مسأله تفاوت های جنسی طبیعی یکی از چالش های اصلی نظریه پردازان فمینیست بوده است.
تفاوت های طبیعی زن و مرد
مسأله تفاوت های جنسی طبیعی یکی از چالش های اصلی نظریه پردازان فمینیست بوده است. به استثنای فمینیست های ذات گراکه طبیعت مردان و زنان را متفاوت و تغییر ناپذیر می دانند. سایر فمینیست ها جبرگرایی را رد می کنند و معمولا تفاوت های جنسی را بر پایه عوامل محیطی تبیین می نمایند. برخی از آنان ادعا کرده اند که حتی تفاوت های جنسی در میان حیوانات را می توان بر پایه اصل یادگیری اجتماعی تبیین کرد و بنابراین دیگر نمی توان با استشهاد به زندگی حیوانات، تفاوت های جنسی در میان انسان ها را به عوامل زیست شناختی اسناد داد.
سخن یک فمینیست
یکی از فمینیست ها در این باره می گوید:
گمان نمی کنم حیوانات دیگر صرفا عروسک هایی در دست ژن های خود باشند. به جای آنکه رفتار حیوانات را کاملا زیست شناختی بدانیم و آنگاه با ایجاد موازنه بین انسان و حیوان، رفتار انسان را هم همان گونه درک کنیم، رویکرد دیگری را در پیش می گیریم و آن اینکه ببینیم افراد چه انسان و چه حیوان تا چه حد اجتماعی شدن را فرا می گیرند. البته این احتمال به ندرت مورد توجه قرار گرفته است.
حتی دیدگاه دیالکتیک که تعدادی از فمینیست ها از آن جانب داری کرده اند، با وجود آنکه نقش عوامل زیستی را در کنار عوامل محیطی و اجتماعی در شکل گیری تفاوت های جنسی نادیده نمی گیرد، جبرگرایی را مردود و تحول در همه ابعاد زندگی انسان حتی ابعاد زیست شناختی را امکان پذیر می داند. سنگ بنای بیش تر راهبردهای فمینیستی که در راستای حذف تمایزات جنسیتی طراحی شده اند، همین پیش فرض یعنی امکان تحول در زیست شناسی زن و مرد به ضمیمه تفسیرهای ایدئولوژیک از عدالت و برابری جنسی است.
گمان نمی کنم حیوانات دیگر صرفا عروسک هایی در دست ژن های خود باشند. به جای آنکه رفتار حیوانات را کاملا زیست شناختی بدانیم و آنگاه با ایجاد موازنه بین انسان و حیوان، رفتار انسان را هم همان گونه درک کنیم، رویکرد دیگری را در پیش می گیریم و آن اینکه ببینیم افراد چه انسان و چه حیوان تا چه حد اجتماعی شدن را فرا می گیرند. البته این احتمال به ندرت مورد توجه قرار گرفته است.
حتی دیدگاه دیالکتیک که تعدادی از فمینیست ها از آن جانب داری کرده اند، با وجود آنکه نقش عوامل زیستی را در کنار عوامل محیطی و اجتماعی در شکل گیری تفاوت های جنسی نادیده نمی گیرد، جبرگرایی را مردود و تحول در همه ابعاد زندگی انسان حتی ابعاد زیست شناختی را امکان پذیر می داند. سنگ بنای بیش تر راهبردهای فمینیستی که در راستای حذف تمایزات جنسیتی طراحی شده اند، همین پیش فرض یعنی امکان تحول در زیست شناسی زن و مرد به ضمیمه تفسیرهای ایدئولوژیک از عدالت و برابری جنسی است.
دیدگاه اسلام در مورد تفاوت های زن و مرد
دیدگاه اسلام نیز همان گونه که پیش تر بیان شد، با جبرگرایی ناسازگار است و از این نظر تا حدودی به دیدگاه غالب فمینیستی نزدیک می شود. اسلام وجود پارهای تفاوت های جنسی طبیعی و دارای منشا فطری را مسلم می انگارد، اما این تفاوت ها صرفا در حد پیش زمینه هایی فطری تصویر می شوند که گرایش های متفاوتی را در مرد و زن ایجاد می کنند و با دخالت عوامل و موانع بیرونی، امکان تغییر این گرایش ها وجود دارد. با توجه به پیشرفت های جدید پزشکی، حتی امکان دخل و تصرف و تغییر در تفاوت های جنسی آناتومیک فراهم شده است.
با وجود این، اختلاف اساسی دیدگاه اسلام و دیدگاه فمینیسم نه در امکان و عدم امکان، بلکه در مطلوب بودن یا نبودن تغییر ویژگی های جنسی طبیعی و یکسان سازی جنسی زن و مرد است. اسلام این جهت گیری را به دلیل پیآمدهای منفی روانی و اجتماعی آن، به شدت رد می کند؛ تا آنجا که از تمایز ویژگی های جنسی طبیعی فراتر رفته و حتی با تشبه زن و مرد به یکدیگر یعنی یکسان سازی برخی ویژگی های ظاهری آنها مانند طرز لباس پوشیدن نیز مخالفت کرده است.
