دیوارنوشته های انقلاب

ادعای عینیت و انطباق تام خبر، گزارش و یا روایت های تاریخی با امر واقع، البته یک افسانه است چرا که همواره هر گزارش و خبر، روایتی از امر واقع است و روایت همواره بر مبنای موقعیت گزارش کننده و شرایط و ساختار زمانه او، و
يکشنبه، 28 ارديبهشت 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دیوارنوشته های انقلاب
 دیوارنوشته های انقلاب

 

نویسنده: دکتر محمدجواد غلامرضا کاشی(1)




 
• تصاویر دیوارنوشته های انقلاب
• مرتضی ممیز
• تهران، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، 1385

مقدمه

ادعای عینیت و انطباق تام خبر، گزارش و یا روایت های تاریخی با امر واقع، البته یک افسانه است چرا که همواره هر گزارش و خبر، روایتی از امر واقع است و روایت همواره بر مبنای موقعیت گزارش کننده و شرایط و ساختار زمانه او، و حتی به واسطه ساختار زبانی گزارش تاریخی، به نحوی خاص بازنمایی می شود. بنابراین، ما همواره با راوی و روایت او سروکار داریم، نه با واقعیت عریان از هر تأویل و تفسیر. با این همه، عینیت در حوزه گزارش خبری و یا تاریخی، در حد انجام برخی مقررات صوری و حرفه ای. هنوز هم موضوعیت دارد و این وجه ممیز گزارش خبری و تاریخی معتبر از نامعتبر است. گاه از این مقررات تحت عنوان مناسک عینیت نمایی در هر حرفه و در هر الگوی گزارشی یاد می شود. هر نحو روایت گری مقتضیاتی دارد و از اصول و قواعد حرفه ای نیز تبعیت می کند. مناسک عینیت نمایی به معنای رعایت مقتضیات و قواعد حرفه ای است.
گزارش خبری و تاریخی مبتنی بر تصویر، نحوی از انحاء روایت از امر واقع است. اما فرض بر این است که روایت مبتنی بر تصویر، بیش از روایت مبتنی بر کلام، نقش راوی را تقلیل می دهد و تفسیر و تأویل را بیش از شیوه های دیگر به مخاطب واگذار می کند. بنابراین قاعده رعایت مناسک عینیت نمایی در این زمینه اقتضا می کند که روایت مبتنی بر تصویر، بیش از شیوه های دیگر روایت، سویه های متعارض و متکثر واقعیت را بازتاب دهد، به طوری که دست کم در بدو امر نتوان سویه ای واحد و تک خطی از واقعیت را در تصاویر مشاهده کرد. گویی راوی چنان عمل کرده است که همساز کردن ناسازه ها به عهده بیننده تصاویر واگذار شده است. به عبارتی دیگر، در الگوی روایت تصویری، مناسک عینیت نمایی به نحوی برگزار می شود که مخاطب، راوی را در کنار صحنه می یابد و بی طرف بودن او را از وجه ناسازگار سویه های گزارش تاریخی اش استنباط می کند.

