ویژگی های شخصیتی شهید لشکری

دوستان شهید حسین لشکری نقل کرده اند که او پس از پیروزی انقلاب اسلامی به شدت عاشق دفاع از آرمان های انقلاب و مردم میهن بود. گاهی در مراسمی که سخن از عشق به انقلاب و دفاع میهن به میان می آمد، او هیجان زده می شد.
سه‌شنبه، 7 آبان 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ویژگی های شخصیتی شهید لشکری
 ویژگی های شخصیتی شهید لشکری






 

گفتگو با سرتیپ دوم بازنشسته خلبان محمد طیبی معاون پیشین عملیات پایگاه چهارم شکاری دزفول

درآمد

دوستان شهید حسین لشکری نقل کرده اند که او پس از پیروزی انقلاب اسلامی به شدت عاشق دفاع از آرمان های انقلاب و مردم میهن بود. گاهی در مراسمی که سخن از عشق به انقلاب و دفاع میهن به میان می آمد، او هیجان زده می شد. اما در عین حال انسانی خوش برخورد و شوخ طبع بود. قلبی مهربان و چهره ای پر جاذبه داشت. پس از رهایی از دوران اسارت 18 ساله به دیدار رهبر فرزانه انقلاب شتافت و ایشان را صمیمانه به آغوش گرفت و بوسید و معظم له او را به لقب سیدالاسراء ایران مفتخر کردند. آن چه از حسین لشکری به یادگار مانده است مقاومت ستودنی و فراموش ناشدنی او در دفاع از مرزهای ملی این کشور عزیز است. سرتیپ دوم خلبان محمد طیبی معاون پیشین عملیات پایگاه چهارم شکاری دزفول، چهره ماندگار نیروی هوایی و وابسته پیشین نظامی سفارت جمهوری اسلامی ایران را در هلند در این گفت و شنود ویژگی های شخصیتی شهید بزرگوار حسین لشکری را تشریح می کند.

بفرمایید که شهید حسین لشکری چه نمادی را برای نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران تشکیل می دهد؟

با درود به ارواح پاک شهدای هشت سال دفاع مقدس بالاخص شهید بزرگوار، سیدالاسراء شهید حسین لکشری و با سلام به مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای. زندگی این شهید بزرگوار را در سه بخش خلاصه می کنم. اول دوران قبل از انقلاب، دوران اسارت و سوم دوران بعد از اسارت.
در دوران قبل از انقلاب، این شهید بزرگوار یکی از خلبان های بسیار شجاع و باسواد نیروی هوایی بود. با وجودی که درجه اش پایین بود ولی از گوشه و کنار می شنیدم که در پروازهایی که با هواپیمای «اف-5» انجام می داد، زیاد در سطح تکنیکی و تاکتیکی پرواز می کردند. حتی آن موقع که کارشناسان آمریکایی در پایگاه های ما بودند، و در کنار خلبانان ایرانی در برخی از پروازهای تاکتیکی شرکت می کردند. از میزان قابلیت و استعداد خلبانان ایرانی ابراز شگفتی می کردند. حسین لشکری با وجودی که جوان بود و تجربه آنچنانی نداشت در درگیری های هوایی به راحتی خلبان های آمریکایی را حریف بود. به قدری باهوش و درایت پروازی داشت که به راحتی خلبان های آمریکایی را هدف قرار می داد.

منظورتان در مانورهای آموزشی و تاکتیکی است...

