نویسنده: مارتین گریفیتس
مترجم: علیرضا طیب
مترجم: علیرضا طیب
رمون آرون در 1905، یعنی همان سال تولد ژان پل سارتر، در پاریس چشم به جهان گشود. هر دوی آنان دانش آموخته مرسوم به دانشسرای عالی بودند که نویسندگان و سیاستمدارانی چون کلود لوی اشتروس، لئون بلوم، ژرژ پمپیدو و میشل فوکو را نیز تربیت کرده بودند. با این که نام سارتر معمولاً شناخته شده تر بود که علت آن هم به مطرود بودن آرون نزد روشنفکران چپ گرای فرانسوی از دهه 1940 به دلیل هواداریش از گلیسم و مخالفت سرسختانه اش با کمونیسم باز می گشت ولی از زمان مرگ آرون در سال 1983 شهرت وی در مقایسه با هم مباحثه ای قدیمیش رو به افزایش بوده است.
آثار آرون به اندازه ای پیچیده تر و گسترده است که نمی توان از آن ها چکیده شسته و رفته ای به دست داد. او روزنامه نگار و در عین حال جامعه شناس بود و دامنه علایق فکریش به مراتب فراتر از بیش تر پژوهشگران روابط بین الملل می رفت. در روابط بین الملل، آرون را بیش از همه با کتابش صلح و جنگ می شناسد که نسخه انگلیسی آن نخستین بار در 1966 منتشر شد. گذشته از این کتاب که به دلیل پرگریز بودن و عمق تاریخی، خواندنش برای دانشجویانی که به دنبال شاه کلیدی برای نفوذ به زیرلایه ظاهری مناسبات میان دولت ها می گردند آسان نیست، آرون به دلیل تحلیل بی پرده و نیشداری که از بن بست های راهبردی در دوران هسته ای به دست داده است شهره است. گرچه همان گونه که خواهیم دید جای دادن او در زمره هواداران مکتب فکری واقع گرایی نادرست نیست ولی باید به برخی از تفاوت های اصلی موجود میان رویکرد او به مطالعه روابط بین الملل و رویکرد اندیشمندان واقع گرای آمریکای شمالی توجه داشته باشیم.
آرون در یک مقام یک یهودی فرانسوی، که درست پیش از به قدرت رسیدن هیتلر در دهه 1930 مدتی در آلمان به سر برده بود، از خود واکنشی در برابر سر برآوردن فاشیسم در اروپا و استالینیسم در اتحاد شوروی نشان داد که وی را از بیش تر روشنفکران فرانسوی در دوره پس از جنگ جهانی دوم متمایز ساخت. با این که آموخته های فلسفیش در زمینه نظریه های انتزاعی تاریخ مطرح در آثار مارکس و هگل بود ولی بیزاری او از تمامی شکل های اندیشه آرمانی و تمامت خواهی به نوشته هایش رنگ و بوی بدبینی نقّادانه داد و مانع از آن شد که بپذیرد سیاست هرگز بتواند صحنه مناسبی برای ترویج اجبارآمیز روایت های خاصی از زندگی خوب به زیان روایت های دیگر باشد. او در 1978 نوشت: خیزش ناسیونال سوسیالیسم... و تجلی سیاست در گوهر گفت و شنودهایش مرا واداشت تا بر ضد خودم، بر ضد ترجیحات شخصی ام استدلال کنم؛ در من نوعی شورش بر ضد آموزش های که در دانشگاه دیده بودم، بر ضد علاقه فلاسفه به معنویات و بر ضد گرایش برخی از جامعه شناسان به بدفهمی تأثیر رژیم ها به بهانه متمرکز شدن روی واقعیت های ابدی برانگیخت.
(Aron 1978a:65)
این تجربه به جای آرمان گرایی و ماده گرایی تاریخ مارکس که الهام بخش سایر روشنفکران اروپایی سرخورده از نظریه های تکاملی تاریخ شد در آرون نوعی پای بندی به لیبرالیسم و دلباختگی به آثار ماکس وبر ایجاد کرد (به ویژه نک: کتاب او با انام افیون روشنفکران در 1955 انتشار یافت). اذعان به وجود ارزش های سیاسی متفاوت و غالباً ناسازگار و بنابراین اعتراف به وجود و رقابت تفسیرها/ایدئولوژی های واگرا که برخی از این ارزش ها را برتر از ایدئولوژی های واگرا که برخی از این ارزش ها را برتر از دیگران می دانند آرون را به اتخاذ رویکردی دوراندیشانه در قبال نظریه و عمل سیاست واداشت. تفسیرهای متفاوت را می شد برحسب همسازی درونی آن ها و نیز سازگار بودن شان با ساختارهای اجتماعی و سیاسی موجود، نقادانه تحلیل کرد ولی ایمان به امکان توسل به عقل برای پشت سر گذاشتن چنین رقابت هایی، ایمانی خیال پردازانه بود.
