بهداری و فریدون کشاورز وزیر فرهنگ شد.[13]
به بیان دیگر، در این دوره طیفی از حزب توده، که ریشههای تئوریک و بنیایی خود را از «حلقهی ارانی» اخذ کرده بودند، در نهادهای سیاسی حکومت پهلوی دوم ایفای نقش کردند. فعالیت حزب توده، به عنوان خلف گروه 53 نفر، در نهادهای سیاسی حکومت پهلوی دوم محدود نشد. فعالیتهای فرهنگی و ادبی چپ¬های وابسته به گروه ارانی توسط بزرگ علوی، به عنوان یکی از نویسندگان تأثیرگذار این دوره، شروع شد. وی با داستان 53 نفر توانسته بود بخشی از اذهان جامعهی فرهنگی وقت را به خود جلب کند. داستان او، که سرشتی روزنامهنگارانه دارد، حاصل تجربههای زندگی پرماجرای خودش است.[14]
که بخش مهمی از آن با گروه 53 نفر سپری شده بود. علوی از برجستهترین نمایندگان ادبیات سیاسی دهه¬های 1320 و 1330 است که آثارش را هالهای از رمانتیسم اجتماعی در بر گرفته است.[15] بعد از حادثهی ترور شاه در 1327، حزب توده غیرقانونی اعلام گردید. در این دوره تا کودتای 28 مرداد 1332، چپها با استفاده از سازمانهای جنبی به حیات سیاسی خویش ادامه دادند. سرانجام یک سال بعد، با کشف سازمانهای تودهای، حیات پرماجرای این گروه سیاسی در دورهی پهلوی به پایان رسید.[16]
اگرچه تا انقلاب اسلامی این جریان سیاسی در سپهر سیاسی ایران حضور نداشت، اما ارگانها و نهادهای فرهنگی و ادبی نظیر «کانون نویسندگان ایران»، که در سال 1347 تشکیل شد، محفل حضور آنان بود. حضور بعضی از اعضایِ حزب توده در کانون در تعطیل شدن آن توسط دولت، در 2 سال بعد، تأثیرگذار بود.[17]
دیگر مؤسسات فرهنگی این دوره نظیر «کانون پرورش فکری کودکان» و «بنیاد اشرف پهلوی» نیز خالی از عناصر چپ نبودند. اساساً یکی از رویههای جریان چپ در ایران این بود که هر گاه جریان مورد نظر در عرصه و سپهر سیاسی محدود میشد یا فعالیتش کاهش پیدا میکرد، اهداف خود را در عرصهی فرهنگی، خاصه ادبیات، دنبال میکرد. به بیان دیگر، تجربه نشان داده است که اگرچه امکان تهدید، تحدید و سرکوب عناصر چپ در عرصهی سیاسی وجود دارد، اما این اندیشه و رهروانش همواره در عرصهی فرهنگ حضور دارند و با شیوههای مختلف در صدد تحقق اهداف خود حداقل در حیات فرهنگی میباشند. (*)
پینوشتها:
[1]new left
[2]ن. ک. به: سپهر ذبیح، تاریخ جنبش کمونیستی در ایران، تهران، عطائی، 1364، ص 120 و انور خامهای، خاطرات سیاسی، تهران، نشر گفتار، 1372، ص 63.
[3]حمید احمدی حاجیکلایی، جریانشناسی چپ در ایران، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشهی اسلامی، 1387، ص 140 و سپهر ذبیح، تاریخ جنبش کمونیستی در ایران، تهران، انتشارات عطائی، 1364، ص 120.
[4]حمید احمدی، تاریخچهی فرقهی جمهوری انقلابی ایران و «گروه ارانی»، تهران، نشر اختران، 1387، ص 13.
[5]داریوش آشوری، دانشنامهی سیاسی، تهران، انتشارات مروارید، ذیل «سوسیالیسم دمکراتیک یا سوسیال دمکراسی»، 1389، ص 208.
[6]احسان طبری، زندگینامه و محاکمه و متن دفاعیهی دکتر ارانی، ص 12.
[7]یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمهی کاظم فیروزمند و دیگران، تهران، نشر مرکز، 1386، ص 146.
[8]ر. ک. به: احمدی، 1387، صص 29 تا 100.
[9]مجلهی دنیا، 1313، شمارهی ششم.
[10]طبری، 1366، صص 20 و 21.
[11]نورالدین کیانوری، خاطرات، تهران، مؤسسهی تحقیقاتی و انتشاراتی دیدگاه، 1371، ص 67.
[12]احسان طبری، کژراهه، تهران، انتشارت امیرکبیر، 1366، ص 47.
[13]مسعود بهنود، از سید ضیاء تا بختیار، تهران، انتشارات دنیای دانش، 1387، ص 748.
[14]حسن میرعابدینی، صد سال داستاننویسی ایران، تهران، نشر چشمه، 1387، ص 220.
[15]محمدرضا روزبه، ادبیات معاصر ایران، تهران، انتشارات روزگار، 1387، ص 150.
[16]جمعی از نویسندگان، حزب توده از تشکیل تا فروپاشی 1368-1320، تهران، مؤسسهی مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1387، ص 120.
[17]میرعابدینی، 1387، ص 417 و همچنین برای شناخت نفوذ و تأثیر حزب توده در کانون نویسندگان ایران ر. ک. به: مجلهی کتاب جمعه، شمارهی 25، مقالهی باقر پرهام با عنوان «حزب توده و کانون نویسندگان ایران»، بهمن 1358، صص 10 تا 14، قابل دسترسی در وبگاه: http://irpress.org
/ج