نگاهی به کتاب تصاویر دیوار نوشته های انقلاب

تصاویر دیوارنوشته های انقلاب، عنوان کتابی است که به همت شرکت انتشارات علمی و فرهنگی منتشر شده است. عنوان کتاب بیش از آن جاذبه دارد که مخاطب علاقه مند به رخدادهای انقلاب را به سوی خود فراخوان نکند. عنوان کتاب حاکی از دو امر جاذب است. اول آن که سخن از تصویر است و دوم آنکه این تصاویر از دیوارنوشته های دوران انقلاب است.
آنچه دست کم برای نگارنده این دو نکته را جذاب می کند، رواج بیش از حد روایت هایی است که به نحوی تک خطی و کلیشه انقلاب را عرضه کرده اند و به نسل های بعدی انتقال داده اند. گروه ها و جناح های گوناگون، روایت های گوناگون از انقلاب عرضه کرده اند و آثار متعددی طی سه دهه اخیر در آن زمینه به رشته تحریر کشیده شده است. اما بخشی قابل توجه از این روایت ها به جریان ها و گروه هایی تعلق دارد که موقع و موضعی خاص در انقلاب داشته اند و موجه بود موقعیت فعلی شان در شبکه منازعات قدرت سیاسی، منوط به عرضه روایتی تک خطی از انقلاب بوده است. این روایت ها بارها و بارها طی سه دهه پس از انقلاب تکرار و به کلیشه های ملال آور بدل شده اند. بدل کردن رخدادهای پیچیده و چند وجهی کلیشه، به معنای تقلیل واقعیت به یک قاب عکس و کوبیدن به دیوار است. مهم نیست که این قاب چقدر بزرگ یا کوچک است. به هر ترتیب، این قاب تنها چند بار دیده می شود به تدریج از دایره دید مخاطب خارج می شود.
تبلیغات صدا و سیما در این زمینه بسیار پندآموز است. طی شش هفت سال اخیر، تبلیغات صدا و سیما در ایام دهه فجر، رنگ و بوی دیگری دارد. به این جهت که انجام تبلیغات مؤثر و تهییج کننده هدف تبلیغات است، هر سال تلاش می شود تصاویر و جوانب تازه ای از انقلاب به نمایش گذاشته شود. تصاویر و جوانبی که طی دهه اول و دوم، به هیچ روی امکان انتشار نیافته بودند. انتشار این تصاویر، تصویر تک خطی رسانه صدا و سیما را مخدوش می کند، اما این سودمندی مهم را در پی دارد که تبلیغات را از کلیشه پیشین بیرون آورد و مخاطب را در مقابل صفحه تلویزیون نگاه می دارد.
البته کلیشه سازی از انقلاب، محدود به رسانه های تبلیغی نیست، حتی بخش مهمی از کتب تاریخی و تحلیلی نیز، به تبع رویکردهای خاص آکادمیک، منظومه پیچیده انقلاب را در ساختارهای تحلیلی و نظرورزانه خود عرضه می کنند و به این ترتیب به بهانه مقوله انقلاب، به عرضه روایت های نظری و تئوریک در حوزه های گوناگون پرداخته اند. این آثار اگرچه در درک و تحلیل عمیق تر انقلاب نقش مهم و شایسته تری ایفا کرده اند، اما گاه به نحوی دیگر مقوله انقلاب را در کلیشه های تحلیلی عرضه کرده اند.