بیش تر از آثار آرون چون برخاسته از چنین دیدگاهی بود حول سرنوشت صنعتی شدن و عملی بودن شیوه های گوناگون پیشبرد صنعت گستری در جوامع سرمایه داری و جوامعی که خود را «سوسیالیست» (-سوسیالیسم) می خواندند دور می زد. او از نخستین کسانی بود که می گفت مدل برنامه ریزی متمرکز شوروی با این که صنعت گستری اجبارآمیز را تسهیل می کند برای اداره جامعه صنعتی که دم به دم پیچیده می شود مناسب نیست (به ویژه نک Aron 1968d). در اصل، او در برابر منتقدان چپ گرای سرمایه داری لیبرالی غرب، آن را بهترین شیوه درهم آمیختن رشد اقتصادی با میزانی از آزادی سیاسی و با توزیع اقتصادی می دانست. او ضمن اذعان به واقعیت ستیز طبقاتی هرگز اعتقاد نداشت که «طبقه رنجبر» از همگونی با انگیزه کافی برای شورش بر ضد نابرابری های جامعه سرمایه داری برخوردار است. از نظر او اگر جوامع سرمایه داری می توانستند سودجویی را با میزانی از رفاه و باز توزیع درآمیزند هیچ دلیلی وجود داشت که ستیز میان کارگران و سرمایه داران یک بازی با حاصل جمع صفر باشد. در واقع او امید داشت که در بلندمدت این گونه جوامع بتوانند رقابت ایدئولوژیک را ملایم تر سازند البته نگران غلبه یافتن گروه های فشار و تضعیف روند مردم سالاری و محروم شدن دولت های لیبرال از «توانایی سکّانداری» کافی در جهت منافع کل جامعه هم بود.
هنگام بررسی روابط بین الملل و نه صرف پدیده صنعتی شدن، آرون از آثار هابز و کلاوزویتس الهام می گرفت. او تا اندازه ای در این باره با واقع گرایان همنظر بود که میان روابط داخلی و بین المللی تفاوتی وجود دارد و همین تفاوت باید شالوده کلیه نظریه های روابط بین الملل را تشکیل دهد. از دید آرون، سیاست خارجی را رفتار دیپلماتیک-راهبردی می سازد و روابط بین الملل زیر سایه جنگ صورت می بندد. منظور او این نبود که همیشه احتمال جنگ وجود دارد بلکه می خواست بگوید که همه دولت ها توسل به خشونت را برای تأمین اهداف خود مشروع می شناسند و برخلاف آن چه در داخل مرزهای سرزمینی دولت مشاهده می شود کارکرد خشونت در عرصه بین الملل نمی تواند شکل انحصاری پیدا کند. آرون در عبارت بسیار مشهوری می گوید روابط بین الملل «روابط میان واحدهایی سیاسی است که هر کدام شان مدعی حق به دست گرفتن عدالت است و خود را یگانه داور در زمینه تصمیم گیری برای جنگیدن یا نجنگیدن می شناسد»(Aron 1968b:5).
بی گمان به نظر می رسد که چنین استدلالی آرون را به خوبی در اردوی واقع گرایی جای می دهد ولی با بررسی دقیق تر روشن می شود که آثار آرون به مراتب باریک بینانه تر از مثلاً آثار هانس مورگنتا یا کنت والتس است. آرون در این عقیده که روابط بین الملل از برخی جهات کشمکشی میان دولت ها بر سر قدرت است یا مورگنتا همنظر بود ولی مفهوم قدرت بیش از آن مبهم بود که شاه کلید شناخت روابط بین الملل باشد. به همین ترتیب، او در این عقیده که محیط روابط بین الملل محیط ساختاریافته بی همتایی است با والتس همنظر بود ولی معتقد نبود که این محیط اهداف دولت ها را تعیین می کند. در واقع، به هیچ وجه نمی شد «اهداف» دولت را به فرمولی ساده فروکاست:
امنیت، قدرت، سربلندی، اندیشه ها ذاتاً اهداف ناهمگونی هستند که اگر بخواهیم آن ها را به یک اصطلاح واحد فروبکاهیم معنای انسانی کنش دیپلماتیک-راهبردی از دست می رود، اگر رقابت دولت ها شبیه یک بازی باشد «داو» این بازی را نمی توان با یک مفهوم واحد که برای همه تمدن ها در همه دوران ها صادق باشد مشخص ساخت. دیپلماسی یک بازی است که در آن بازیکنان گاه خطر از دست دادن جان خود را می پذیرند و گاه پیروزی را بر ثمرات حاصل از پیروزی ترجیح می دهند. (Aron 1968b:91)
در نبود دستورالعمل ساده ای برای پیش بینی هدف های دولت بهترین کاری که می شد در مقام یک اندیشمند، دیپلمات یا راهبرد پرداز کرد این بود که برای شناخت اهداف و انگیزه های دولت از روی بهترین شواهد موجود تلاش کرد. شاید صلح و جنگ برای کسانی که به دنبال تعمیمات غیرتاریخی هستند نومیدکننده باشد زیرا این پایه شیوه های تأثیرگذاری دولت ها بر یکدیگر را با توجه به عوامل ذیل استوارند: الف) دوره های گوناگون تاریخی، ب) محدودیت های «مادی» مربوط به فضا (جغرافیا)، جمعیت (جمعیت شناسی) و منابع (اقتصاد)؛ و پ) عوامل تعیین کننده «معنوی» برخاسته از «سبک موجودیت