امت اسلامی و برنامه های راهبردی راهبرد ارائه شده از سوی "ایسسکو" به عنوان برنامه ای از سوی سازمان اسلامی تربیت، علوم و فرهنگ در سی امین نشست کنفرانس وزرای خارجه کشورهای اسلامی که در اردیبهشت ۲۰۰۳م. در تهران برگزار گردید، مورد تصویب قرار گرفت. مدیرکل ایسسکو، عبدالعزیز بن عثمان التویجری، در پیش درآمدی که بر این استراتژی نگاشته خاطرنشان کرده که این راهبرد از جمله راهبردهایی است که سازمان [ایسسکو آنها را از تصویب گذرانده و در جهت تحقق آنها می کوشد. این امر باعث می شود تا ما با این طرح، نه به عنوان طرحی جدا و برکنار از سیاق خود بلکه در چارچوب کلی تر و دیدگاه همه جانبه ای برخورد کنیم که ایسسکو آنها را از تصویب گذرانده و آنها را پذیرفته (یا به نظر می رسد پذیرفته است؛ ولی پرسش اساسی که ذهن هر پرسشگری را به خود مشغول می کند و "التویجری" در پیش درآمد خود پاسخی به آن نمی دهد و در بخش های مختلف راهبرد پیشنهادی نیز خبری از این پاسخ نیست، مربوط به روابط این راهبردها با همدیگر و آن پیوند پنهان میان آنهاست. به عنوان مثال، چه رابطه ای میان "راهبرد فرهنگی جهان اسلام" (۱۹۹۱م.) و "راهبرد بهبود و تحول در پرورش اسلامی در کشورهای اسلامی" از یک سو و "راهبرد تقریب مذاهب اسلامی" (۲۰۰۳م.) از سوی دیگر، وجود دارد.
راهبرد "تقریب" مربوط به ایسسکو به شش فصل تقسیم بندی شده که طی آن کوشیده شده همه مسائل مربوط به تقریب مذاهب اسلامی مورد بحث و بررسی قرار گیرد ولی بخش نظری - تعریفی که اساسا دو فصل اول و دوم را به خود اختصاص داده، بر کل "راهبرد" سایه افکنده و نزدیک به چهار پنجم کتاب را در بر گرفته است. این بعد نظریه پردازانه و مبالغه آمیز، انعکاسی بر راهبرد پیشنهادی به لحاظ کارکرد و نحوه اجرا و تبدیل آن به رفتاری اجتماعی خواهد داشت.
شامل راهبرد ایسسکو به عنوان برنامه ای از سوی "سازمان اسلامی تربیت، علوم و فرهنگ" مورد تصویب قرار گرفته است؛ حال آنکه "راهبرد مجمع جهانی" تنها مجموعه مقالاتی است که در هجدهمین کنفرانس بین المللی وحدت اسلامی ارائه شده است. این مقالات به لحاظ اهمیت و پیوندی که با موضوع کنفرانس دارد، با یکدیگر متفاوتند. این تجربه از این نظر نسبت به تجربیات گذشته متفاوت بود که با شناسایی صاحبان آن مقالات نمایندگی های نهفته در برنامه "مجمع" را روشن ساخت؛ این نمایندگی ها اگر چه مختلف و متضاد به نظر می رسند ولی جملگی منعکس کننده دیدگاههایی است که چشم به تحقق هدفی دارند که همواره پیشگامان تقریب" از ابتدای این جنبش در "جماعة التقریب" (قاهره) تا به امروز آن را در سر پرورانده اند. با دست اندرکاران برگزاری هجدهمین کنفرانس بین المللی وحدت اسلامی، مقالات ارائه شده شرکت کنندگان را در هفت فصل به عنوان محورهای اصلی، تقسیم بندی کرده اند
.
شایسته یادآوری است که نتایج علمی حاصل از تحلیل استراتژی (راهبرد) مجمع، نسبی خواهد بود و حتما باید در سطوح دیگر این بحث مورد دقت و ارزیابی قرار گیرد زیرا ما تنها به مقالات عربی بسنده کرده و دیگر متون ارائه شده به زبانهای فارسی و انگلیسی را مورد بررسی قرار نداده ایم. شاید در صورت بررسی همه مقالات، دیدگاه ارائه شده تکمیل گردد ولی در این مرحله، چنین کاری شدنی نیست.