به هر روی، در انبوه کلیشه هایی که در خصوص رخداد انقلاب وجود دارد، مشاهده کتاب «تصاویر دیوارنوشته های انقلاب» جلب توجه می کند. این کتاب منظومه ای است از تصاویر، آن هم تصاویر دیوارنوشته های انقلاب، به این ترتیب انتظار می رود که این کتاب اگر چه همچنان نحوی روایت است، اما روایتی است که انقلاب را از وجهی به کلی متفاوت از کتب و رسائل تاریخی و سیاسی عرضه می کند. گویی مناسک عینیت نمایی اش بیش از الگوهای دیگر جدی گرفته می شود.
دیوارنوشته های انقلاب، روایت انقلاب است از زاویه دید فاهمه عمومی مردم. انقلاب را در ساختار روان شناختی جمعی مردم ملاحظه می کند؛ در ساختاری به کلی متمایز از رخدادهای خاص و نقش آفرینی شخصیت های سیاسی. چنین اثری ذهن مخاطب را به فضای منتشر در عرصه عمومی تحریک شده و تهییج شده فرا می خواند و نشان می دهد که در فضای عمومی مردم چه عناصر و رخدادهایی در عمل نقش آفرینی می کرده اند.
مشاهده عنوان کتاب تصاویر و دیوارنوشته ها، مخاطب را به نحوی ناخواسته به خود فرا می خواند، چرا که قاعده حرفه ای در این زمینه و اصول مناسک عینیت نمایی در آن، ایجاب می کند که مخاطب با تصویری متنوع و متفاوت از انقلاب مواجه شود. اما تورق کتاب، نشانگر الگویی از گزینش و همجواری تصاویر است که بیشتر به کار بدل کردن کلیشه های کلامی به تصویر می آیند.
از یادداشتی که انتشارات علمی و فرهنگی خود بر کتاب نگاشته است، می توان دریافت که دست اندرکاران انتشار کتاب، تنها با هدفی تبلیغاتی آن هم با روایت غیرحرفه ای دست به انتشار این کتاب زده اند. در دو صفحه یادداشت مذکور نه تنها اشاره ای به اهمیت انتشار این قبیل کتب چنانچه درخور مخاطب دانشگاهی این قبیل آثار باشد نشده است. بلکه حتی توضیحی از شیوه عمل و تولید این کتاب چنانکه اعتماد و اطمینان مخاطب را برانگیزد نیز نشده است.
تنها نکته قابل توجه آن است که در این یادداشت می خوانیم که تصاویر مذکور، گزیده ای است از آلبوم مرحوم مرتضی ممیز، نگارنده هیچ توضیحی نداده است که به چه دلیل آلبوم مذکور انتشار نیافته است و با چه الگو و بر مبنای چه شاخص هایی تصاویر انتشاریافته در این کتاب، از منظومه آلبوم مذکور گزینش شده اند.
نگارنده در یادداشت آغازین نه تنها متوجه رویکردها و شیوه های نگارشی نیست که به حسب مناسک عینیت نمایی این قبیل آثار را موجه می سازند، بلکه به عکس، با ادبیاتی کلیشه شده، پیشاپیش از انتشار یک اثر تبلیغاتی و فاقد ارزش علمی خبر می دهد.
تصاویری که در این کتاب جمع آوری شده اند، از نظر نگارنده، که خود بازیگر فعال خیابان و کوچه های دوره انقلاب بوده و در تولید چند دیوارنوشته نیز ایفای نقش کرده است، به هیچ روی قابل قیاس با تنوع و پیچیدگی و جاذبه های فضای انقلاب نیست.