و رفتار» دولت ها (Aron 1968b:279). از دید آرون، نظریه روابط بین الملل نباید بکوشد هیچ یک از این سه مقوله را برتر از دو مقوله دیگر قرار دهد بلکه باید در قالب تلاشی تاریخ نگرانه برای مشخص ساختن روندهای دگرگونی و پیوستگی تعامل این گونه «عوامل تعیین کننده» در گذر زمان، هر سه را با هم بیامیزد. اگرچنین باشد گرچه شاید مقایسه دوره های تاریخی که مثلاً با آرایش دو قطبی (-دو قطبی بودن) و چند قطبی قدرت مشخص می شوند معنا داشته باشد ولی با توجه به این واقعیت که نمی توان سرشت دولت های خاص هر دوره جداگانه را نادیده گرفت فرضیه های ناظر بر ثبات و پایداری این دوره ها تنها می تواند فرضیه های ناظر برثبات و پایداری این دوره ها تنها می تواند فرضیه هایی آزمایشی و موقت باشد. ممکن است وجود یا نبود ارزش ها یا منافع مشترک میان دولت ها به همان اندازه موقعیت ها آن ها نسبت به هم روی نوعی مقیاس کمّی «قدرت» اهمیت داشته باشد. به همین سان، بخش اعظم کتاب صلح و جنگ به مطرح ساختن و تحلیل ضعف های برخی از مکاتب فکری مانند دانش ژئوپلیتیک و نظریه مارکسیست (-مارکسیسم) لنینیستی امپریالیسم اقتصادی اختصاص دارد که از نظر آرون درباره تأثیر عوامل محیطی به عنوان علل جنگ اغراق کرده اند. برای نمونه، آرون یادآور می شود که «سرمایه مازاد» فرانسه-که به حکم نظریه، کشور یاد شده برای سرمایه گذاری آن به دنبال به دست آوردن مستعمراتی در آن سوی دریاها بود-معمولاً به جای شمال آفریقا، راهی آمریکایی جنوبی و روسیه می شد. وانگهی، به گفته او هیچ دلیل خوبی در دست نیست که به ما نشان دهد چرا بازارهای داخلی دولت های سرمایه داری پیشرفته نمی توانستند برای جذب «مازاد تولید» آن ها بی نهایت توسعه یابند. در مقابل، آرون بر رقابت سنتی دولت ها به عنوان «علت» اصلی جنگ تأکید می ورزد.
بخش پایانی کتاب صلح و جنگ به طرح این پرسش اختصاص دارد که نظام بین المللی در دوره پس از سال 1945 چگونه دگرگون شده است. در این بخش، آرون به ویژه به این مسئله علاقه مند است که آیا جنگ افزارهای هسته ای، تفکر راهبردی درباره نقش زور در سیاست خارجی را از اساس دگرگون ساخته است یا نه. او در این کتاب و دیگر آثارش نشان می دهد به خوبی از این حقیقت آگاه است که در دوران هسته ای، شواهد و نیز معماهای محوری مطرح برای راهبرد و اخلاقیات دولتمردان تا چه حد ابهام آلود است.
از یک سو او اذعان دارد که جنگ افزارهای هسته ای تفاوتی بیادی با جنگ افزارهای متعارف دارند زیرا به واسطه قدرت نابودکنندگی، سرعت رسیدن به هدف و فایده نظامی محدودشان باید به استفاده در جنگ، برای بازداشتن جنگ به کارگرفته شوند (-بازدارندگی). برای نخستین بار در تاریخ بشر، دولت های مسلح به جنگ افزارهای هسته ای قادر بودن بدون نیاز به شکست دادن نیروهای مسلح حریف، یکدیگر را نابود سازند. به مجردی که ابرقدرت ها به وضعیت نابودی قطعی متقابل رسیدند (یعنی از اواخر دهه 1950) در شرایط موسوم به بازدارندگی «هستی بنیاد» قرار گرفتند. هر طرف قادر بود پس از حمله طرف دیگر، در یک حمله هسته ای تلافی جویانه حریفش را کلاً از صفحه روزگار پاک کند و بازدارندگی و هراس فوق العاده از بالاگرفتن جنگ کافی بود تا هر طرف از مبادرت به حمله اولیه منصرف شود. از دید آرون مادام که هیچ یک از دو ابرقدرت نمی توانست با یک حمله هسته ای توانایی طرف دیگر را برای تلافی جویی از بین ببرد و برپا کردن دفاع محکمی در برابر جنگ افزارهای هسته ای امکان پذیر نبود در این شرایط هستی بنیاد تضمین شده بود. ااثربخشی یا قابل اعتماد بودن بازدارندگی هسته ای بستگی به راهبردها یا آموزه های پیچیده ای نداشت که در هر طرف برای مطمئن ساختن طرف دیگر از آن چه در صورت وقوع درگیری مستقیم میان خودشان رخ می داد به کار گرفت. اعتبار بازدارندگی از خود این جنگ افزارهای مایه می گیرد نه از تلاش هایی که دولت ها برای برخورد سنتی با جنگ هسته ای به عمل می آورند. آرون از برنامه ریزان هسته ای و نظریه پردازان بازی ها (-نظریه بازی ها) در ایالات متحده به دلیل این که خلاف این می اندیشیدند شایداً خرده می گرفت. او مانند توصیه هایی که درباره محدودیت های ذاتی نظریه روابط بین الملل به طور کلی می کرد اصرار داشت که راهبرد هسته ای هرگز نمی تواند به چیزی شبیه یک علم دقیق تبدیل شود.