با توجه به دشواری تجزیه و تحلیل تمامی آنچه در گفتمان هر دو "استراتژی" وارد شده است، ما کار خود را تنها به دو بخش محدود خواهیم کرد که آنها را در طرح مسئله "تقریب" و برنامه های راهبردی مربوط به آنها اساسی تلقی می کنیم. در بخش نخست به چند و چون استراتژی و میزان نیاز به آن می پردازیم و طی آن این نکته را مورد بحث قرار می دهیم که این استراتژی ها راهبردها چگونه تلقی شده اند و آیا محتوای ارائه شده، به دیدگاههای دقیق راهبردی پاسخ درست و مثبتی داده است؟ و دیگر اینکه چه برداشتی از برنامه های راهبردی شده است؟ و چه چشم اندازهایی دارند؟ و چگونه می توان موانع و دشواری های مربوط به آنها را از میان برداشت؟ و در بخش دوم، به جایگاه آموزش و پژوهش و رسانه ها در برنامه های راهبردی "تقریب" می پردازیم و می کوشیم به مجموعه پرسش هایی در این رابطه پاسخ گوییم که مهمترین آنها از این قرار است: این دو استراتژی تا چه اندازه توانسته اند به گونه ای علمی و واقعگرایانه به مسائل آموزشی بپردازند؛ به طوری که بتوان بر اساس آن، روابط موجود در عرصه آموزش و پژوهش های علمی را با پیش نیازهای "تقریب" و هدف های مورد نظر سنجید؛ و آیا تدوین کنندگان این دو استراتژی توانسته اند راه حلهای عملی برای تبدیل آموزش و پژوهش از مانعی بر سر راه "تقریب" به انگیزه و محرک و پشتیبانی برای کوششهای دست اندرکاران "تقریب" ارائه دهند؟ و با پرونده ای چنین پراهمیت، چگونه برخوردی صورت گرفته است؟ آیا برخورد کلی صورت گرفته یا وارد جزییات هم شده و آموزش بر اساس تخصص ها و منابع و مراجع تقسیم بندی شده است؟ و چگونه می توان برنامه های راهبردی موفقی در عرصه رسانه ای تدوین کرد؟
چند و چون استراتژی و میزان نیاز به آن
"گفتمانهای استراتژیک" همواره چندین پارادوکس مربوط به چند و چون این گفتمانها و پیوند آنها با گفتمانهای دیگر و شالوده هایی که بر آنها شکل گرفته و چگونگی کارکرد آنها و معارف مورد استناد و مخاطبینی که برنامه ها و رهنمودهای ارائه شده برای آنها تنظیم شده است را بر می انگیزند. ما شاهد گسترش بی سابقه ای از این نوع گفتمانهایی که فاقد ویژگی های شالودهای و محتوایی است، بوده ایم و با نگاهی به عناوین کتاب ها و آثار ارائه شده در کتابخانه های اسلامی، شمار بسیار زیادی از عناوین کتاب و مقالاتی را می یابیم که استراتژی یا "راهبرد" را یدک می کشند ولی در بعد تحلیلی، هرگز با گفتمان "راهبردی" - به مفهوم ویژه آن - روبه رو نبوده و بیشتر با سخنان کلی و توصیفی از حوادث و اتفاقات روبه رو می شویم. این امر آشکارا ما را به اندیشیدن درباره روشنی مفاهیم و دلالتهای اصطلاح استراتژی و اینکه هدف از برنامه های مطلوب استراتژیک - محور انتخابی ما - کدام است، سوق می دهد. چه کسی این استراتژی ها را تدوین یا وضع می کند و چند و چون توده مخاطب مورد نظر کدام است؟ و این استراتژی ها چه رابطه ای با تاریخ و توصیف وقایع و حوادث آن دارد و چگونه به حال و آینده می نگرد؟ آیا این استراتژی ها همواره در پیوند با ذهنیت دفاع از خویش است یا فراتر از آن می رود و رسالت روشنگری و عقل گرایی را پیش روی خود قرار می دهد؟ استراتژیهای پیشنهادی تا چه حد از آنچه پیش از آن پیشنهاد شده است، بهره گرفته اند؟ و چه میزان در گسست و جدای از آنها هستند؟ و ضرورت تحول از استراتژی های نهادی به استراتژی های ساختاری و تبدیل فصلها و بندهای "تقریب" به فرهنگ و رفتار، تا چه حد مشروعیت دارد؟اما کوشیده ایم به این پرسش هایی که هر پژوهشگر قرار گرفته در جریان دو استراتژی "ایسسکو" و "مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی و دیگر استراتژی های اعلام شده در اینجا و آنجا در عرصه های متعدد مربوط به "تقریب" با آنها روبه رو می شود، پاسخ گوییم. و برای این کار هفت بند در نظر گرفته ایم که می توانند نماینده ابعاد گوناگون محور "برنامه های راهبردی مطلوب باشند که عبارتند از :
1- از استراتژی تا برنامه های استراتژیک: دلالتها و پیامدها.
