نظریه پردازان انگیزش تأکید دارند که انواع انگیزش وجود دارد و انسان ها از لحاظ انگیزشی پیچیده هستند.
انواع انگیزش وجود دارد
انگیزش در ذهن خیلی از افراد، مفهوم واحدی است. ویژگی اصلی انگیزش، مقدار آن است. آنها تصور می کنند که انگیزش بیشتر از انگیزش کمتر بهتر است. بنابراین، کارورزان (معلمان، والدین، مدیران، مربیان) می پرسند: «چگونه می توانم انگیزش بیشتری را در دانش آموزانم، کودکانم، کارمندانم، یا ورزشکارانم پرورش دهم؟»
پیچدگی انگیزش
در مقابل، نظریه پردازان انگیزش تأکید دارند که انواع انگیزش وجود دارد و انسان ها از لحاظ انگیزشی پیچیده هستند. برای مثال، انگیزش درونی با انگیزش بیرونی، انگیزش تسلط با انگیزش عملکرد، و انگیزش گرایش به موفقیت با انگیزش اجتناب از شکست، تفاوت دارد. هیجان نیز مفهوم واحدی نیست، زیرا انواع هیجان وجود دارد. برای مثال، فردی که به شدت عصبانی است، به صورت کاملا متفاوت با فردی که به شدت ترسیده، رفتار می کند. هر دوی آنها به شدت برانگیخته هستند و سؤال «چه مقدار؟» اهمیت دارد، اما سؤال «چه نوع؟» (از هیجان) نیز اهمیت برابری دارد، زیرا افرادی که عصبانی هستند بسیار متفاوت با افرادی که ترسیده اند رفتار می کنند. بنابراین، تحلیل کامل انگیزشی و هیجانی رفتار به هر دو سوال جواب می دهد: چه مقدار؟ و چه نوع؟
اگر به ورزشکاری که تمرین می کند، کارمندی که کار می کند، و دکتری که به یک بیمار رسیدگی می نماید، نگاه کنید، تغییرات در شدت انگیزش و هیجان آنها را خواهید دید. با این حال، پرسیدن این سؤال نیز اهمیت برابری دارد که چرا ورزشکار تمرین می کند، چرا کارمند کار می کند، و چرا دکتر به بیمار خود رسیدگی می نماید. نوع انگیزش و هیجان به این دلیل اهمیت دارد که برخی انواع، تجربه با کیفیت بالاتر، عملکرد مطلوب تر، و پیامدهای روان شناختی سالم تری از انواع دیگر به بار می آورند. برای مثال، دانشجویانی که به علت انگیزش درونی یاد می گیرند (به خاطر علاقه، کنجکاوی) از دانشجویانی که به علت انگیزش بیرونی یاد می گیرند (به خاطر نمرات، موعدها)، خلاقیت و مفهوم آموزی بیشتری نشان می دهند. در موقعیت های پیشرفتی، دانشجویانی که هدف موفقیت دارند (هدف من گرفتن نمره A است) از دانشجویانی که به طور برابر توانا هستند و هدف آنها اجتناب از شکست است (هدف من اجتناب از گرفتن نمره کمتر از A است») عملکرد بهتری دارند.
وقتی افراد رژیم می گیرند، آنهایی که انگیزش خودمختار دارند، به طرز موفقیت آمیزی رژیم می گیرند، زیرا غذاهای سالم تری می خورند، در حالی که آنهایی که انگیزش کنترل شده دارند، به طرز ناموفقی رژیم می گیرند، زیرا رفتارهای کژکار نظیر پرخوری انجام می دهند (پلتیر و همکاران، ۲۰۰۴).
اگر به ورزشکاری که تمرین می کند، کارمندی که کار می کند، و دکتری که به یک بیمار رسیدگی می نماید، نگاه کنید، تغییرات در شدت انگیزش و هیجان آنها را خواهید دید. با این حال، پرسیدن این سؤال نیز اهمیت برابری دارد که چرا ورزشکار تمرین می کند، چرا کارمند کار می کند، و چرا دکتر به بیمار خود رسیدگی می نماید. نوع انگیزش و هیجان به این دلیل اهمیت دارد که برخی انواع، تجربه با کیفیت بالاتر، عملکرد مطلوب تر، و پیامدهای روان شناختی سالم تری از انواع دیگر به بار می آورند. برای مثال، دانشجویانی که به علت انگیزش درونی یاد می گیرند (به خاطر علاقه، کنجکاوی) از دانشجویانی که به علت انگیزش بیرونی یاد می گیرند (به خاطر نمرات، موعدها)، خلاقیت و مفهوم آموزی بیشتری نشان می دهند. در موقعیت های پیشرفتی، دانشجویانی که هدف موفقیت دارند (هدف من گرفتن نمره A است) از دانشجویانی که به طور برابر توانا هستند و هدف آنها اجتناب از شکست است (هدف من اجتناب از گرفتن نمره کمتر از A است») عملکرد بهتری دارند.