از سوی دیگر، اگرکلاوزویتس تنها می توانست کمک محدودی به اندیشه ورزی درباره شرایط جنگیدن و «پیروز شدن» در یک جنگ هسته ای کند ولی هرچه بازدارندگی میان ایالات متحده و اتحاد شوروی (با وجود مسابقه تسلیحاتی میان آن ها) با ثبات تر بود در سطوح پایین تر نظام بین الملل ثبات کم تری وجود داشت. ممکن بود خود ابرقدرت ها وسوسه شوند که در جنگ های «نیابتی» خودشان از جنگ افزارهای متعارف بهره گیرند مگر آن که چنین اقدامی به ترس از بالا گرفتن جنگ دامن می زد. و درگیری های منطقه ای زیر سایه بن بست هسته ای میان دو ابرقدرت همچنان ادامه می یافت. آرون نتیجه می گرفت که جنگ سرد هم بی سابقه، و هم با توجه به اختلافات ایدئولوژیک موجود میان دو ابرقدرتی که به جنگ افزارهای هسته ای مسلح بودند پدیده ای ناگزیر است.
به رغم خطرات بی سابقه دوران هسته ای به دلیل این خطرات که با ابهام آلودگی همیشگی روابط بین الملل همراه شده بود آرون به دوراندیشی به عنوان مناسب ترین اخلاقیات برای دولتمردان اعتقادی راسخ داشت. منظور او، لزوم جایگزین کردن اخلاقیات اعتقادی با نوعی اخلاقیات پیامدنگر بود:
دوراندیشی یعنی اقدام بر اساس وضعیت مشخص و داده های ملموس و نه بر اساس نوعی نظام یا از روی اطاعت انفعالی از یک هنجار... این یعنی ترجیح دادن محدودسازی خشونت بر عدالت مطلق یا مجازات طرفی که از قرار معلوم مجرم است؛ یعنی تعیین اهداف ملموسی که قابل دسترسی باشند... و نه اهدافی نامحدود و شاید بی معنی مانند ایجاد «جهانی امن تر برای مردم سالاری» یا جهانی که در آن اثری از سیاست قدرت نباشد.(Aron 1968b:585)
کوتاه سخن این که باید رمون آرون را در مقام پژوهشگر روابط بین الملل و منتقد افراط کاری های جنگ سرد به دلیل واقع گرایی سنجیده و کثرت گرایی لیبرالی اش به خاطر داشته باشیم. از این گذشته او بی وقفه به ما درباره محدودیت انتظاراتی که می توان از نظریه داشت، لزوم حوادث تاریخی، و پرهیز از افتادن به ورطه بدبینی همیشگی یا دل سپردن به امیدهای آرمان گرایانه درباره تعالی بخشیدن به روابط بین الملل هشدار می داد.
مورگنتا؛ والتس؛ هافمن
-1957 The opium of the Intellectuals,trans.
Terence kilmartin,London,secker & warburg.
-1957 Diversity of worlds: France and the united states Look at Their common problems,
westport,connecticut,The Greenwood press
-1960 France: The new Republic,New york,oceana publication.
1961 Introduction to the philosophy of History: An Essay on the Limits of Historical objectivity,trans. Geroge,J.Irwin,London,weidenfeld& Nicolson.
1961- The Dawn of universal History,trans. Dorothy pickles,London,weidenfeld&Nicolson.
1965- The Great Debate: Theories of Nuclear strategy,trans.Ernst pawel,Garden city,New york,Doubleday
-1967 what is a theory of international realtions? Journal of International Affairs 21: 185-206.
- 1968a on war.trans.Terence kilmartin,New york,w.w.Norton.
1698b peace and war,trans.Richard Howard and Annette Baker-Fox,New york,praeger.
1968c progress and Disllusion:The Dialectics of Modern society,London,pall Mall publishers.
1968d Democracy and Totalitarianism,trans,Valence Ionescu,London,weidenfeld& Nicolson.
-1969 Marxism and the Existentialists.Newyork Harper & Row.
-1975 The Imperial Republic: The united states and the world, 1945-1973,trans.Frank Jellinek,London,weidenfelf& Nicolson.
1978a on the historical condition of the sociologist reprinted in a collection of Aron's essays,History and politics,M.B.conant (ed),New york,Free press.
-1978b politics and History,ed.Miriam Bernheim,London,The Free press,
-1983 Memories,paris,Julliars.
-1983 clauswitz: philosopher of war ,trans,christine Booker and Norman stone,London,Routledge & kegan paul.
-1985 History,Truth,Liberty selected writings of Raymond Aron,ed.Franciszek Darus,whit a memoir by Edward shils,chicago,university of chicago press.
-1988 power,Modernity,and socilogy,selected socilogical writings,ed.Dominique schnapper and trans.peter Morris,Aldershot,Hants.England,Gower
-1986 Baverez,Nicolas,Raymond Aron,Lyon,Manufacture
-1986 colquhoun,Robert,Raymond Aron: Volume One: The Philosopher in History. 1905-1955,Beverty Hills,californai,sage publications.
-1986 colquhoun,Robert,Raymond Aron: volume Two: The sociologist in society,1955-1983,Beverly Hills,California,sage publications.