۲- از استراتژیهای گسسته تا استراتژیهای پیوسته در راستای ایجاد حافظه تقریبی .
٣- از استراتژی های دفاع تا استراتژی های روشنگری.
۴- از استراتژیهای خلاف تا استراتژی های اختلاف.
۵- از استراتژی های تاریخی تا استراتژی های مدرن.
۶- از استراتژی های نهادی تا استراتژی های ساختاری.
۷- از استراتژیهای علمایی تا استراتژی های کارشناسان.
از استراتژی تا برنامه های استراتژیک : دلالتها و پیامدها
شایسته یادآوری است که سخن از برنامه های استراتژیک مورد نظر، بخشی از فعالیت های هجدهمین کنفرانس بین المللی وحدت اسلامی بود و یکی از بندهای بیانیه پایانی آن را تشکیل می داد؛ چون در چهارمین توصیه بیانیه یاد شده آمده است: «در عرصه برنامه های استراتژیک، کنفرانس بر این باور است که باید برنامه های مناسبی با نگاه به چشم اندازهای آینده نگرانه تدوین شود.»(1) این سخن به رغم سادگی، منعکس کننده مجموعه مفاهیم مهمی است که ما را به اندیشه بیشتر درباره دلالت های استراتژی و پیامدهای فکری و اجرایی آن، سوق می دهد. طی همین متن کوتاه، نتیجه می گیریم که استراتژی مورد نظر در حقیقت، مجموعه استراتژی های فرعی است که به موازات یکدیگر در راستای تحقق هدف استراتژیک کلی یعنی همان هدفی است که در پیوند ساختاری و ای بسا انحصاری به آینده و دلالتهای آن قرار دارد.آیت الله شیخ محمدعلی تسخیری کوشید تا در بحث ارائه شده خود به کنفرانس که به مثابه استراتژی پیشنهادی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی بود، این ابعاد گوناگون را مشخص سازد و برای این کار دلالتهای استراتژیک را در پیوند با اصطلاح های دیگری چون: رسالت نهاد، اهداف رسمی، چشم اندازها وغیره معین کند و تأکید نماید که این استراتژی حتما باید در رابطه با داشتن دیدگاهی آینده نگرانه و برخورداری از توان برنامه ریزی استراتژیکی که رابطه میان امکانات و فرصت ها را مدنظر قرار دهد" کوشا باشد.(3)
به رغم اینکه آیة الله تسخیری یک استراتژیست" نیست، توانست محور اساسی این گرایش را به دقت ترسیم کند و از آن فعالیت علمی به نگرانه ای" (استشرافی) سازد که می توان آن را در چارچوب "مطالعات و بررسی های آینده نگرانه" قرار داد. ما در برخی مقالات مجله رسالة التقریب مواردی یافته ایم که تأکیدی بر همین گرایش است؛ بویژه که هیئت تحریریه این مجله در یکی از شماره های خود پرونده ای ویژه مسائل استراتژی تقریب" در نظر گرفت ولی در این پرونده تنها به مقالات بیست و دومین کنفرانس بین المللی وحدت اسلامی - که ربطی هم به موضوع این پرونده نداشت - بسنده کرد.(4)
