نويسنده: دکتر شاهرخ اميري
گذشته ي ما چه تأثيري بر احساس خوشبختي ما دارد؟
به احتمال زياد، يکي از دلايلي که بعضي ها در زندگي خود، روزهاي خوشي ندارند اين است که آنان به زنده نگاه داشتن روزهاي تلخ و پر از ناکامي گذشته ادامه مي دهند و به هر بهانه اي اين ها را يادآوري مي کنند و ترجيح مي دهند با درد و رنج گذشته دمخور باشند.شما نمي توانيد آن چه را که تاکنون براي تان اتفاق افتاده است تغيير دهيد اما مي توانيد از آن عبرت بگيريد. درس گرفتن از گذشته به معناي يادآوري و تکرار آن نيست بلکه به معناي آگاهي، بيداري و عدم تکرار اشتباهات است. گذشته، يعني تجربه و آينده، يعني ساختن. به خودتان بگوييد: «امروز نخستين روز از بقيه ي عمر من و شروعي زيبا براي ساختن دوباره است»، تلاش کنيد که هر روزتان بهتر از ديروز باشد. اين همان تعبير زيبا از خوشبختي است، مفهومي که به سادگي مي توان به آن دست يافت، به شرطي که کمي اراده و همت داشته باشيم و باور کنيم که «گذشته ارزش عبرت، حال ارزش زيستن و آينده ارزش ساختن را دارد».
از گذشته عبرت گرفتن يعني پيدا کردن نکات مفيد و سازنده ي آن. حتي اگر در نگاه اول، اين گذشته سراسر رنج و سختي باشد. يعني در پي سازندگي بودن با استفاده از تجربيات گران بهايي که به دست آمده است. ما با عبرت گرفتن از گذشته مي توانيم به زندگي خود جهت و هدف ببخشيم. تجربيات گذشته، ميراث هاي ارزشمندي هستند که به دستمان رسيده اند. تلخ يا شيرين، فرقي نمي کند، مي توانيم از آن ها براي تعريف و تعيين هويت خود استفاده کنيم و بپذيريم که: « من خود را با گذشته اي که داشته ام، با کمبودها و دارايي ها، توانايي ها و نقطه ضعف ها، يقين ها، دودلي ها و... مي پذيريم و با همه ي اين ها مي توانم به زندگي خود مفهوم و جهت بدهم.»
از گذشته عبرت گرفتن يعني پذيرفتن اصل و ريشه و سرنوشت خويش، آشتي کردن با معيارهاي واقعي خود، پذيرفتن ضعف هاي والدين و افرادي که در آموزش و تربيت ما نقش داشته اند و بخشيدن کساني که شايد به نوعي علت مشکلات و سختي هايي هستندکه اکنون با آن ها روبه رو هستيم.
اگر فقط در حال زندگي کنيم آيا در آينده افسوس کارهاي نکرده را نخواهيم خورد؟
در زير بخش هايي از سخنراني دکتر سر ويليام اوسلر مؤسس دانشکده ي معروف پزشکي جان هاپکينز را مرور مي کنيم:گذشته را به فراموشي بسپاريد و فردا را دفن کنيد. امروزتان را زندگي کنيد، سنگينيِ بار آينده را همراه با گذشته به دور بريزيد و فقط بار امروز را به دوش بکشيد. به دوش کشيدن هر سه ي آن ها هم زمان قطعاً شما را به زمين خواهد زد.
فردا همين امروز است، فردايي وجود ندارد. از دست رفتن انرژي، ناآرامي ذهني و نگراني ها، همه در افرادي ديده مي شوند که به فردا فکر مي کنند. پس زندگي را به بخش هايي منحصر به روزها تقسيم کنيد. در زمان حال زندگي کردن را به صورت يک عادت درآوريد.
به فردا فکر نکنيد چون چيزي که امروز شما را شاد مي کند، احتمال دارد فردا از نظر شما ناخوشايند باشد.
اما آيا نبايد براي فردا کاري انجام دهيم؟ اگر مي خواهيم براي فردا به بهترين شکل ممکن آماده باشيم، بايد بر روي کارهاي امروز خود تمرکز کنيم. در آن صورت قطعاً براي فردا هم آماده خواهيم بود.
مسئله ي مهم اين است که هدف از لذت بردن از حال، فراموش کردن آينده و عدم برنامه ريزي براي آينده نيست. و در ضمن به معني آن نيست که به گذشته ي خود بي تفاوت باشيم و آن را فراموش کنيم، بلکه بايد از گذشته عبرت بگيريم و در ضمنِ استفاده از فرصت هاي حال، براي آينده برنامه ريزي کنيم.
ما بايد هر کاري که در توان داريم، براي بهتر کردن آينده ي خودمان انجام دهيم. و اين منافاتي با در حال زيستن و لذت بردن از زندگي ندارد. به عنوان مثال: دانش آموزي که در حال تحصيل است، نبايد با تفکر در حال زندگي کردن به جاي انجام تکاليف درسي به تفريح بپردازد و هيچ زحمتي به خودش ندهد، بلکه بر عکس چنين دانش آموزي مي تواند علي رغم سختي هايي که ضمن درس خواندن متحمل مي شود، با تجسم آن چه از درس خواندن نصيبش خواهد شد احساس شادکامي داشته باشد. بنابر اين شما بايد به فکر آينده باشيد، چون بقيه ي عمرتان را بايد در آينده بگذرانيد ولي در عين حال طوري برنامه ريزي کنيد که ضمن انجام تعهدات اجتماعي و شغلي از زندگي خود نيز لذت ببريد. در غير اين صورت آن چه به دست مي آوريد خيلي کم ارزش تر از چيزي خواهد بود که از دست مي دهيد.