همینطور است. یعنی حسین لشکری از هوش و استعداد خیلی خوبی برخوردار بود. و این نشأت گرفته از دانش و استعداد پروازی او بوده است. در دوران انقلاب هم بسیار آدم فعال و پرشور بود. در شرایطی که همه مردم کشور به هر حال بر ضد رژیم طاغوتی شاه قیام کرده بودند، و در جهت پیروزی انقلاب گام برمی داشتند، حسین لشکری هم در پایگاه هوایی دزفول یکی از افراد انقلابی بود که به سرعت دوستانش را جذب انقلاب کرد. با اعلامیه هایی که به دستش می رسید، برای پیشبرد اهداف انقلاب خیلی تلاش کرد. لذا بخشی از پیروزی انقلاب هم مدیون فعالیت های اوست. لذا این خلبان تیز پرواز نیروی هوایی پس از پیروزی انقلاب سهم بسزایی در پیشبرد انقلاب و تثبیت نظام جمهوری اسلامی در درگیری با منافقین قبل از آغاز جنگ تحمیلی داشت که با شروع جنگ نیز مأموریت های مختلفی را انجام داد.
پایگاه هوایی دزفول بلافاصله پس از پیروزی انقلاب دچار هرج و مرج شد که شهید حسین لشکری با حضور در کمیته های انقلاب توانست امنیت و آرامش نسبی در پایگاه به وجود بیاورد. او قبل از انقلاب به این صورت فعالیت داشت تا شرایط جنگی به وجود آمد. همانگونه که می دانید تجاوزگری نیروهای دشمن یعنی به پاسگاه های مرزی جمهوری اسلامی از خرداد سال 1359 شروع شد. ولی اعلام جنگ به طور رسمی و حمله هواپیماهای دشمن در روز 31 شهریور اتفاق افتاد. لذا در مقطعی بچه های پایگاه دزفول باید بلند می شدند و به عملیات شناسایی می رفتند و تحولات اوضاع را به ستاد فرمانده نیروی هوایی منعکس می کردند.
با این وصف شهید لشکری در پرواز شناسایی سه روز قبل از 31 شهریور سال 1359 به اسارت دشمن بعثی درآمد. او برای عملیات شناسایی و بررسی موقعیت دشمن در ارتفاع بالا پرواز می کرد که متأسفانه هواپیمای «اف-5» او مورد اصابت موشک قرار گرفت. روز 31 شهریور نیروی هوایی عراق به پایگاه های ایران حمله کرد که بامداد روز بعد نیروی هوایی ایران با 140 فروند هواپیمای شکاری و بمب افکن پاسخ شکننده و کوبنده به رژیم بعثی و جنگ افروز عراق داد. این عملیات 140 فروندی که از پایگاه های مختلف ایران صورت گرفت «عملیات کمان 99» نام داشت. نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران با این عملیات خواب و خیالی را که صدام برای ایران دیده بود نقش برآب کرد.
از روزی که شهید لشکری به اسارت بعثی ها درآمد و تا روز آزادی که18 سال طول کشید، به رغم انواع شکنجه های شدیدی که توسط بعثیان متحمل شد، مردانه مقاومت کرد. عراقی ها می خواستند که لشکری فقط به حرف بیاید و اعلام کند که من اولین نفری بودم که به خاک عراق حمله کردم. در حالی که هیچ وقت دهانش را به چنین حرفی باز نکرد. من از زبان شهید لشکری شنیدم که صدام در آن اواخر حاضر بود به او کاخ بدهد. ولی او تن به این ذلت نداد و با شجاعت همه آن سختی ها را به جان خرید و سرانجام واقعاً اسوه مقاومت و رشادت شد. دلاورانه توانست خود را حفظ کند. زیر بار ننگی که صدام و بعثیان مطرح کردند نرفت. خود را نفروخت و مقاومت کرد تا دوران اسارت او به پایان رسید.
حسین لشکری پس از بازگشت به آغوش وطن، به خاطر این رشادت ها و به خاطر تحمل رنج های 18 ساله اش خیلی با افتخار به دامان اسلام و مقام معظم رهبری جا گرفت. به هر حال 18 سال اسارت کم نیست. یک عمر زندگی است که او تحمل این اسارت را به جان خرید و شجاعانه به کشور بازگشت و از طرف مقام معظم رهبری لقب سیدالاسراء را کسب کرد.

دلیل مقاومت خلبان های اسیر ایرانی را در چه می بینید؟

به هر حال عرق مردم دوستی و عشق به میهن در دل و جان همه خلبانهای ایرانی وجود دارد. وقتی یک جوان می آید و خلبان می شود، به معنی این است که آمده جان خود را برای کشورش و برای دینش فدا کند. خب تازه انقلاب شده بود و همه ما خلبانان شیفته انقلاب بودیم. تشنه شرایط جدید بودیم که متأسفانه جنگی بر ما تحمیل شد. به این دلیل بچه ها زیر بار خفت نمی رفتند. عشق به وطن... عشق به مردم... عشق به انقلاب... باعث شد که بچه ها همه نوع شکنجه ها را در اسارت قبول کنند. ولی لب به صحبت هایی که دشمن می خواست باز نکنند. شکی نیست کسی که خلبان می شود وظایف ملی و دینی خود را خوب می داند که اگر روزی جنگ شد، نفر اول جنگ باید در مرکبش بنشیند و به دشمن حمله کند. همه بچه ها این کار را کردند. چه بچه هایی که اسیر شدند، و چه آن هایی که شهید شدند، و چه آن هایی که ماندند و جای بچه هایی که اسیر شدند و شهید شدند جنگ را تا پیروزی ادامه دادند.