طرح استراتژیک "ایسسکو"
به نظر می رسد که طرح استراتژیک "ایسسکو" نیز به نوبه خود ضبط دلالتهای اصطلاح استراتژی را مورد توجه قرار داده و فصل دوم را به سخن از مفاهیم "تقریب" و منابع آن اختصاص داده و از جمله به مفهوم لغوی و اصطلاحی استراتژی پرداخته است. این واژه یا اصطلاح به لحاظ زبانی به معنای: «فن تدارک و ترتیب ابزارهایی است که برای فرماندهی ارتش باید به کار گرفت و از نظر اصطلاحی نیز مراد از آن برنامه عملی با هدف حصول نتایج سریع و مؤثر در چارچوب شیوه های کار و ابزارهای معین و در راستای تحقق هدفهای در نظر گرفته شده با توجه به امکانات موجود و شرایط محیطی و نیز موانع و دشواری های احتمالی و با هدف انتخاب گزینه هایی که اهداف ما را تحقة می بخشند، است.»(5)با وجودی که پیش درآمدهای لغوی و اصطلاحی در پرداختن به مسائل دیگر، مفید است ولی در این مسئله، چندان سودی ندارد زیرا این اصطلاح دارای ریشه های بیگانه است و بهتر آن بود که به جنبه های تاریخی این اصطلاح به آنچنان که در فضای اروپا نمود پیدا کرده - پرداخته می شد. و از آنجا که مفهوم پیشنهادی چندان دقیق نیست، می توان آگاهی وضع کنندگان این اصطلاح نسبت به اهمیت دیدگاههای آینده نگرانه در تدوین استراتژی ها و نیز ضرورت تبدیل استراتژی عمومی را به مجموعه بنیادها و اصول و خطوط اصلی که روند تقریب مذاهب اسلامی را به سوی تحقق هدفهای موردنظر سوق می دهد. (6) نتیجه گرفت. تحلیل ایسسکو نیز به نوبه خود به اهمیت تبدیل این استراتژی به برنامه هایی استراتژیک جدا از هم و در عین حال پیوسته پی برده است. این آگاهی مفید است ولی به دلیل محدودیت بهره گیری از سایر تجربیات جهانی مربوط به سایر ادیان و تمدنها و نیز تجربه های گوناگون مربوط به تقریب مذاهب اسلامی، فاقد شالودۀ محکم علمی است.
از استراتژی های گسسته تا استراتژیهای پیوسته در راستای ایجاد حافظه "تقریبی"
تاریخ علم اساسا مبتنی بر نقد و هم پیوندی است؛ هر برنامه و طرحی که دارای دیدگاهی است و راه حلهایی پیشنهاد می دهد، باید از مراحلی به شرح زیر گذر کند:- مطالعه وضع موجود و گردآوری همه تجربیات به دست آمده در همان عرصه که مراد ما در این چارچوب، تجربیات "تقریبی" است.
۔ تفکیک و تحلیل این تجربیات و روشن ساختن نقاط ضعف و قوت آنها.
- مستندسازی این تجربیات و موارد مربوط به آنها؛ از جمله دیدگاههای انتقادی و در نظر گرفتن آنها به عنوان منابعی برای استناد طرح پیشنهادی به آنها.
- تدوین طرح به صورت دنباله ای از کوشش های گذشتگان.