-1991 Mahony,Daniel J.The Liberal political Science of Raymond Aron,Oxford,Rowman & Littelfield
مارتین گریفیتس
منبع مقاله :
گریفیتس، مارتین؛ (1388)، دانشنامه روابط بین الملل و سیاست جهان، ترجمه ی علیرضا طیب، تهران: نشر نی، چاپ دوم1390
آثار آرون به اندازه ای پیچیده تر و گسترده است که نمی توان از آن ها چکیده شسته و رفته ای به دست داد. او روزنامه نگار و در عین حال جامعه شناس بود و دامنه علایق فکریش به مراتب فراتر از بیش تر پژوهشگران روابط بین الملل می رفت. در روابط بین الملل، آرون را بیش از همه با کتابش صلح و جنگ می شناسد که نسخه انگلیسی آن نخستین بار در 1966 منتشر شد. گذشته از این کتاب که به دلیل پرگریز بودن و عمق تاریخی، خواندنش برای دانشجویانی که به دنبال شاه کلیدی برای نفوذ به زیرلایه ظاهری مناسبات میان دولت ها می گردند آسان نیست، آرون به دلیل تحلیل بی پرده و نیشداری که از بن بست های راهبردی در دوران هسته ای به دست داده است شهره است. گرچه همان گونه که خواهیم دید جای دادن او در زمره هواداران مکتب فکری واقع گرایی نادرست نیست ولی باید به برخی از تفاوت های اصلی موجود میان رویکرد او به مطالعه روابط بین الملل و رویکرد اندیشمندان واقع گرای آمریکای شمالی توجه داشته باشیم.
آرون در یک مقام یک یهودی فرانسوی، که درست پیش از به قدرت رسیدن هیتلر در دهه 1930 مدتی در آلمان به سر برده بود، از خود واکنشی در برابر سر برآوردن فاشیسم در اروپا و استالینیسم در اتحاد شوروی نشان داد که وی را از بیش تر روشنفکران فرانسوی در دوره پس از جنگ جهانی دوم متمایز ساخت. با این که آموخته های فلسفیش در زمینه نظریه های انتزاعی تاریخ مطرح در آثار مارکس و هگل بود ولی بیزاری او از تمامی شکل های اندیشه آرمانی و تمامت خواهی به نوشته هایش رنگ و بوی بدبینی نقّادانه داد و مانع از آن شد که بپذیرد سیاست هرگز بتواند صحنه مناسبی برای ترویج اجبارآمیز روایت های خاصی از زندگی خوب به زیان روایت های دیگر باشد. او در 1978 نوشت: خیزش ناسیونال سوسیالیسم... و تجلی سیاست در گوهر گفت و شنودهایش مرا واداشت تا بر ضد خودم، بر ضد ترجیحات شخصی ام استدلال کنم؛ در من نوعی شورش بر ضد آموزش های که در دانشگاه دیده بودم، بر ضد علاقه فلاسفه به معنویات و بر ضد گرایش برخی از جامعه شناسان به بدفهمی تأثیر رژیم ها به بهانه متمرکز شدن روی واقعیت های ابدی برانگیخت.
(Aron 1978a:65)
این تجربه به جای آرمان گرایی و ماده گرایی تاریخ مارکس که الهام بخش سایر روشنفکران اروپایی سرخورده از نظریه های تکاملی تاریخ شد در آرون نوعی پای بندی به لیبرالیسم و دلباختگی به آثار ماکس وبر ایجاد کرد (به ویژه نک: کتاب او با انام افیون روشنفکران در 1955 انتشار یافت). اذعان به وجود ارزش های سیاسی متفاوت و غالباً ناسازگار و بنابراین اعتراف به وجود و رقابت تفسیرها/ایدئولوژی های واگرا که برخی از این ارزش ها را برتر از ایدئولوژی های واگرا که برخی از این ارزش ها را برتر از دیگران می دانند آرون را به اتخاذ رویکردی دوراندیشانه در قبال نظریه و عمل سیاست واداشت. تفسیرهای متفاوت را می شد برحسب همسازی درونی آن ها و نیز سازگار بودن شان با ساختارهای اجتماعی و سیاسی موجود، نقادانه تحلیل کرد ولی ایمان به امکان توسل به عقل برای پشت سر گذاشتن چنین رقابت هایی، ایمانی خیال پردازانه بود.
بیش تر از آثار آرون چون برخاسته از چنین دیدگاهی بود حول سرنوشت صنعتی شدن و عملی بودن شیوه های گوناگون پیشبرد صنعت گستری در جوامع سرمایه داری و جوامعی که خود را «سوسیالیست» (-سوسیالیسم) می خواندند دور می زد. او از نخستین کسانی بود که می گفت مدل برنامه ریزی متمرکز شوروی با این که صنعت گستری اجبارآمیز را تسهیل می کند برای اداره جامعه صنعتی که دم به دم پیچیده می شود مناسب نیست (به ویژه نک Aron 1968d). در اصل، او در برابر منتقدان چپ گرای سرمایه داری لیبرالی غرب، آن را بهترین شیوه درهم آمیختن رشد اقتصادی با میزانی از آزادی سیاسی و با توزیع اقتصادی می دانست. او ضمن اذعان به واقعیت ستیز طبقاتی هرگز اعتقاد نداشت که «طبقه رنجبر» از همگونی با انگیزه کافی برای شورش بر ضد نابرابری های جامعه سرمایه داری برخوردار است. از نظر او اگر جوامع سرمایه داری می توانستند سودجویی را با میزانی از رفاه و باز توزیع درآمیزند هیچ دلیلی وجود داشت که ستیز میان کارگران و سرمایه داران یک بازی با حاصل جمع صفر باشد. در واقع او امید داشت که در بلندمدت این گونه جوامع بتوانند رقابت ایدئولوژیک را ملایم تر سازند البته نگران غلبه یافتن گروه های فشار و تضعیف روند مردم سالاری و محروم شدن دولت های لیبرال از «توانایی سکّانداری» کافی در جهت منافع کل جامعه هم بود.