گفته شده خلبان های عراقی که در دوران دفاع مقدس اسیر شدند، برخلاف خلبانان اسیر ایرانی، به راحتی تن به سخن می دادند و این گونه اطلاعات شان را فاش می کردند. بفرمایید که این اطلاعات تا چه اندازه به نیروی هوایی کمک می کرد؟

به اعتقاد من این یک بحث اعتقادی است. آن ها خیلی راحت تن به صحبت می دادند به نظام صدام و به جنگ اعتقاد نداشتند. تحت فشار مجبور به پرواز بودند. صدام برای رسیدن به اهدافش، خلبانان عراقی را با پرداخت پول و ماشین و یا خانه تشویق به جنگ می کرد. ولی این پاداشها باز هم خلبانان عراقی را راضی نمی کرد. به هر حال ما انسان های مسلمان و تابع اعتقادات دینی هستیم. اگر آن ها صحبتی را فاش می کردند و اطلاعاتی را در اختیار ما می گذاشتند، این مسئله از بی اعتقادی شان به نظام صدام ناشی می شود. در این طرف همه بچه ها به نظام اعتقاد داشتند. به دین شان و رهبری انقلاب اعتقاد داشتند. لذا تفکر و اندیشه ما خلبان ها ایرانی از این اعتقادات ناشی می شود.
ولی در آن طرف ارزش های اعتقادی قوی وجود نداشت. در این صورت آن ها اطلاعاتی را که در اختیار ما قرار می دادند، می توانست مفید باشد. بعضی ازآن اطلاعات را هم از قبل می دانستیم. چون بحث کمشکش ایران و عراق از قبل وجود داشت، ما انواع اطلاعات را از مراکز نظامی شان، از پایگاه های اقتصادی شان، از پل های شان را در اختیار داشتیم. حالا گاهی یک خلبان عراقی می گفت نیروهایی که در اطراف العماره مستقر هستند، به سپاه پنجم تعلق دارند یا فلان نیروها از سپاه هفتم تشکیل شده اند. یا در فلان پایگاه هوایی چند فروند هواپیما وجود دارد. پایگاه کوت چه دارد. پایگاه کرکوک چه دارد. ما خیلی از این اطلاعات را از قبل می دانستیم. ولی به طور مثال برخی از اطلاعات از این قبیل کدام کشور فلان اسلحه یا فلان هواپیما را در اختیار صدام گذاشته و آموزش خلبانان عراقی در کدام کشور انجام شده است برای ما حائز اهمیت بود.

اسیران ایرانی بعد از پایان جنگ آزاد شدند، بفرمایید دلیل اینکه صدام شهید لشکری را تا ده سال بعد نگه داشت چه بود؟

صدام به شدت تلاش می کرد شهید حسین لشکری را تحت فشار قرار دهد تا بگوید این آغازگر جنگ بود. تحت فشار انواع شکنجه هم قرار داده بود. حسین بعد از آزادی و بازگشت به میهن، روزانه 20 عدد قرص درمانی مصرف می کرد و این به خاطر انواع شکنجه های جسمی و روحی بود که بر او وارد کردند. به خاطر شرایط سختی که در سلول های تاریک زندان های حزب بعث متحمل شده بود. صدام بعثی، پس از پذیرش قطعنامه آتش بس، حسین لشکری را نگه داشت تا به نفع بعثیون مطلب بگوید و صدام از آن مطلب در سازمان متلل متحده بهره برداری کند. ولی حسین هیچ وقت زیر بار نرفت. مقاومت کرد و خواسته های صدام را زیر پا گذاشت. لذا صدام سرانجام ناامید شد و او را آزاد کرد.

فرمودید که شهید لشکری روازنه 20 عدد قرص مصرف می کرد، چند درصد جانبازی داشت؟

75 درصد جانبازی داشت. به همین دلیل بعد از شهادت، شهید محسوب شد. از نظر جسمی به خاطر جراحات دوران اسارت و جنگ زندگی سختی را گذراند. به همین دلیل ناچار بود روازنه 20 نوع دارو مصرف کند. اما با این وجود به دلیل ایمان قوی که به خداوند داشت همواره برای حل مشکلات مردم تلاش می کرد.