این نکته ما را به طرح پرسش بسیار مهمی سوق می دهد و آن اینکه این دو استراتژی "تقریبی" تا چه حد به خوانش علمی و عمیق "میراث تقریبی" گذشته از آغاز آن با "جماعة التقریب " (قاهره) تاکنون پرداخته است؟ و آیا در ضمن قرائت متن این دو سند، ما صدای پیشگامان تقریب" و دیدگاههای گوناگون فکری و نظریات "تقریبی" آنان را می شنویم؟ آیا ما در صدد تدوین برنامه های استراتژیکی مبتنی بر گسست یا پیوست یا هر دوی آنها هستیم؟ ما با توجه به اطلاعاتی که از ادبیات "تقریبی" معاصر و نمونه های گوناگون آن در اختیار داریم به این نتیجه رسیده ایم که این دو استراتژی، تنها در موارد بسیار اندکی، از تجربیات گذشتگان سود برده اند. به همین دلیل اندیشه هایی که امروزه از سوی پژوهشگران و اندیشمندان مطرح شده، چه بسا پیشگامان اولیه "تقریب" آنها را با روشنی و وضوح بیشتری نسبت به معاصران، مورد بحث و تجزیه و تحلیل قرار داده اند. لذا نمی توان بدون طرح دیدگاههای پیشگامان اولیه و بویژه "جماعة التقریب" (قاهره) - که توانستند مسائل مربوط به تقریب را با جرأت و ظرافت و دیدگاهی "استراتژیک" و شایسته پیگیری و تأمل، مطرح سازند . آنها را پیشرفت معرفتی و علمی در عرصه "تقریب" دانست.
اهمیت پیوست به گذشته
با وجودی که استراتژی ایسسکو به اهمیت پیوست به گذشته توجه داشته، ولی به لحاظ سلسله مراتب و اولویت هایی که باید رعایت کند، دچار سردرگمی شده است؛ چون در فصل نخست این استراتژی با عنوان "فقه اختلاف و کوشش های تقریب مذاهب اسلامی(7) درباره اختلاف فرقه های اسلامی در گذشته و با یاری گرفتن از احادیثی در اهمیت، وحدت و ائتلاف و با تأکید بر احترام گذشتگان به دیدگاههای مخالف و ضرورت پاسداری از برادری دینی به رغم اختلاف دیدگاهها، به درازا سخن گفته است. و در چارچوب سخن از "کوشش های تقریب مذاهب اسلامی به برخی اخبار مربوط به گذشتگان در عصر صحابه و پیشوایان مذاهب و به تجربه "الجامعة الاسلامیه" و "جماعة التقریب" و "مؤسسة آل البیت" و "مجمع جهانی" و "مؤسسة آیت الله خویی" و ایسسکو، پرداخته است. در این میان سخن از تجربیات معاصر و بویژه تجربه دارالتقریب قاهره بسیار شتابزده و گذراست و هم در سطح و اندازه این تجربه ها نیست و هم نیازها را برآورده نمی کند.هجدهمین کنفرانس وحدت اسلامی مربوط به "استراتژی تقریب مذاهب اسلامی" نیز وضع بهتری از استراتژی ایسسکو ندارند؛ اغلب این مقاله ها توجهی به تجربیات "تقریبی" گذشته نکرده و نمی کوشند از "حافظه تقریبی" که به یاری کوشش های فراوانی شکل گرفته و بنیان یافته است، بهره گیری کنند و در بهترین شرایط، تنها به معرفی "جماعة التقریب" یا تجربه "تقریبی" دیگری - بدون پرداختن به شالوده های فکری و پردازش های آن به مسائل "تقریب" و برنامه هایی که برای عبور از دشواری ها و موانع در نظر گرفته اند - پرداخته است. این دیدگاه می تواند در تدوین برنامه های استراتژی مطلوب برای رویارویی با چالش های امروز مفید و مانع از گرفتار شدن ما به تکرار و فرسوده ساختن نیروهای ذهنی و انسانی باشد. در همین چارچوب، عبدالرحیم محمدعلی بن سلامت در مقاله خود با عنوان "مسائل تقریب مذاهب اسلامی" و اهمیت آنها در گذشته، حال و آینده(8) از دارالتقریب قاهره و مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی (تهران) و سمینارهای ایسسکو سخن گفته و محمد الدسوقی نیز در مقاله خود با عنوان "مسئله تقریب از تئوری تا عمل"(9) به برخی تجربیات "تقریب" در قاهره پرداخته است.
