من جنازه « حاج همت » را شناسايي كردم
لشكر را از طلاييه كشيدند عقب و فرستادند جزيره مجنون. يك حاج همت بود و يك جزيره. از آن روزي كه لشكر را آورد توي جزيره، اميد همه به او بود. بي‌خود...
يکشنبه، 27 دی 1388
خداوند رحمت فرمايد اين شهيد سعيد ما را
سرتيپ خلبان داود عسكري فر از جمله دليرمردان نيروي هوايي است كه به دليل دوستي عميق با شهيد بابايي و خويشاوندي با وي سخنان زيادي براي گفتن دارد....
يکشنبه، 27 دی 1388
از ته دل قدر شهيد بابايى را مى‌دانستم
شهيد بابايى اوايل انقلاب در نيروى هوايى ستوان يك بود. در فاصله‌ى سه سال، درجه‌ى سرهنگى گرفت و فرمانده‌ى آن پايگاه در اصفهان شد؛ يعنى از ستوان...
يکشنبه، 27 دی 1388
شهيد عباس بابايي به روايت دخترش
در جاي جاي اين گفت‌وگو سلما بابايي يادآور مي‌شود كه پدرم، موجب افتخار ايران بود و هست و درست است كه شهيد بابايي، باباي من و افتخار من و همه‌ي...
يکشنبه، 27 دی 1388
منم مهدي خندان
همه او را يك فرد شلوغ، خشن، سخت و اهل بگو و بخند مي‌شناختند اما اعتقادش چيز ديگري بود. بعد از مرحله اول عمليات والفجر چهار، برگشته بوديم عقب....
يکشنبه، 27 دی 1388
شهيد مجتبي هاشمي از زبان همسر
كمتر كسي چون يك همسر فداكار و هوشمند مي‌تواند زير و بم احساسات و عواطفي را كه شهيد را به ايثار جان خويش مشتاق مي‌سازد، بشناسد و چون او، مشوق...
يکشنبه، 27 دی 1388
روايتي دست اول از اولين عمليات استشهادي هوايي
دود سياه رنگي كه صبح سي‌ام تيرماه 1361 از پالايشگاه بزرگ «الدوره» در حومه بغداد برخاست، روياهاي سياسي حزب بعث و صدام را برآشفت. قرار بود كنفرانس...
يکشنبه، 27 دی 1388
عصر عصر غربت لاله هاست
عصر عصر غربت لاله هاست , اینجا کسی دیگر از شهیدان نمی گوید , از آنان که تلاطمی هستند در این دنیای سرد و سکوت ما بعد از شما هیچ نکردیم , چفیه...
شنبه، 26 دی 1388
ديدم مغز يكي از بچه‌ها روي دستم پاشيده
بيشتر از ده روز طاقت ماندن در شهر را نداشتم. عليرغم مخالفت‌هاي خانواده، عصا را به كناري انداخته و همراه حسين راه منطقه را در پيش گرفتم. به اهواز...
شنبه، 26 دی 1388
ميكائيل داره با هاتون حرف مي‌زنه
اين خاطره بر اساس متن پياده شده يك نوار حاوي خاطرات يكي از پاسداران لشگر 14 امام حسين عليه السلام مي‌باشد كه به اين صورت بازنويسي شده است . «...
شنبه، 26 دی 1388
من امروز شهيد مي شم
شب مصطفي را شير كردم تا پهلوي فرمانده گردان برود و براي هر دويمان مرخصي بگيرد. كساييان قبول كرد. قرار شد ساعت 6 صبح روز بعد به كرمانشاه برويم....
شنبه، 26 دی 1388
روایت شکنجه های ضد انقلاب (2)
فردايش به ستاد عمليات رفته و اعلام آمادگي كردم كه جز نيروهاي آزادكننده پادگان بانه باشم. خوشحال شدند و قبول كردند وسايل را برداشتم و به محل استقرار...
شنبه، 26 دی 1388
روایت شکنجه های ضد انقلاب (1)
از كنار شهدا عبور كرديم تا واحد بعدي بيايد و ترتيب جمع‌آوري آنها را بدهم و باز هم مستحكم‌تر از پيش با چشماني گريان به پيشروي ادامه داديم و پس...
شنبه، 26 دی 1388
خاطراتي از سيد علي اكبر ابوترابي
*مرا مستقيماً به قرارگاه پشت خط منتقل كردند. پس از آن، يك سرهنگ دوم كه فرمانده تيپ بود، به اتفاق چند افسر عراقي، سؤالاتي از من كردند. به خيال...
شنبه، 26 دی 1388
خاطره گويي شهيد سيروس مهدي پور (2)
آن چه خواهيد خواند بخش دوم خاطرات شفاهي شهيد "سيروس مهدي‌پور " مي باشد.پدر اين شهيد بزرگوار آقاي مهدي‌پور گفته است كه "هر وقت سيروس از جبهه برمي‌گشت،...
شنبه، 26 دی 1388
خاطره گويي شهيد سيروس مهدي پور (1)
آن چه خواهيد خواند براساس نوارهايي تدوين شده كه پدر شهيد "سيروس مهدي‌پور " تهيه كرده است. آقاي مهدي‌پور گفته است كه "هر وقت سيروس از جبهه برمي‌گشت،...
شنبه، 26 دی 1388
سرفرازي به سر نيزه فراز آمد باز
به مناسبت شهادت سرداران شهيد سپاه سرفرازي به سر نيزه فراز آمد باز تا ببينيم شهيد است كه باز آمد باز جوش ليلي است كه در دشت جنون سبز شده باغ...
شنبه، 26 دی 1388
رو به قبله ايستاد و « گرا» داد
طرح عملياتي كه ما براي كمين ريخته بوديم و آن همه وقت رويش صرف شده بود الان به كلي در هم ريخت و مي‌بايست طرح عملياتي جديد را در همان لحظات بينديشيم....
شنبه، 26 دی 1388
شهيد صياد شيرازي به روايت مادر
از مهم ترين خصوصيات علي محبت زياد و درك باليش بود.وقتي بچه دومم را باردار بودم (برادر شهيد كه 3 سال از او كوچك تر است)، باز به او محبت خاصي داشتم....
پنجشنبه، 24 دی 1388
راهكارهاي حفظ ارزش‌هاي دفاع مقدس (2)
بدين منظور فضاي فرهنگي كشور مي بايست در اختيار نخبگان فكري قرار گيرد نه نخبگان ابزاري (فعالان) تا بتوانند اين ساز و كار پيچيده را به سامان رسانند....
چهارشنبه، 23 دی 1388