بنابراین، هر چند امکان تغییر نقش های جنسیتی را از طریق سازماندهی مجدد رشد فردی و اجتماعی در مسیری مغایر با اقتضائات زیستی منتفی نمی دانیم، بر این باوریم که در بهترین حالت از این رهگذر، چیزی جز اتلاف سرمایه های عظیم مادی و معنوی عاید بشریت نخواهد شد. اگر به چشم انداز پیشرفت های نوین پزشکی و ژنتیک در حوزه جنسیت توجه کنیم، در می یابیم که این پیشرفت ها حداکثر بشر را به کنترل کامل یا محو جنس زیست شناختی قادر خواهند ساخت.
در فرض نخست یعنی کنترل کامل، برای مثال، هر فردی خواهد توانست جنس خود را تغییر دهد یا والدین می توانند جنس فرزند خود را انتخاب کنند و یا اینکه افراد بدون نیاز به جنس مخالف می توانند تولید مثل کنند. همچنین پیشرفت علوم ژنتیک، فیزیولوژی و روان شناسی ممکن است دانشمندان را قادر سازد که در ویژگی های روانی افراد دخل و تصرف کنند؛ به این صورت که مردانی زن صفت یا زنانی مردصفت به بار آورند. روشن است که اگر پس از اتلاف سرمایه های هنگفت، چنین قابلیت هایی به فعلیت برسند، صرفا شاهد پدیده جابجایی مهره ها در حوزه جنسیت خواهیم بود، اما اصل مناسبات جنسیتی به حال خود باقی خواهد ماند و این پیشرفتی نیست که ارزش چنین هزینه های گزافی را داشته باشد.
اما فرض دوم یعنی محو جنس زیست شناختی، مخاطرات بیشتر و افق تاریک تری پیش رو دارد، تا جایی که حتی برخی صاحب نظران فمینیست، نگرانی و دلهره خود را از جهان عاری از تفاوت های جنسی آشکارا ابراز کرده اند.
به راستی اگر روزی احساس مسؤولیت ها، عشق ها، شادی ها، هیجان ها، ترس ها، امیدها و آرزوهایی که از آغاز آفرینش انسان درباره جنس زیست شناختی شکل گرفته و همواره گرمیبخش محفل بشریت بوده اند، از میان بروند، چه سرنوشت شومی را باید به نظاره بنشینیم؟
منبع: تقویت نظام خانواده و آسیب شناسی آن. گروه نویسندگان.448-450، موسسه آموزشی-پژوهشی امام خمینی (ره). سوم. 1388.
با وجود این، اختلاف اساسی دیدگاه اسلام و دیدگاه فمینیسم نه در امکان و عدم امکان، بلکه در مطلوب بودن یا نبودن تغییر ویژگی های جنسی طبیعی و یکسان سازی جنسی زن و مرد است. اسلام این جهت گیری را به دلیل پیآمدهای منفی روانی و اجتماعی آن، به شدت رد می کند؛ تا آنجا که از تمایز ویژگی های جنسی طبیعی فراتر رفته و حتی با تشبه زن و مرد به یکدیگر یعنی یکسان سازی برخی ویژگی های ظاهری آنها مانند طرز لباس پوشیدن نیز مخالفت کرده است.
بنابراین، هر چند امکان تغییر نقش های جنسیتی را از طریق سازماندهی مجدد رشد فردی و اجتماعی در مسیری مغایر با اقتضائات زیستی منتفی نمی دانیم، بر این باوریم که در بهترین حالت از این رهگذر، چیزی جز اتلاف سرمایه های عظیم مادی و معنوی عاید بشریت نخواهد شد. اگر به چشم انداز پیشرفت های نوین پزشکی و ژنتیک در حوزه جنسیت توجه کنیم، در می یابیم که این پیشرفت ها حداکثر بشر را به کنترل کامل یا محو جنس زیست شناختی قادر خواهند ساخت.
در فرض نخست یعنی کنترل کامل، برای مثال، هر فردی خواهد توانست جنس خود را تغییر دهد یا والدین می توانند جنس فرزند خود را انتخاب کنند و یا اینکه افراد بدون نیاز به جنس مخالف می توانند تولید مثل کنند. همچنین پیشرفت علوم ژنتیک، فیزیولوژی و روان شناسی ممکن است دانشمندان را قادر سازد که در ویژگی های روانی افراد دخل و تصرف کنند؛ به این صورت که مردانی زن صفت یا زنانی مردصفت به بار آورند. روشن است که اگر پس از اتلاف سرمایه های هنگفت، چنین قابلیت هایی به فعلیت برسند، صرفا شاهد پدیده جابجایی مهره ها در حوزه جنسیت خواهیم بود، اما اصل مناسبات جنسیتی به حال خود باقی خواهد ماند و این پیشرفتی نیست که ارزش چنین هزینه های گزافی را داشته باشد.
اما فرض دوم یعنی محو جنس زیست شناختی، مخاطرات بیشتر و افق تاریک تری پیش رو دارد، تا جایی که حتی برخی صاحب نظران فمینیست، نگرانی و دلهره خود را از جهان عاری از تفاوت های جنسی آشکارا ابراز کرده اند.
به راستی اگر روزی احساس مسؤولیت ها، عشق ها، شادی ها، هیجان ها، ترس ها، امیدها و آرزوهایی که از آغاز آفرینش انسان درباره جنس زیست شناختی شکل گرفته و همواره گرمیبخش محفل بشریت بوده اند، از میان بروند، چه سرنوشت شومی را باید به نظاره بنشینیم؟
منبع: تقویت نظام خانواده و آسیب شناسی آن. گروه نویسندگان.448-450، موسسه آموزشی-پژوهشی امام خمینی (ره). سوم. 1388.