ویژگی های شخصیتی و افکار شهید لشکری را در دوران دفاع مقدس چگونه یافتید؟

ویژگی هی شخصیتی این شهید بزرگ در دوران دفاع مقدس فراوانند. او یکی از امیران سرافراز جبهه و جنگ بود که 18 سال اسارت را در کارنامه درخشان دفاع از میهن دارد، و این در دنیا بی سابقه است. از نظر عقیدتی و سلوک اخلاقی بسیار انسان فاضلی بود. انس او به عراق و علاقه خاصی که به ائمه معصومین (ع) داشت زبانزد خاص و عام بود. پس از اسارت نیز رشادت های بسیاری از ایشان به ثبت رسیده است.
در حقیقت، شخصیت حسین این طور بود که به دنیا پشت کرده بود. چون با هم خیلی صحبت می کردیم به اعتقاد من حسین یک روح الهی داشت. یعنی گاهی در این زمین خاکی نبود. برداشت دیگری که از او دارم این است که کاملاً مطیع امر ولایت بود. دیدگاه و خصوصیاتی داشت که نشان می داد در مراحل دیگری سیر می کند. یعنی واقعاً یک انسان عارف به تمام معنا بود. در همه زمینه ها به مردم خدمت می کرد. یکی از بزرگترین باورهای شهید لشکری این بود که می گفت من 18 سال نشسته بودم و اکنون باید به مردم خدمت کنم. در صحبت های او یک حالت معنوی خاصی وجود داشت که انسان را به طرف عارف بودن سوق می دهد. به جهت شناخت خدا و ائمه اطهار(ع) که رهنمون می کند. لذا من او را یک انسان والا و کامل می دیدم. به اضافه شجاعت و مقاومتی که در دوران اسارت از خود به یادگار گذاشته است.

موقعی که با لشکری می نشستید و صحبت می کردید نوع شکنجه هایی که عراقی ها در اسارت بر او وارد می کردند بازگو می کرد؟

مطلب جالبی که برای من تعریف کرد این است که شرایط سختی را در زندان های عراق گذراند. به دفعات او را برای اعدام بردند. چشم ها و دست های او را بستند و به بیابان بردند و وانمود کردند که آخرین لحظه عمر اوست، به او می گفتند اگر حرفی دارید بگویید. شما با ما همکاری نکردید. ولی شهید به این سیاه بازی های فریبنده توجه نمی کرد، و لب به سخن نمی گشود. بارها او را به مسافت های طولانی بردند و شکنجه روحی دادند. علاوه بر اینکه از نظر غذا و آب که تشنه اش بود به او آب نمی دادند. نور کافی نمی دادند. از بقیه اسرا او را جدا کرده بودند. هر آنچه که فکر می کنید انسان را رنج می دهد در آن مدت 18 سال بر او وارد کردند. آن هم زمانی که همه اسرا آزاد شدند و او تنها اسیری بود که عراقی ها او را نگه داشته بودند.
در آن ده سال اخر اسارت شدت فشارها بر حسین لشکری بیشتر شد. چون دوستانش همه برگشته بودند و او تنها شده بود. روزها به او آب و غذا نمی دادند. او را در سلول های انفرادی نگه می داشتند. فشارهای زیادی به او وارد شده بود ولی لب به سخن نگشود. برای من نقل کرده بود که روزی که متوجه شد ماندنی شده ببه خدا گفت: خدایا زمانی مرا آزاد کن که من قرآن را حفظ کرده باشم. یعنی کل قرآن را حفظ کرده باشم. زمانی که دوستانم برگشته بودند، دو جز از قرآن مانده بود که حفظ نکرده بودم. گفتم خدایا قبل از بازگشت به وطن، دو خواسته از تو داشتم. یکی اینکه قرآن را به صورت کامل حفظ کنم و دیگری به زیارت کربلا بروم. می گفت زمانی که همه اسیران را آزاد کردند و من ماندم خوشحال شدم. به دلیل این که می خواستم قرآن را حفظ کنم. ولی چون بخشی از قرآن مانده بود، گفتم می نشینم در این مدت بقیه قرآن را حفظ می کنم. زمانی که تمام قرآن را حفظ کردم به سراغم آمدند و گفتند که می خواهیم تو را به کربلا ببریم. آنگاه من از اینکه خواسته هایم تحقق یافت خیلی خوشحال شدم. چون زیارت کربلا خیلی برای من مهم بود زیارت کربلا را هم که رفتم، بعد برنامه آزادی من مطرح شد. دو روز بعد آزاد شدم و با حفظ کامل قرآن به وطن بازگشتم.
یک روز با شهید حسین لشکری درباره پرواز صحبت می کردیم. به من گفت:‌ «محمد می خواهم آخرین پرواز را به زودی انجام دهم» حال من تصورم پرواز با هواپیما بود. به او گفتم حسین به من و تو که دیگر هواپیما نمی دهند. گفت چرا می دهند. شامگاه دو روز بعد در آخرین جلسه ای که در مدیریت پردیسان داشتیم، آن شب مقداری ناراحتی پیدا کرد. نیمه شب حال او خیلی وخیم شد که او را به بیمارستان لاله انتقال دادیم. اما متأسفانه دیر شده بود. آن موقع بود که من متوجه منظور او از آخرین پرواز شدم. حسین لشکری واقعاً پرواز ملکوتی انجام داد. واقعاً به ملکوت اعلی پرواز کرد. این نشان می دهد که خیلی چیزها را می دانست.

