نوجوانان دوست ندارند در کنار خانواده و با پول تو جیبی کمی که از آنها می گیرند زندگی کنند.
کار پاره وقت
در مرحله ی پایانی نوجوانی، جوان کم کم آنچه را والدینش قبلا گفته اند درک می کند: گاهی پولی که با آن سر می کنیم کمتر از مقدار پولی است که بسیاری دارند، و اغلب هم باید با پولی سر کنیم که کمتر از مقداری است که به آن نیاز داریم. بنابراین، جوان برای این که برای انجام دادن کارهای مورد علاقه اش آزادی عمل داشته باشد، به دنبال کار می گردد تا کسب درآمد کند. در حالی که کودکان دوست دارند در کانون خانواده و تحت سرپرستی و حمایت والدین زندگی کنند.
دوست ندارد...
جوانان دوست ندارند در کنار خانواده و با پول تو جیبی کمی که از آنها می گیرند زندگی کنند. آنها دلشان می خواهد پابه پای دوستان پولدار خود پیش بروند و مثل آنان ولخرجی کنند. آنها دوست دارند مثل افراد بزرگسال رفتار کنند. به همین دلیل، زندگی آنها پرهزینه تر از زندگی کودکان است، گر پس به دنبال کارهای پاره وقت هستند.
وقتی جوان کاری مناسب پیدا می کند و می تواند روی درآمد آن حساب کند، احساس می کند بزرگ شده است، در واقع همین طور هم هست. او در مقابل کاری که انجام می دهد پول دریافت می کند و این کاری است که تا پایان عمرش انجام خواهد داد.
وقتی جوان کاری مناسب پیدا می کند و می تواند روی درآمد آن حساب کند، احساس می کند بزرگ شده است، در واقع همین طور هم هست. او در مقابل کاری که انجام می دهد پول دریافت می کند و این کاری است که تا پایان عمرش انجام خواهد داد.
تحلیل درست رفتار نوجوان
اگر می خواهید دختر یا پسرتان یاد بگیرد که با رعایت نظم و انضباط کار و موقعیت خود را حفظ کند، به جنبه های مثبت کارکردن جوان توجه کنید: خلاقیت در یافتن کار پاره وقت؛ جرئت و جسارت در مصاحبه ی کاری؛ قابل اطمینان بودن برای حفظ شغل؛ پیروی از رئیس در کار؛ همکاری با همکاران؛ صبوری در کار با مردم (که مهم ترین شرط برای استخدام نوجوان است).
این همچنین اتکا به نفس او را نشان می دهد، این که می داند مهارت های لازم در دنیای کار و کسب درآمد را دارد. همه ی این ها که گفتیم جنبه ی مثبت کار کردن نوجوان است. اما جنبه ی منفی اش این است که ممکن است نوجوان به خاطر درآمدی که از کار کردن به دست می آورد، علاقه ای به ادامه تحصیل نشان ندهد چون با کسب درآمد رضایت بیشتری به دست می آورد تا با ادامه ی تحصیل.
دیگر جنبه ی منفی کار کردن این است که او در محیط کار با افراد مختلف آشنا می شود، این آشنایی ها ممکن است او را در معرض خطر اعتیاد و مصرف باد گوناگون قرار دهد. همان طور که نوجوان در کنار بزرگترها مشغول به کار شود، کار می تواند رشد او را تسریع کند. بنابراین والدین باید به کارهای نیمه وقت به عنوان فرصتی برای رشد جوان نگاه کنند که با تجربه های زیانبار همراه است.
این همچنین اتکا به نفس او را نشان می دهد، این که می داند مهارت های لازم در دنیای کار و کسب درآمد را دارد. همه ی این ها که گفتیم جنبه ی مثبت کار کردن نوجوان است. اما جنبه ی منفی اش این است که ممکن است نوجوان به خاطر درآمدی که از کار کردن به دست می آورد، علاقه ای به ادامه تحصیل نشان ندهد چون با کسب درآمد رضایت بیشتری به دست می آورد تا با ادامه ی تحصیل.
دیگر جنبه ی منفی کار کردن این است که او در محیط کار با افراد مختلف آشنا می شود، این آشنایی ها ممکن است او را در معرض خطر اعتیاد و مصرف باد گوناگون قرار دهد. همان طور که نوجوان در کنار بزرگترها مشغول به کار شود، کار می تواند رشد او را تسریع کند. بنابراین والدین باید به کارهای نیمه وقت به عنوان فرصتی برای رشد جوان نگاه کنند که با تجربه های زیانبار همراه است.
تقویت استقلال درخواستی او
رانندگی با خودرو، قرار ملاقات گذاشتن، و کسب درآمد - هر کدام از اینها استقلال درخواستی او را تقویت می کند، چه برسد که هر سه را با هم داشته باشد. به یاد می آورم که پدری گله و شکایت می کرد از یکدندگی و لجبازی پسرش که کاملا او را گیج و مبهوت کرده بود.
