نویسنده: محمد کاوه
تفکر نقاد (Critical Thinking)، تفکری است که برای قضاوت و نتیجه گیری به جست و جوی شواهد، دلایل و مدارک می پردازد و برای دستیابی به این قضاوت و نتیجه گیری خواستار دلایل، شواهد و مدارک است (ضیاءالدینی و همکاران، 1388: 28). مک پک (Mc Peck-1981) اعتقاد دارد که تفکر همیشه به منزله فکر کردن درباره چیزی مجهول است و این چیز مجهول هرگز نمی تواند کلی باشد؛ بلکه همیشه باید جزئی باشد و تفکر انتقادی الزاماً باید در رشته های مختلف تغییر کند؛ زیرا دانش بنیادین یک رشته، جزء اصلی تفکر انتقادی است. به طور مثال، تفکر انتقادی درباره تاریخ، بدون دانش اولیه از محتوا و نظریه تاریخ امکان نخواهد داشت (مایرز، 1386: 130). در تفکر، آنچه از کم ترین اهمیت برخوردار است کمیّت است و آنچه بیشترین اهمیت را دارد کیفیت می باشد که آن هم تنها در محیطی امن و آرام که رویکردهای مختلف فکری قابلیت رشد و نمو داشته باشند شکل می گیرد (ماه نامه مسجد، ش 129: 43 و 42). مهارت «تفکر انتقادی» از یک واژه یونانی به معنای «سؤال، معنا دادن و تحلیل کردن» گرفته شده و در واقع با استفاده از همین سه فرآیند است که افکار خود و دیگران را بررسی کرده و بر اساس آن بهترین تصمیم ها گرفته می شود. تفکر انتقادی مستلزم استفاده از هوش، دانش و توانایی های ذهنی سطح بالا برای مقابله مؤثر با واقعیت های زندگی است. در تفکر فعال وقتی بحث تصمیم گیری پیش می آید، فرد به صورت عمیق راجع به اساس وضع پیش آمده و صحت اعتبار آن فکر می کند؛ فعالانه به جمع آوری اطلاعات می پردازد؛ فرضیه ها و امکان های مختلف را بررسی می کند؛ با افراد با تجربه و متخصص مشورت می کند و سپس مجدداً تمامی موارد را مورد وارسی انتقادی قرار می دهد. بررسی دقیق موقعیت ها با سؤال کردن، پرسیدن سؤالات زیاد، متنوع و عمیق یکی از ابعاد تفکر انتقادی و از قدرتمندترین ابزارهای تفکر است که اغلب اوقات از آن استفاده چندانی نمی شود؛ در حالی که همین روش بیشترین کمک را به فهم دنیا و مسائل زندگی می کند. از طرفی، تفکر انتقادی به افراد کمک می کند تا به جای پذیرش یا رد ساده اطلاعات و نظرات دیگران که ارائه می شود، آن اطلاعات و نظرات را به دقت و با مشورت دیگران بررسی کرده و سپس در مورد پذیرش یا عدم پذیرش آنها تصمیم گیری کنند. یکی از فعالیت های مهم در تفکر انتقادی، گوش کردن و درک نظرات دیگران، ایده های جدید، ارزیابی و قدرت تحمل آنهاست. فنون عملی آموزش تفکر انتقادی نیز عبارتند از:
- نظرخواهی از فراگیران در مورد اینکه آیا اساساً این رشته از مطالعه و این آموزش ها ضرورت دارد یا خیر؟
- طرح چند پرسش کوتاه درباره اهمیت جزییات مطلب و رابطه آن با زندگی فراگیران.
- استفاده از تصویرسازی ذهنی فعال و تمثیل.
- ترتیب دادن فضا برای تعامل و مشارکت آزاد افراد و تمرین پرسش و پاسخ در عین رعایت حق و نوبت دیگران.
- حرکت از موارد جزیی و محسوس به سمت اصول کلی.
- تشویق به سکوت و تعمق در هنگام طولانی شدن مطلب یا پرسش و پاسخ ها.
- افزودن به وقت دوره آموزش و خودداری از عجله کردن (بابایی، 1380: 20 و 19).