مروری بر تصاویر

البته آنچه گفتیم به هیچ روی از ارزش و اعتبار تصاویر انتشاریافته کم نمی کند. تصاویر فی نفسه از کیفیت و ارزش فوق العاده تاریخی و فرهنگی بهره مندند. مشکل اساسی نحوه گزینش و تدوین تصاویر و الگوی همجوارسازی آن ها برای بازتولید روایتی تک خطی از انقلاب است. انتشار این منظومه تصاویر را می توان مقدمه ای برای چاپ کتب معتبر علمی در این زمینه قلمداد کرد و وجود همین اثر را در بازار کتاب به فال نیک گرفت.
به رغم نکات انتقادی که به آن اشاره شد، کتاب منظومه ای از تصاویر است و تصاویر به هر روی با امر واقع، نسبتی متفاوت با هر ساختار روایی متکی بر کلام و تحلیل تئوریک برقرار می کنند. از یکی از نمایندگان نسل سوم انقلاب که چندین سال پس از انقلاب به دنیا آمده است، خواستم که این منظومه تصاویر را تماشا کند و احساس عمومی اش را مرقوم نماید. او پس از تماشای تصاویر نوشت:
دیدن عکس ها تنها حسی که به من داد هیجان بود. این که تمام اجزای سازنده ی یک شهر نقش معمولی را از دست بدهند و کنار مردم بسیج شوند. برای من که تجربه ی چنین دگرگونی را نداشتم جالب بود. حسی که به من داد کنجکاوی و هیجان بود برای دیدن شجاعت و سادگی جمعیتی از مردم در کنار دیوارهای شهرشان. این که من هیچ وقت فرصت نداشتم دیوارهای شهر را موجودات زنده ای ببینم که در خرمن آتش زدن هم دستی کنند. برای من دیوارهای شهر جز مشتی سنگ سیاه و سرد نیستند و البته افسوس خوردن از این که خود آرزوهای دست نیافته که هیچ، حتی نشان این آرزوها هم حالا روی دیوارهای شهر نیست.
تصاویر منتشر شده، به درستی بعد یافتن دیوارها در فضای پرالتهاب انقلاب را بازتاب می کنند. ارتباط با انقلاب را از موازین نظرورزانه یا ایدئولوژیک فراتر می برد و امکان هم حسی با فضای را پدید می آورد. پیوند دیوارها با یک رخداد گسترده در فضای شهری، به جد نمادی از پیوند وثیق میان مردم و گرم بودن فضای عمومی است.
اگر انقلاب را عریانی فرهنگ و ساختار ذهن جمعی بینگاریم، می توان از طریق این تصاویر، فضای برانگیخته در فضای انقلابی را آئینه ای از ساختار روان و فاهمه عمومی انگاشت. چنین نقشی را به هیچ روی نمی توان از تاریخ نگاری های متعارف یا تحلیل های متعارف در حوزه علم سیاست و جامعه شناسی انتظار داشت.
آنچه بیش از کم و کیف دیوارنوشته های انقلاب جلب توجه می کند، زیبایی شناسی نگارش شعارهاست. می توان بخشی از دیوارنوشته ها را نقاشی خط های متناسب با فضای انقلاب قلمداد کرد. شعار مرگ بر شاه که بر یکی از دیوارهای نزدیک میدان شهدا نگاشته شده و در همان صفحات نخست چاپ شده است، در وهله نخست نشانگر تعجیل در نوشتن و بازتاب هراس نویسنده است. گویی در ساختار خط، فضای رعب و وحشت محیط انعکاس یافته است. با این همه، نویسنده چنان با رنگ کلمه مرگ را تزئین کرده است که بازتاب ابعاد خشم و کینه نگارنده باشد.
در یکی دیگر از تصاویر، که نوشته افتخار بر کارکنان صنعت نفت بر دیوار مشاهده می شود. نوع خط و نحوه بازی خطاط با الف ها و حرف کاف چنان است که هم رقصنده و پرنشاط و هم حاکی از حمایت جمعی از آنهاست. نوشته شاه به صورت معکوس که نشان از خواست سرنگونی او بود، تلافی میان چند شعار که مثل سیاه مشق حس غریبی را منتقل می کند، صور دیگری از زنده بودن دیوارها در فضای پرالتهاب شهری است.
با همه تلاشی که تدوین کنندگان کتاب در گزینش آثار کرده اند، اما باز هم می توان ساختار چند ذهنی و متکثر انقلاب را در شعارها و دیوارنوشته ها مشاهده کرد. کثرتی که فی الواقع موتور محرک آن شور و همبستگی انقلابی بود. شعارها حاکی از وجود طبقات و گروه های اجتماعی گوناگون هستند. این نکته را می توان از عدم توازن ساختار ادبی شعارها فهمید. به علاوه شعرها حاکی از تنوع ساختارهای کلامی و تحریکی در فضای انقلابی است. شعارها گاه حماسی اند: مردم مسلح شوید. و گاه توأم با طنز: بی اختیار اگر کنار روی ملت ایران شیره و تریاکت را تا آخر عمر کوتاهت تأمین می کند. گاه از موضع قدرت اند: علی بزن بر سر پهلوی، یا تا پیروزی نهایی نهضت ادامه دارد و گاه مرثیه گون و سوگوارانه: ای گرگ برو گله دگر میش ندارد، هر خانه دگر یک پسری بیش ندارد.
شعارها عمدتاً بر نقش محوری و تعیین کننده رهبری انقلاب تمرکز دارد و پیروزی انقلاب را پیروزی آیت الله خمینی(ره) بر شاه می خواند: کارت تمام شد، خمینی پیروز شد. او یکی از سه بت شکن تاریخ در کنار ابراهیم خلیل الله و محمد رسول الله است. همه چیز با استناد به قول و فرمان ایشان سامان می یابد. دیوارها مملو از شعارهایی است که حاکی از احساس عاطفی نسبت به ایشان است: ای امام خمینی، جانم به فدایت، جان من بود هیچی، جان خواهران هیچی، جان ها به فدایت. شعارهایی دیگری نیز به ندرت به چشم می خورند که حاکی از محوریت مردم است: ملت فقط حق خود را می خواهد همین.
امید است، انتشارات علمی و فرهنگی راهی را که با چاپ کتاب تصاویر دیوارنوشته های انقلاب آغاز کرده، با چاپ نفیس گنجینه تصاویر استاد ممیز به پایان برساند و افقی تازه در تحلیل انقلاب و پیچیدگی های این رخداد مهم تاریخ معاصر ایران بگشاید.

پی نوشت :

1. عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی.
منبع مقاله :
کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، شماره 106-104، صص 61-58




 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.