این پدر می گفت: «رفتارهای پسرم اصلا برای من قابل درک نیست، تا پایان کلاس یازدهم همه چیز عادی بود، او در کنار ما زندگی می کرد و خشنود بود، محدودیت هایی را هم که برای او تعیین کرده بودیم پذیرفته بود و رعایت می کرد. اما وقتی به سال آخر دبیرستان رفت، همه چیز تغییر کرد، فقط به آزادی فکر می کند!» از پدر جوان پرسیدم: «خوب چه اتفاقی افتاده است؟ آیا امسال در مقایسه با پارسال در زندگی پسر جوان شما تغییر خاصی پیش آمده است؟» پدر جواب داد: «نه به همان مدرسه ی قدیمی می رود با همان دوستان سابق رفت و آمد می کند، حتی سبک لباس پوشیدن او هم تغییری نکرده است.» بعد در حالی که به عضلاتش کمی کش داد گفت: «البته، امسال او خودش رانندگی می کند، قرار ملاقات می گذارد، و برای این که بخشی از هزینه های ماشین را پرداخت کند، به طور پاره وقت، جایی کار می کند، از این گذشته، هیچ تغییر خاصی در زندگی اش رخ نداده است، همه چیز مثل قبل است».
در جواب او گفتم شما در مورد پسرتان به سه تغییر مهم اشاره کردید که هریک از آنها کافی است که مثل موشک، او را برای رسیدن به استقلال به پرواز در آورد. اما شما از تغییرات پیش آمده ابراز تعجب می کنید؟ او در زندگی خصوصی خود انقلاب کرده و آن را دگرگون کرده است. اگر او می تواند رانندگی کند، پس هرجا که دلش می خواهد می رود. اگر او با دختران معاشرت می کند، از نظر اجتماعی می تواند وانمود کند بزرگتر شده است.
اگر کسب درآمد می کند در مورد خرج کردن پول هم می تواند تصمیم بگیرد. او برای شیوه ی زندگی مورد نظرش یک مثلث طراحی کرده است: او کار می کند و از این راه در پرداخت هزینه های خودرو مشارکت می کند، او ماشین دارد، به همین دلیل می تواند با دوستان معاشرت کند، او کار می کند و با درآمدی که دارد همه ی هزینه های خود (ماشین و معاشرت با دوستان) را پرداخت می کند. شما باید به جوان خود این موضوع را تفهیم کنید که او به شرطی می تواند هر سه امتیاز بالا را داشته باشد که کارهای محول شده را در خانه، در مدرسه و در بیرون درست انجام دهد.
شما به او، بیشتر از گذشته، استقلال داده اید، اما او به اصطلاح خودش آزادی بیشتری می خواهد. لازم است از او بخواهید مسئولیت پذیر باشد. سبکی که جوان برای زندگی خود انتخاب می کند تا حدی وابسته به پول توجیبی ای است که والدین پرداخت می کنند.
این پدر می گفت: «رفتارهای پسرم اصلا برای من قابل درک نیست، تا پایان کلاس یازدهم همه چیز عادی بود، او در کنار ما زندگی می کرد و خشنود بود، محدودیت هایی را هم که برای او تعیین کرده بودیم پذیرفته بود و رعایت می کرد. اما وقتی به سال آخر دبیرستان رفت، همه چیز تغییر کرد، فقط به آزادی فکر می کند!» از پدر جوان پرسیدم: «خوب چه اتفاقی افتاده است؟ آیا امسال در مقایسه با پارسال در زندگی پسر جوان شما تغییر خاصی پیش آمده است؟» پدر جواب داد: «نه به همان مدرسه ی قدیمی می رود با همان دوستان سابق رفت و آمد می کند، حتی سبک لباس پوشیدن او هم تغییری نکرده است.» بعد در حالی که به عضلاتش کمی کش داد گفت: «البته، امسال او خودش رانندگی می کند، قرار ملاقات می گذارد، و برای این که بخشی از هزینه های ماشین را پرداخت کند، به طور پاره وقت، جایی کار می کند، از این گذشته، هیچ تغییر خاصی در زندگی اش رخ نداده است، همه چیز مثل قبل است».
در جواب او گفتم شما در مورد پسرتان به سه تغییر مهم اشاره کردید که هریک از آنها کافی است که مثل موشک، او را برای رسیدن به استقلال به پرواز در آورد. اما شما از تغییرات پیش آمده ابراز تعجب می کنید؟ او در زندگی خصوصی خود انقلاب کرده و آن را دگرگون کرده است. اگر او می تواند رانندگی کند، پس هرجا که دلش می خواهد می رود. اگر او با دختران معاشرت می کند، از نظر اجتماعی می تواند وانمود کند بزرگتر شده است.
اگر کسب درآمد می کند در مورد خرج کردن پول هم می تواند تصمیم بگیرد. او برای شیوه ی زندگی مورد نظرش یک مثلث طراحی کرده است: او کار می کند و از این راه در پرداخت هزینه های خودرو مشارکت می کند، او ماشین دارد، به همین دلیل می تواند با دوستان معاشرت کند، او کار می کند و با درآمدی که دارد همه ی هزینه های خود (ماشین و معاشرت با دوستان) را پرداخت می کند. شما باید به جوان خود این موضوع را تفهیم کنید که او به شرطی می تواند هر سه امتیاز بالا را داشته باشد که کارهای محول شده را در خانه، در مدرسه و در بیرون درست انجام دهد.
شما به او، بیشتر از گذشته، استقلال داده اید، اما او به اصطلاح خودش آزادی بیشتری می خواهد. لازم است از او بخواهید مسئولیت پذیر باشد. سبکی که جوان برای زندگی خود انتخاب می کند تا حدی وابسته به پول توجیبی ای است که والدین پرداخت می کنند.
نویسنده: کارل پیکارد
منبع: کتاب «دوران نوجوانی فرزندتان را دریابید»