در واقع می توان گفت که تفکر انتقادی به معنای: «تفکر تعمقی و تفکر مولد و ارزیابی امور» است. مهارت های فکری، از جمله مهارت تفکر انتقادی، در تمام موقعیت های زندگی سود بخش هستند. در مورد دانش آموزان، قدرت تفکر انتقادی را از طریق آموزش بیشتر مهارت های لازم به آنها برای این نوع از تفکر، می توان تقویت کرد. مهم این است که این مهارت ها به طور مستمر آموزش داده شوند و دانش آموزان به آنها عادت کنند تا بتوانند در اندیشه و قضاوت های خود، در حوزه های مختلف از تفکر انتقادی استفاده کنند. زیرا دانش آموزان در دوره ای زندگی می کنند که بسیاری از اندیشه های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نادرست، آنها را بمباران می کند و اگر آنها نتواند سِره را از ناسِره یا به عبارتی، درست را از غلط تشخیص دهند، نخواهند توانست زندگی سالم و موفقی داشته باشند. پس آنها باید در کلاس های درس خود با جوانب مختلف و متضاد مسائل گوناگون رو به رو شوند و به تمرین تفکر انتقادی درباره آن مسائل بپردازند. بنابراین کافی نیست که پاسخ درست مسائل به آنها آموزش داده شود؛ بلکه باید آنها چگونگی درست اندیشیدن و قضاوت مبتنی بر تفکر انتقادی را بیاموزند. از طرفی، مهم ترین مسئله در تفکر انتقادی آن است که فضایی در کلاس ایجاد شود که دانش آموزان، هر مسئله ای را که با آن مواجه می شوند به چالش بکشند و دیدگاه های خود را وسعت و غنا ببخشند. چنین کاری مستلزم فراگیری مهارت های تفکر انتقادی است. بایر (Beyer-1988) ده مهارت تفکر انتقادی را که برای بررسی روایی ادعا و اظهارنظرها و تبلیغات مختلف لازم است به شرح زیر معرفی می کند:
1- تشخیص بین واقعه های قابل اثبات با ادعاهای ذهنی؛
2- تشخیص اطلاعات، ادعاها و استدلال های معتبر از نامعتبر؛
3- تشخیص ناهم خوانی های منطقی در یک استدلال؛
4- تشخیص سوگیری ها؛
5- تعیین نقاط قوت یک بحث یا یک ادعا؛
6- تعیین درستی واقعی یک اظهارنظر؛
7- تعیین معتبر بودن یک منبع اطلاع؛
8- مشخص کردن ادعاها و مباحث مهم؛
9- مشخص کردن پیش فرض های اعلام نشده و
10- مشخص کردن خطاهای منطقی.
البته راه های دیگری نیز برای رشد تفکر انتقادی دانش آموزان ارائه شده است. به طور مثال، سانتروک (Santrock-2001) می نویسد: ما می توانیم آگاهانه به ایجاد تفکر انتقادی از طریق الگودهی و ترغیب رفتارهای زیر بپردازیم:
• از دانش آموزان نه تنها درباره آن چه اتفاق افتاده است، بلکه درباره اینکه «چگونه» و «چرا» اتفاق افتاده است سؤال کنیم.
• آنچه را دانش آموزان در ذهن خود دارند و به زبان می آورند به محک تجربه بگذاریم تا واقعیت آنها معلوم شود.
• به جای آنکه از روی احساسات به بحث بپردازیم، روش منطق و استدلال را در گفت و گو با دانش آموزان به کار بگیریم.
• باید بپذیریم که برخی مواقع بیش از یک پاسخ درست به سؤال وجود دارد.
• پاسخ های مختلفی را که به یک سؤال داده شده با یکدیگر مقایسه کنیم تا بتوانیم قضاوت درستی درباره بهترین پاسخ ارائه کنیم.
• به جای آنکه آنچه را دیگران می گویند خیلی سریع به عنوان حقیقت بپذیریم، آنها را مورد چالش و ارزیابی قرار دهیم.
• با پرسیدن سؤال و بررسی کردن مسائل در ورای آنچه از قبل می دانیم، ایده های جدید و اطلاعات تازه به دست آوریم.