با توجه به اینکه شهید لشکری 18 سال اسارت توأم با زجر و شکنجه متحمل شد، به نظر شما به اندازه کافی از او تجلیل و قدردانی به عمل آمد؟

در حقیقت لقبی که مقام معظم رهبری به شهید حسین لشکری دادند، خیلی ارزش معنوی داشت. حضرت آیت الله خامنه ای او را به عنوان سیدالاسراء ایران معرفی کردند، که این لقب به حق شایسته او بود. چرا که ما در طول هشت سال دفاع مقدس اسیر 18 ساله نداشتیم. او در طول دوران 18 سال اسارت به قدری خود را ساخته بود که نمی شود به زبان آورد، که چه ویژگی هایی داشت. نمی توان به زبان آورد که چه روح بزرگی داشت. دل او همیشه با خدا و ائمه اطهار(ه) بود. ولی در یک کلام در حق او بی مهری شد.

شهید لشکری بعد از 18 سال دوری از وطن چه دیدگاهی به تحولات ایران و انقلاب پیدا کرده بود؟

حسین ابتدا مدتی به عنوان مشاور وزیر صنایع در کارخانه بزرگ فولاد اهواز فعال بود. در کار او یک ظرافت خاصی دیده می شد که نشأت گرفته از دیدگاه معنوی او بوده است. مدتی هم مسئولیت بخشی امنیت بندرعباس را به عهده داشت و این مسئولیت را به دلیل ویژگی های خردمندانه خاصی که داشت، خیلی خوب کنترل می کرد. خود را خیلی سریع مطابق تحولات روز کرد. متوجه شد که ایران کنونی مثل ایران 18 سال قبل از اسارت او نیست. ایران توسعه و پیشرفت کرده است. زمینه های جدیدی در درون انقلاب و کشور به وجود آمده است. حسین دانش خیلی خوبی داشت. گاهی هم با همدیگر صحبت می کردیم، به روشنی می دیدم که با توجه به اینکه مدت 18 سال از وطن دور بود، اما شرایط جدید و تحولات اقتصادی و صنعتی کشور را درک کرد و خیلی سریع خود را مطابق تحولات روز کرد. در برخی از قراردادها تصمیم های اصولی و به جا می گرفت. و این نشأت گرفته از شناخت و دانش خوب او بود.

در مدتی که در مجتمع پردیسان با شهید لشکری همکاری داشتید چه خاطره ای از او دارید؟

در مدتی که قائمقام او در مدیریت مجتمع پردیسان بودم همه اش خاطره است. روزانه هفت تا هشت ساعت در کنار هم بودیم. در تمام این مدت صحبت های حسین طوری بر من اثر گذاشت که واقعاً پی بردم او یک انسان الهی است. یک عارف به تمام معنی بود. همه رفتارها و سخنان او برای من خاطره است. بحث هایی که در رابطه با پیشبرد توسعه پردیسان داشتم، بسیار مشورت خوبی بود. این نشان می دهد که آدم خوش فکر بود. خیلی خوب کار می کرد و طرح های قشنگی ارائه می داد. با سایر بچه های هیئت مدیره صحبت می کرد و نقطه نظر ها را جمع می کرد و به بعد به صورت جمعی تصمیم گیری می کردیم.
منبع: نشریه شاهد یاران شماره 85


 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.