هنگام بررسی روابط بین الملل و نه صرف پدیده صنعتی شدن، آرون از آثار هابز و کلاوزویتس الهام می گرفت. او تا اندازه ای در این باره با واقع گرایان همنظر بود که میان روابط داخلی و بین المللی تفاوتی وجود دارد و همین تفاوت باید شالوده کلیه نظریه های روابط بین الملل را تشکیل دهد. از دید آرون، سیاست خارجی را رفتار دیپلماتیک-راهبردی می سازد و روابط بین الملل زیر سایه جنگ صورت می بندد. منظور او این نبود که همیشه احتمال جنگ وجود دارد بلکه می خواست بگوید که همه دولت ها توسل به خشونت را برای تأمین اهداف خود مشروع می شناسند و برخلاف آن چه در داخل مرزهای سرزمینی دولت مشاهده می شود کارکرد خشونت در عرصه بین الملل نمی تواند شکل انحصاری پیدا کند. آرون در عبارت بسیار مشهوری می گوید روابط بین الملل «روابط میان واحدهایی سیاسی است که هر کدام شان مدعی حق به دست گرفتن عدالت است و خود را یگانه داور در زمینه تصمیم گیری برای جنگیدن یا نجنگیدن می شناسد»(Aron 1968b:5).
بی گمان به نظر می رسد که چنین استدلالی آرون را به خوبی در اردوی واقع گرایی جای می دهد ولی با بررسی دقیق تر روشن می شود که آثار آرون به مراتب باریک بینانه تر از مثلاً آثار هانس مورگنتا یا کنت والتس است. آرون در این عقیده که روابط بین الملل از برخی جهات کشمکشی میان دولت ها بر سر قدرت است یا مورگنتا همنظر بود ولی مفهوم قدرت بیش از آن مبهم بود که شاه کلید شناخت روابط بین الملل باشد. به همین ترتیب، او در این عقیده که محیط روابط بین الملل محیط ساختاریافته بی همتایی است با والتس همنظر بود ولی معتقد نبود که این محیط اهداف دولت ها را تعیین می کند. در واقع، به هیچ وجه نمی شد «اهداف» دولت را به فرمولی ساده فروکاست:
امنیت، قدرت، سربلندی، اندیشه ها ذاتاً اهداف ناهمگونی هستند که اگر بخواهیم آن ها را به یک اصطلاح واحد فروبکاهیم معنای انسانی کنش دیپلماتیک-راهبردی از دست می رود، اگر رقابت دولت ها شبیه یک بازی باشد «داو» این بازی را نمی توان با یک مفهوم واحد که برای همه تمدن ها در همه دوران ها صادق باشد مشخص ساخت. دیپلماسی یک بازی است که در آن بازیکنان گاه خطر از دست دادن جان خود را می پذیرند و گاه پیروزی را بر ثمرات حاصل از پیروزی ترجیح می دهند. (Aron 1968b:91)
در نبود دستورالعمل ساده ای برای پیش بینی هدف های دولت بهترین کاری که می شد در مقام یک اندیشمند، دیپلمات یا راهبرد پرداز کرد این بود که برای شناخت اهداف و انگیزه های دولت از روی بهترین شواهد موجود تلاش کرد. شاید صلح و جنگ برای کسانی که به دنبال تعمیمات غیرتاریخی هستند نومیدکننده باشد زیرا این پایه شیوه های تأثیرگذاری دولت ها بر یکدیگر را با توجه به عوامل ذیل استوارند: الف) دوره های گوناگون تاریخی، ب) محدودیت های «مادی» مربوط به فضا (جغرافیا)، جمعیت (جمعیت شناسی) و منابع (اقتصاد)؛ و پ) عوامل تعیین کننده «معنوی» برخاسته از «سبک موجودیت و رفتار» دولت ها (Aron 1968b:279). از دید آرون، نظریه روابط بین الملل نباید بکوشد هیچ یک از این سه مقوله را برتر از دو مقوله دیگر قرار دهد بلکه باید در قالب تلاشی تاریخ نگرانه برای مشخص ساختن روندهای دگرگونی و پیوستگی تعامل این گونه «عوامل تعیین کننده» در گذر زمان، هر سه را با هم بیامیزد. اگرچنین باشد گرچه شاید مقایسه دوره های تاریخی که مثلاً با آرایش دو قطبی (-دو قطبی بودن) و چند قطبی قدرت مشخص می شوند معنا داشته باشد ولی با توجه به این واقعیت که نمی توان سرشت دولت های خاص هر دوره جداگانه را نادیده گرفت فرضیه های ناظر بر ثبات و پایداری این دوره ها تنها می تواند