پس اوقات زندگي خود را خوب مديريت کنيد تا از زندگي لذت بيش تري ببريد و در آينده نيز پشيمان نشويد که چرا وظايفي که به عهده داشتيد به خوبي انجام نداديد.
آيا براي خوشبختي بايد منتظر آينده بمانيم؟
دانش آموز دبيرستاني با خود مي گويد: وقتي مدرسه ام را تمام کنم و ديگر مجبور نباشم تکليفي انجام دهم، آن وقت زندگي ايده ال خواهد بود.مدرسه تمام مي شود، حالا او تشخيص مي دهد که تا وقتي خانه ي مستقل نداشته باشد، خوشبخت نخواهد بود. خانه را ترک مي کند، وارد دانشگاه مي شود و به خود مي گويد: وقتي مدرکم را بگيرم ديگر غمي نخواهم داشت. بالاخره مدرکش را هم مي گيرد و آن وقت است که مي بيند تا شغل مناسبي نداشته باشد نمي تواند خوشبخت باشد.
کاري اختيار مي کند... درست حدس زديد، هنوز هم نمي تواند خوشبخت باشد. با گذشت سال هاي پياپي، او خوشبختي و شادي و آرامش ذهني خود را تا نامزد شدن، تا ازدواج کردن، تا خريد خانه، تا گرفتن کار بهتر، تا تشکيل خانواده، تا بردن بچه ها به مدرسه، تا تمام شدن مدرسه ي بچه ها، تا ازدواج بچه ها، تا بازنشستگي و... به تعويق مي اندازد. و قبل از آن که به خود اجازه ي شادي سعادتمند شدن را بدهد از دنيا مي رود. تمام لحظات حال او صرف نقشه کشيدن براي آينده ي ديگر مي شود که هرگز از راه نمي رسد.
ولي براي شاد زيستن بايد مشغول و درگير زمان حال شد، اما ما به جاي آن که از لحظات امروز زندگي خود لذت ببريم نقشه ي شادي هاي سفر سال آينده را مي کشيم.
حقيقت اين است که براي خوشبختي، هيچ زماني بهتر از اکنون وجود ندارد. اگر الان نه، پس کي؟ زندگي همواره پر از چالش است.
بهتر است که اين واقعيت را بپذيريم و تصميم بگيريم که با وجود همه ي اين مسائل، شاد و خوشبخت زندگي کنيم.
براي رسيدن به زندگي دلخواه منتظر کنار رفتن موانع از سر راه مان نباشيم، تجربه به ما مي آموزد که زندگي همان چيزهايي است که ما آن ها را موانع مي شماريم.
اين بصيرت به ما ياري مي دهد تا دريابيم که جاده اي به سوي خوشبختي وجود ندارد. خوشبختي، خود همين جاده است. پس بياييد از هر لحظه لذت ببريم. براي آغاز يک زندگي شاد و سعادتمند لازم نيست که در انتظار بنشينيم.
خوشبختي يک سفر است، نه يک مقصد. هيچ زماني بهتر از همين لحظه براي شاد بودن وجود ندارد. زندگي کنيد و از حال لذت ببريد. کمي بينديشيد، زندگي خيلي کوتاه است.
کليد شادي و احساس خوشبختي متمرکز ساختن ذهن بر لحظه ي حال است. يکي از نکات جالب درباره ي کودکان همين است که آن ها خود را به تمامي در زمان حال غرق مي کنند. آن ها کاملاً درگير فعاليت کنوني خود مي شوند، اين فعاليت مي تواند دوچرخه سواري، نقاشي کشيدن، تماشاي يک کارتون، خوردن يک بستني و يا هر چيز ديگر باشد.
اما وقتي بزرگ مي شويم به راحتي لحظه ي اکنون خود را مي بازيم، چرا که بر مشکلات گذشته و مسائل آينده متمرکز مي شويم و لذايذ و شادي هاي خود را به تعويق مي اندازيم و به اميد آينده اي متفاوت مي نشينيم.
در واقع تمام دارايي ما اين لحظه است. ميزان آرامش ذهن و کارايي فردي ما بر اساس ميزان توانايي ما براي زيستن در لحظه ي حال مشخص مي شود. صرف نظر از آن چه ديروز رخ داده است و آنچه فردا ممکن است اتفاق بيفتد، حال جايي است که شما در آن ايستاده ايد.
زيستن در زمان حال هم چنين بدين معناست که ما از هر کاري که در حال انجام آن هستيم به خاطر خود آن لذت ببريم و نه اين که تنها به دنبال هدف نهايي آن باشيم.
بايد زندگي خود را هميشه در زمان حال بگذرانيم و به خاطر اتفاقات آينده و اتفاقاتي که هنوز نيامده است نگران نباشيم.
خوشبختي تنها در زمان حال دست يافتني است، تنها در زمان حال است که مي توانيم به معناي واقعي خوشبخت باشيم. ولي متأسفانه افراد اندکي از زمان حال لذت مي برند. اکثر انسان ها آن قدر در امور اقتصادي غرق شده اند که زمان حال را رها کرده اند.
حقيقت اين است که براي احساس شادکامي و خوشبختي لزومي ندارد که اتفاق خاصي بيفتد. مي توانيد هم اکنون احساس شادي کنيد بدون اين که به دليل خاصي نياز باشد. در حالي که اگر احساس خوشبختي خود را به وقوع اتفاق خاصي موکول کنيد و آن اتفاق به هر دليلي از جمله اين که امري خارج از اختيار است، حادث نشود در آن صورت احساس رنج و بدبختي خواهيد کرد.
منبع مقاله :
اميري، شاهرخ؛ (1387) خوشبختي- بدبختي انتخاب با توست! تهران: نشر قطره، چاپ اول.
/ج