شيميايي مش رجب!
- ماسک رو هيچ وقت از خودتون جدا نکنيد، بوي سبزي تازه، سير... تا به مشام تون خورد...فقط چند ثانيه فرصت داريد ماسک ضد شيميايي رو بزنيد، اول در...
سه‌شنبه، 17 فروردين 1389
انتقام! انتقام!
تعصب و خشم وجود صادق را پر کرد و خون توي صورتش دويد، با تحکم گفت:«بچه هاي گردان فجر از گردان کميل، کتک بخوره!» زير بغل حسن مايلر را گرفت وتلوتلو...
سه‌شنبه، 17 فروردين 1389
25درصد باقي‌مانده
نگاهي به زندگي و پيكار شيد حسين لشكري، اولين اسير و آخرين آزاده ايراني - زود بيا، من و علي‌اكبر را به دزفول ببر، خيلي دلتنگ مي‌شيم! - اگه...
سه‌شنبه، 17 فروردين 1389
جلوي ضدانقلاب، سرخم نكنيد
ضدانقلاب، ديد خوبي روي‌مان داشت. آتش سنگيني مي‌ريختند. همه خوابيده بودند روي زمين. براي كنترل نيروها نيم‌خيز بودم. ناگهان از پشت، محمود آمد....
سه‌شنبه، 17 فروردين 1389
بيست سال در اتاق
كساني‌كه با حضورشان، جبهه‌ها را صفا بخشيدند، همين جانبازاني هستند كه امروز، ميزبانمان در آسايشگاه‌ها هستند. ميدان تجريش، محله امامزاده صالح...
دوشنبه، 16 فروردين 1389
يك جان به خدا بدهكاريم
حالا نمي‌دانم. شايد دارم اشتباه مي‌كنم؛ ولي حس من اين را مي‌گويد كه انگشت‌هايت توي پوتين آزاد آزادند. پوتين برايت خيلي گشاد است. اندازه پايت...
يکشنبه، 15 فروردين 1389
ايرانيِ گيلاني
هفت- هشت تا مجروح بوديم در يك اتاق بزرگ. از هر مليتي! اصفهاني، لر، آذري، شيرازي، كرد و بلوچ! از هركدام‌مان صدايي بلند مي‌شد: اصفهاني ناله مي‌كرد،...
يکشنبه، 15 فروردين 1389
غذا هم نتيجه جنگ را رقم مي‌زند!
مسجد محل، نذري مي‌داد. يك بار گرفته بود، ديدم دوباره صف ايستاد و گرفت. كسي كه غذا مي‌داد گفت: مگر غذا نگرفتي؟ اگر گرفتي برو بذار بقيه بگيرن....
يکشنبه، 15 فروردين 1389
شرمنده‌ام، آن‌شب نام خود را ننوشتم
فاصله پنج‌كيلومتري روستاي‌مان تا مدرسه را هر روز بايد مي‌رفتيم و برمي‌گشتيم. نه با ماشين، نه با دوچرخه كه با پاي پياده. اين، ما را در سن كم و...
يکشنبه، 15 فروردين 1389
پنج نظم پايداري
علي داوودي را پيش از كتاب «مردگان بسيارند» بيشتر با غزل‌هاي شورانگيزش مي‌شناختيم. اما گويا ناگفته‌هايي در غزل دارد كه بايد سپيد و بي‌تكلّف بيان...
يکشنبه، 15 فروردين 1389
يادمانده‌هايي از روزهاي تلخ آوارگي
كسي نمي‌دانست پرواز هواپيما و صداي ضدهوايي به خاطر چيست. نيروها و تجهيزات، شبانه به آبادان آمدند تا مردم دچار وحشت نشوند. پچ‌پچ كردن درباره جنگ...
چهارشنبه، 11 فروردين 1389
سجده کن بر خاک پاک شلمچه
در اولين روز اسفند ماه سال 74، توفيق نصيبمان شد تا به همراه عده اي از خواهران بسيحي و مادران شهدا به زيات شهيدان در مناطق جنگي جنوب نائل شويم....
پنجشنبه، 27 اسفند 1388
يک قدم تا مرگ
ساعت 30/12 دقيقه روز پنج شنبه داخل آسايشگاه مشغول خوردن غذا بوديم . لقمه اول نه لقمه ي دوم تو دهانم بود که فرمانده وارد شد و گفت: -کليه نيروها...
پنجشنبه، 27 اسفند 1388
ستارگان آسمان
هر چيزي که يک دختر به سن و سال من دلش مي خواست داشته باشد، من داشتم. پدرم هميشه هواي مرا داشت. پدرم مي گفت: «هرکاري مي خواهي بکن فقط سالم زندگي...
سه‌شنبه، 25 اسفند 1388
باخاطرات دفاع مقدس
سپيده دمان وقتي آتش عمليات فرو نشسته بود، نخستين آمبولانس، در حياط بيمارستان دزفول توقف کرد. پيرمرد ازساعت ها قبل خودش را آماده کرده بود. به...
دوشنبه، 24 اسفند 1388
8سال ظلم ستيزي
به کجا مي رويم؟ انتخاب راه موکول است به پاسخ اين سؤال که «به کجا مي رويم؟» به آنجا که غرب مي خواهد يا آنجا که حضرت امام (ره) مي فرمايد؟ به آنجا...
دوشنبه، 24 اسفند 1388
اثبات حقانيت نظام مقادس در برابر تجاوزگري
اين ها و صدها پرسش ديگري از اين نوع، پرسش آناني است که دفاع مقدس را از زوايه پنجره خاکي جزئي نگر مي نگرند و با دست گرفتن چرتکه عقل دکارتي، پيروزي...
دوشنبه، 24 اسفند 1388
نقش آمريکا و غرب در جنگ ايران و عراق
در جريان جنگ هشت ساله اي که از سوي عراق به جمهوري اسلامي تحميل شد، کشورهاي غربي و اروپايي به طرق مختلف به حمايت از عراق، اين کشور متجاوز پرداختند....
دوشنبه، 24 اسفند 1388
الگوي مصرف در اسارت
الگوي مصرف اسراي ما از آنجا که در اوج محدوديت امکانات و سختي و فشار شکل گرفته، باعث بروز خلاقيت هاي بسيار جالبي شده که نشان مي دهد مي توان از...
سه‌شنبه، 18 اسفند 1388
حسين ديروز شفيع فردا
تهران هميشه برايم بوي دود داشت و خستگي ترافيک. اما اين بار که براي ديدن دوستان رفتيم، روزيمان خيلي زياد بود. خانه دو شهيد هم رفتيم. براي اولين...
سه‌شنبه، 18 اسفند 1388