فرضیه های ناظر برثبات و پایداری این دوره ها تنها می تواند فرضیه هایی آزمایشی و موقت باشد. ممکن است وجود یا نبود ارزش ها یا منافع مشترک میان دولت ها به همان اندازه موقعیت ها آن ها نسبت به هم روی نوعی مقیاس کمّی «قدرت» اهمیت داشته باشد. به همین سان، بخش اعظم کتاب صلح و جنگ به مطرح ساختن و تحلیل ضعف های برخی از مکاتب فکری مانند دانش ژئوپلیتیک و نظریه مارکسیست (-مارکسیسم) لنینیستی امپریالیسم اقتصادی اختصاص دارد که از نظر آرون درباره تأثیر عوامل محیطی به عنوان علل جنگ اغراق کرده اند. برای نمونه، آرون یادآور می شود که «سرمایه مازاد» فرانسه-که به حکم نظریه، کشور یاد شده برای سرمایه گذاری آن به دنبال به دست آوردن مستعمراتی در آن سوی دریاها بود-معمولاً به جای شمال آفریقا، راهی آمریکایی جنوبی و روسیه می شد. وانگهی، به گفته او هیچ دلیل خوبی در دست نیست که به ما نشان دهد چرا بازارهای داخلی دولت های سرمایه داری پیشرفته نمی توانستند برای جذب «مازاد تولید» آن ها بی نهایت توسعه یابند. در مقابل، آرون بر رقابت سنتی دولت ها به عنوان «علت» اصلی جنگ تأکید می ورزد.
بخش پایانی کتاب صلح و جنگ به طرح این پرسش اختصاص دارد که نظام بین المللی در دوره پس از سال 1945 چگونه دگرگون شده است. در این بخش، آرون به ویژه به این مسئله علاقه مند است که آیا جنگ افزارهای هسته ای، تفکر راهبردی درباره نقش زور در سیاست خارجی را از اساس دگرگون ساخته است یا نه. او در این کتاب و دیگر آثارش نشان می دهد به خوبی از این حقیقت آگاه است که در دوران هسته ای، شواهد و نیز معماهای محوری مطرح برای راهبرد و اخلاقیات دولتمردان تا چه حد ابهام آلود است.
از یک سو او اذعان دارد که جنگ افزارهای هسته ای تفاوتی بیادی با جنگ افزارهای متعارف دارند زیرا به واسطه قدرت نابودکنندگی، سرعت رسیدن به هدف و فایده نظامی محدودشان باید به استفاده در جنگ، برای بازداشتن جنگ به کارگرفته شوند (-بازدارندگی). برای نخستین بار در تاریخ بشر، دولت های مسلح به جنگ افزارهای هسته ای قادر بودن بدون نیاز به شکست دادن نیروهای مسلح حریف، یکدیگر را نابود سازند. به مجردی که ابرقدرت ها به وضعیت نابودی قطعی متقابل رسیدند (یعنی از اواخر دهه 1950) در شرایط موسوم به بازدارندگی «هستی بنیاد» قرار گرفتند. هر طرف قادر بود پس از حمله طرف دیگر، در یک حمله هسته ای تلافی جویانه حریفش را کلاً از صفحه روزگار پاک کند و بازدارندگی و هراس فوق العاده از بالاگرفتن جنگ کافی بود تا هر طرف از مبادرت به حمله اولیه منصرف شود. از دید آرون مادام که هیچ یک از دو ابرقدرت نمی توانست با یک حمله هسته ای توانایی طرف دیگر را برای تلافی جویی از بین ببرد و برپا کردن دفاع محکمی در برابر جنگ افزارهای هسته ای امکان پذیر نبود در این شرایط هستی بنیاد تضمین شده بود. ااثربخشی یا قابل اعتماد بودن بازدارندگی هسته ای بستگی به راهبردها یا آموزه های پیچیده ای نداشت که در هر طرف برای مطمئن ساختن طرف دیگر از آن چه در صورت وقوع درگیری مستقیم میان خودشان رخ می داد به کار گرفت. اعتبار بازدارندگی از خود این جنگ افزارهای مایه می گیرد نه از تلاش هایی که دولت ها برای برخورد سنتی با جنگ هسته ای به عمل می آورند. آرون از برنامه ریزان هسته ای و نظریه پردازان بازی ها (-نظریه بازی ها) در ایالات متحده به دلیل این که خلاف این می اندیشیدند شایداً خرده می گرفت. او مانند توصیه هایی که درباره محدودیت های ذاتی نظریه روابط بین الملل به طور کلی می کرد اصرار داشت که راهبرد هسته ای هرگز نمی تواند به چیزی شبیه یک علم دقیق تبدیل شود.