آیت الله شیخ محمدعلی تسخیری نیز کوشیده حق این تجربیات را ادا نماید؛ لذا در مقاله خود(10) مبحثی را به عنوان «چکیده ای از کوششها و تجربیات گذشته» برای تنظیم و تدوین استراتژی تقریب مذاهب اسلامی اختصاص داده و در آن به تجربه "دارالتقریب" قاهره پرداخته و یادآور شده: «بسیاری از نشانه های این تجربه پیشتاز را می توان دید؛ هرچند خطوط استراتژیک آن، چندان روشن نیست.» آیة الله تسخیری تأکید کرده که اولین بیانیه "جماعة التقریب" آشکارا بنیادهایی را که تقریب بر آنها استوار می شود، مورد بحث قرار داده است و بر این اساس، ما امروز نمی توانیم بدون بهره گیری از نتیجه گیری های گذشتگان در این زمینه، به برنامه های استراتژیک تقریبی بیندیشیم.(11) لذا آیة الله تسخیری کوشیده تا به تجربیات دیگری از جمله "منشور علامه شمس الدین" و تجربه "مؤسسه خیریه امام خویی" و تجربه علمی ایسسکو هم توجه کند. و از آنجا که آیة الله تسخیری به همه این تجربیات پرداخته، فرصت تنگی که این بحث را در آن ارائه داد به وی اجازه نداده تعمیق بیشتری در این موضوع داشته باشد. ولی می توان از کتاب وی لمحات من فکر بعض الشخصیات التقریبیة "( این کتاب در سال ۲۰۰۸م. از سوی معاونت فرهنگی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی انتشاریافت) (نگاه گذرایی به اندیشه های برخی شخصیت های "تقریبی") و نیز از نوشته هایی تحت عنوان "پیشگامان تقریب"( مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، مجموعه "پیشگامان تقریب" را منتشر ساخت و به شماری از شخصیت های تقریبی پرداخت.) - که زیر نظر وی تهیه و انتشار یافته است . استفاده کرد. نما با طرح این بحث، در پی انگشت گذاردن بر اصل نیاز "تقریب" به یک "حافظة تقریبی" هستیم؛ چون منطقی نیست که تدوین کنندگان استراتژی ها یا برنامه های استراتژیک، تجربه های گذشته در عرصه های تخصصی ایشان را نادیده بگیرند. و از آنجا که ما "تقریب" را بیش از هر چیز، روندی فرهنگی - معرفتی تلقی می کنیم، بر ضرورت در پیش گرفتن روش های علمی مبتنی بر پیوست با گذشته و نقد و درس آموزی از آنها انگشت می گذاریم؛ زیرا از هیچ، دانشی شکل نمی گیرد و بدون شالوده ها و منابع، معرفتی تشکیل نمی شود و بدون حافظه [تاریخ]، آینده ای تحقق نمی پذیرد.
از استراتژی های دفاع تا استراتژی های روشنگری
ضمن از نظر گذراندن متن هر دو استراتژی، متوجه این نکته شدیم که مقوله "توطئه" تقریبا در فصل ها و بخش های گوناگون آنها به شکل های مختلف حضور دارد. گویی هدف از تدوین استراتژی تقریب مذاهب اسلامی، مقابله با توطئه ای است که دیگران آن را چیده و هدف آنها ویران ساختن امت و ضربه زدن به وحدت آن است؛ استراتژی ایسسکو مبحثی با عنوان "نیرنگ دشمنان برای متفرق ساختن صف مسلمانان"(12) دارد که در آن آمده است: «دشمنان اسلام که در کشورهای مختلف برای مبارزه با اسلام گرد هم آمده اند همه اختلاف های داخلی و خارجی خود را به کناری نهاده می کوشند اسلام را نابود و به هر وسیله ممکن آشکار یا نهان، مسلمانان را از آن دور سازند. آنها در این باره با هم اتفاق نظر دارند؛ حال آنکه نه اعتقادات درستی دارند و نه از برادری ایمانی صادقانه ای برخوردارند و نه کتاب آسمانی برحقی دارند و نه پیامبر بزرگواری که به وی ایمان داشته باشند. وحدت آنها در دشمنی با اسلام است.»