اما متأسفانه در حال حاضر در مدارس و حتی مراکز آموزش عالی چندان توجهی به تفکر انتقادی نمی شود و معمولاً برای هر مسئله پاسخ های از پیش تعیین شده ای وجود دارد و شاگردان باید همان پاسخ ها را یاد بگیرند. این روش تقلیدی مغایر با روشی است که در آن، دانش آموزان از طریق تفکر مجدد درباره امور مختلف و دستیابی به ایده های جدید، به رشد و توسعه تفکر خود می پردازند. باید توجه داشت که فقط کافی نیست که از دانش آموزان خواسته شود تا گزارش بدهند، تعریف کنند، شرح دهند و بیان کنند؛ بلکه باید از آنها خواسته شود که تحلیل کنند، استنباط کنند، ارتباط دهند، ترکیب کنند، انتقاد کنند، ایجاد کنند، ارزیابی کنند، بیاندیشند و باز اندیشی کنند. تفکر انتقادی دارای ویژگی هایی است. 4 ویژگی تفکر انتقادی را که پرکینز و تیشمن (Perkins & Tishman-1997) ارائه کرده اند چنین است:
الف- ذهن باز:
یعنی به دانش آموزان توصیه شود که از تفکر محدود اجتناب کنند و به کشف مسائل بپردازند.ب- کنجکاوی فکری:
یعنی جست و جو گری، نفوذ کردن در امور، پرسش و انتقاد در آنها ترغیب شود.پ- برنامه ریزی و راهبرد:
یعنی باید برنامه ریزی، تعیین هدف، جهت یابی، جهت گیری و دستیابی به نتیجه را ترغیب کرد.ت- دقت فکری:
یعنی باید دانش آموزان را ترغیب کرد که امور غلط و نادرست را کنترل کنند؛ در کار خو دقیق باشند و تفکر خود را سازمان بدهند (لطف آبادی، 1384: 214-211).یکی از موانع بنیادین برای تفکر انتقادی، «تک سبب بینی» است. این مانع به آن معناست که انسانها از آن جایی که انسان هستند نمی توانند همه عوامل دخیل در پدیده ای را تشخیص دهند و معمولاً بر یک عامل متمرکز می شوند. تک سبب بینی نه تنها توصیف ناقص ارائه می دهد، بلکه راه حل ها و جواب ها را نیز در محدوده تنگ و بسته نگاه می دارد و باعث می شود تا از عوامل دیگر غفلت شود. یکی دیگر از موانع تفکر انتقادی، تأکید بیش از اندازه به حافظه است؛ در حالی که حافظه افراد با وجود اهمیتی که دارد، به هیچ عنوان قابل اعتماد نیست و تکیه بیش از اندازه به آن، به رواج گونه ای فرهنگ شفاهی نادرست دامن می زند. موانع جسمی و احساسی هم چون: خستگی، ترس، اضطراب، وحشت و بی میلی نیز از جمله عواملی هستند که باعث می شوند تفکر انتقادی مسیر طبیعی خود را طی نکند. فقدان جسارت و ایجاد فضایی واهمه آمیز هم از موانع روان شناختی و جامعه شناختی تفکر انتقادی می باشد. همچنین یکی از عوامل اجتماعی که جلوی تفکر را می گیرد، عدم امنیت لازم برای ارائه دیدگاه های مختلف است. این مانع از جمله موانعی است که خاستگاه اجتماعی دارد و با آن نمی توان تفکری جدی را سامان داد. آزادی یکی از مهم ترین پیش فرض های تفکر است؛ همان طور که امانوئل کانت می گوید: «عقل بدون آزادی معنا ندارد». تأکید و تکیه بیش از اندازه بر احساسات هم می تواند سد راه تفکر سالم و غنی باشد. تفکر به احساس نیاز دارد. بدون شور و شوق جدی برای آموختن و رسیدن به حقیقت، تفکر و اندیشه ای سامان نمی گیرد. با این همه، احساسات مختلف می توانند به جای آنکه به تفکر و استدلال کمک کنند، در نقش مانعی برای آن وارد شوند. مانند فردی که در جریان یک گفت و گو، طرف دیگر را تهدید کند. در چنین وضعیتی، فرد جلوی تفکر سالم سد ایجاد کرده است. یا تحریک حس دل سوزی و شفقت بی جهت می تواند جلوی تفکر سالم را بگیرد (ماه نامه مسجد، ش 129: 42-39). ایجاد محیط های درسی که باعث تشویق بحث، پرسش و تعمیق می شود، تفکر انتقادی را پرورش و رشد می دهند. چنین محیط هایی را می توان تا حدی از طریق تنظیم وقت کلاس که شامل بحث بیشتر باشد و با طرح تکالیف نوشتاری صریح و اثربخش ایجاد کرد. تلفیق مطالب خواندنی نیز که باعث توسعه و رشد علاقه دانش آموزان می شود، اهمیت دارد (مایرز، 1386: 130).
منبع :کاوه، محمد، (1391)، آسیب شناسی بیماری های اجتماعی (جلد اول)، تهران: نشر جامعه شناسان، چاپ اول 1391.