از سوی دیگر، اگرکلاوزویتس تنها می توانست کمک محدودی به اندیشه ورزی درباره شرایط جنگیدن و «پیروز شدن» در یک جنگ هسته ای کند ولی هرچه بازدارندگی میان ایالات متحده و اتحاد شوروی (با وجود مسابقه تسلیحاتی میان آن ها) با ثبات تر بود در سطوح پایین تر نظام بین الملل ثبات کم تری وجود داشت. ممکن بود خود ابرقدرت ها وسوسه شوند که در جنگ های «نیابتی» خودشان از جنگ افزارهای متعارف بهره گیرند مگر آن که چنین اقدامی به ترس از بالا گرفتن جنگ دامن می زد. و درگیری های منطقه ای زیر سایه بن بست هسته ای میان دو ابرقدرت همچنان ادامه می یافت. آرون نتیجه می گرفت که جنگ سرد هم بی سابقه، و هم با توجه به اختلافات ایدئولوژیک موجود میان دو ابرقدرتی که به جنگ افزارهای هسته ای مسلح بودند پدیده ای ناگزیر است.
به رغم خطرات بی سابقه دوران هسته ای به دلیل این خطرات که با ابهام آلودگی همیشگی روابط بین الملل همراه شده بود آرون به دوراندیشی به عنوان مناسب ترین اخلاقیات برای دولتمردان اعتقادی راسخ داشت. منظور او، لزوم جایگزین کردن اخلاقیات اعتقادی با نوعی اخلاقیات پیامدنگر بود:
دوراندیشی یعنی اقدام بر اساس وضعیت مشخص و داده های ملموس و نه بر اساس نوعی نظام یا از روی اطاعت انفعالی از یک هنجار... این یعنی ترجیح دادن محدودسازی خشونت بر عدالت مطلق یا مجازات طرفی که از قرار معلوم مجرم است؛ یعنی تعیین اهداف ملموسی که قابل دسترسی باشند... و نه اهدافی نامحدود و شاید بی معنی مانند ایجاد «جهانی امن تر برای مردم سالاری» یا جهانی که در آن اثری از سیاست قدرت نباشد.(Aron 1968b:585)
کوتاه سخن این که باید رمون آرون را در مقام پژوهشگر روابط بین الملل و منتقد افراط کاری های جنگ سرد به دلیل واقع گرایی سنجیده و کثرت گرایی لیبرالی اش به خاطر داشته باشیم. از این گذشته او بی وقفه به ما درباره محدودیت انتظاراتی که می توان از نظریه داشت، لزوم حوادث تاریخی، و پرهیز از افتادن به ورطه بدبینی همیشگی یا دل سپردن به امیدهای آرمان گرایانه درباره تعالی بخشیدن به روابط بین الملل هشدار می داد.
مورگنتا؛ والتس؛ هافمن
مهم ترین آثار آرون
-1954 The century of Total war,London,Dereck verschoyle.-1957 The opium of the Intellectuals,trans.
Terence kilmartin,London,secker & warburg.
-1957 Diversity of worlds: France and the united states Look at Their common problems,
westport,connecticut,The Greenwood press
-1960 France: The new Republic,New york,oceana publication.
1961 Introduction to the philosophy of History: An Essay on the Limits of Historical objectivity,trans. Geroge,J.Irwin,London,weidenfeld& Nicolson.
1961- The Dawn of universal History,trans. Dorothy pickles,London,weidenfeld&Nicolson.
1965- The Great Debate: Theories of Nuclear strategy,trans.Ernst pawel,Garden city,New york,Doubleday
-1967 what is a theory of international realtions? Journal of International Affairs 21: 185-206.
- 1968a on war.trans.Terence kilmartin,New york,w.w.Norton.
1698b peace and war,trans.Richard Howard and Annette Baker-Fox,New york,praeger.
1968c progress and Disllusion:The Dialectics of Modern society,London,pall Mall publishers.
1968d Democracy and Totalitarianism,trans,Valence Ionescu,London,weidenfeld& Nicolson.
-1969 Marxism and the Existentialists.Newyork Harper & Row.
-1975 The Imperial Republic: The united states and the world, 1945-1973,trans.Frank Jellinek,London,weidenfelf& Nicolson.
1978a on the historical condition of the sociologist reprinted in a collection of Aron's essays,History and politics,M.B.conant (ed),New york,Free press.
-1978b politics and History,ed.Miriam Bernheim,London,The Free press,
-1983 Memories,paris,Julliars.
-1983 clauswitz: philosopher of war ,trans,christine Booker and Norman stone,London,Routledge & kegan paul.
-1985 History,Truth,Liberty selected writings of Raymond Aron,ed.Franciszek Darus,whit a memoir by Edward shils,chicago,university of chicago press.
-1988 power,Modernity,and socilogy,selected socilogical writings,ed.Dominique schnapper and trans.peter Morris,Aldershot,Hants.England,Gower
خواندنی های پیشنهادی
-1985 Raymond Aron: a critical retrospective and prospective special edeition of International studies Quarterly 29.-1986 Baverez,Nicolas,Raymond Aron,Lyon,Manufacture
-1986 colquhoun,Robert,Raymond Aron: Volume One: The Philosopher in History. 1905-1955,Beverty Hills,californai,sage publications.
-1986 colquhoun,Robert,Raymond Aron: volume Two: The sociologist in society,1955-1983,Beverly Hills,California,sage publications.
-1991 Mahony,Daniel J.The Liberal political Science of Raymond Aron,Oxford,Rowman & Littelfield
مارتین گریفیتس
منبع مقاله :
گریفیتس، مارتین؛ (1388)، دانشنامه روابط بین الملل و سیاست جهان، ترجمه ی علیرضا طیب، تهران: نشر نی، چاپ دوم1390