وقتی افراد رژیم می گیرند، آنهایی که انگیزش خودمختار دارند، به طرز موفقیت آمیزی رژیم می گیرند، زیرا غذاهای سالم تری می خورند، در حالی که آنهایی که انگیزش کنترل شده دارند، به طرز ناموفقی رژیم می گیرند، زیرا رفتارهای کژکار نظیر پرخوری انجام می دهند (پلتیر و همکاران، ۲۰۰۴).
گرایش های نزدیک و گرایش های دور
موضوع مرتبط این است که انگیزش هم گرایش های نزدیکی و هم دوری را شامل می شود. به طور کلی، افراد فرض می کنند که برانگیخته بودن بهتر از برانگیخته نبودن است. مسئله این است که شما گاهی آنچه را که دوست دارید، به دست می آورید. در واقع و بر خلاف عقل سلیم، چند نظام انگیزشی از نظر ماهیت، آزاردهنده هستند - درد، گرسنگی، ناراحتی، ترس، ناهمخوانی، اضطراب، تنش، فشار، ناکامی، کمال گرایی، درماندگی، و الى آخر. در حالی که ما از تعدادی انگیزه و هیجان گرایشی استقبال می کنیم (مثل علاقه، امید، شادی، انگیزش پیشرفت، و خودشکوفایی)، انگیزه ها و هیجان های آزاردهنده (مثل ترس، گرسنگی) چندان مورد استقبال قرار نمی گیرند، زیرا آنها ما را وادار می سازند تا حق شان را ادا کرده و رفتار خود را مطابق با آنها تنظیم کنیم. تعدادی از حالت های انگیزش و هیجانی بر طبق اصل «ناراحتی بیشتر، تغییر بیشتر» عمل می کنند.
نکته این است که انسان ها موجوداتی کنجکاوند، به صورت درونی برانگیخته می شوند، و هیجان خواه هستند، و برای تسلط یافتن بر چالش ها، برقراری روابط میان فردی صمیمی، پیشروی به سمت مشوق های جذاب، و رشد روان شناختی، هدف هایی دارند. با این حال، این نیز درست است که انسانه ا تحت استرس قرار دارند، ناکام می شوند، ناامنی ها آنها را به ستوه می آورند، تحت فشار قرار دارند، می ترسند، رنج می برند، افسرده می شوند، و با محرک های ناخوشایندی روبرو می شوند که می خواهند از آنها بگریزند. انسان ها برای اینکه به صورت مطلوب سازگار شوند، یک خزانه انگیزشی نیز دارند که انگیزه های ناخوشایند و اجتنابی را شامل می شود. بنابراین، آگاهی کامل از انگیزش انسان، درک گرایش های نزدیکی و دوری را شامل می شود (کارور، ۲۰۰۶؛ الیوت، ۲۰۰۶).
نکته این است که انسان ها موجوداتی کنجکاوند، به صورت درونی برانگیخته می شوند، و هیجان خواه هستند، و برای تسلط یافتن بر چالش ها، برقراری روابط میان فردی صمیمی، پیشروی به سمت مشوق های جذاب، و رشد روان شناختی، هدف هایی دارند. با این حال، این نیز درست است که انسانه ا تحت استرس قرار دارند، ناکام می شوند، ناامنی ها آنها را به ستوه می آورند، تحت فشار قرار دارند، می ترسند، رنج می برند، افسرده می شوند، و با محرک های ناخوشایندی روبرو می شوند که می خواهند از آنها بگریزند. انسان ها برای اینکه به صورت مطلوب سازگار شوند، یک خزانه انگیزشی نیز دارند که انگیزه های ناخوشایند و اجتنابی را شامل می شود. بنابراین، آگاهی کامل از انگیزش انسان، درک گرایش های نزدیکی و دوری را شامل می شود (کارور، ۲۰۰۶؛ الیوت، ۲۰۰۶).
نویسنده: جان مارشال ریو
منبع: کتاب «انگیزش و هیجان»