(13)این سخن از چند نظر بسیار خطرناک است: گوینده یا نویسنده آن روشن نساخته که "دشمنان اسلام" کیانند و باب تفسیر و اظهارنظر را بر اساس فرهنگ و سطح علمی و حس انتقادی کسی که در این باره به تفسیر یا اظهارنظر می پردازد، نهاده است. برخی نتیجه گیری می کنند که دشمن اسلام و مسلمانان، همه غرب یا [پیروان ] سایر ادیان یا هواداران نظریه های مختلف غربی است و چه بسا از این تفسیرها و اظهارنظرهای گوناگون، درگیری پنهان و یا آشکاری میان تمدنها و فرهنگ ها پدید آید. آیا این بدان معناست که "تقریب مسلمانان" به معنای راندن دیگری و دور شدن و دشمنی با اوست؟ آیا این بدان معناست که راهبردهای "تقریب" بیشتر جنبه دفاعی دارند و علیه دشمن توطئه گری که آشکار و نهان مترصد آنهاست از خود دفاع می کنند؟ آیا این دیگران توطئه گر، تبدیل به بهانه ای برای توجیه اشتباهات و جنبه های منفی ما نشده، و ما کاستی های خود را در فراسوی آنان پنهان نمی کنیم؟ و شکست ها و ناکامی ها و ضعف برنامه های خود را بدان نمی آراییم؟ پذیرفتن این حقیقت چندان ساده نیست زیرا "تقریب" در اغلب تجربه های معاصر خود، گفتمان خود را بر اساس فرضیه توطئه بنا می نهد و همه حافظه ها را برای آن بسیج می کند و توده مخاطب را از پیامدها و نمودهای آن برحذر می دارد. این نکته آشکارا در مقاله عبدالعزیز بن عثمان التویجری با عنوان: "التقریب: مفاهیمه و اهدافه" (تقریب: مفاهیم و اهداف آن) که به هجدهمین کنفرانس وحدت اسلامی ارائه داد، (14) به چشم می خورد. او تأکید کرده است: « نیروهای دشمن به محاصره جهان اسلام روی آورده و در جهت تضعیف بنیان این جهان و هرز دادن امکانات و هدر دادن توانایی های آن می کوشند و آن را به جهت عکس حرکت پیش رونده تاریخ سوق می دهند.»(15) و چنین استدلال کرده است: «با اندکی دقت در این تاریخ پر فراز و نشیب می توان دریافت که چند عامل خارجی، این درگیری را تشدید کرده و آتش دشمنی و کینه را بر افروخته اند و تحت عناوینی چون درگیری سنی و شیعه، فتنه انگیزیها کرده اند.» (16) و بر این اساس توطئه همچنان پابرجاست و مادام که مسلمانان دشمنی مترصد دارند، این توطئه از میان نمی رود. و «ای بسا عبارت "تاریخ خود را تکرار می کند" در زمان ما نیز صدق می کند. اینک قدرتهای باطل و سلطه گر و اشغالگر سرزمین و متجاوز به عقل و یکه تاز نابحق سرنوشت ملل، با تمام قوا می کوشند فتنه انگیزی کنند و روح تفرقه را در میان مسلمانان پراکنده سازند.»(17)
با بهره گیری از این شاهد متنی، می توان برخی نشانه ها و ویژگی های استراتژی های "تقریبی" پیشنهادی را از نظر گذراند. این استراتژی ها در پی نزدیک ساختن مسلمانان به یکدیگر از راه به یاری گرفتن حافظه تاریخی از جمله حافظه درگیری میان کل اسلام و همه دشمنان به کمین نشسته در همه زمانهاست. این برنامه راهبردی می تواند در فراخوانی و بسیج توده های مردم و برانگیختن عواطف و احساسات ایشان در برابر برنامه های "تقریبی" از جمله برنامه دفاع از امت، مفید باشد ولی از سوی دیگر، مانع از تشخیص حقیقی بیماری ها و مشکلات است و نیز مانع از روشن شدن مشکلات "تقریب" و دشواری ها - آن گونه که در واقعیت تاریخی و آنچنان که دست اندرکاران تقریب با آن زندگی کرده اند می شود.
ما وجود نقشه های غربی برای تقسیم مسلمانان و به باد دادن ثروت ها و منابع آنان و تبدیلشان به بازارهای بزرگ مصرف را نفی نمی کنیم. این امری کاملا بدیهی است و منعکس کننده خوی اندیشه سرمایه داری مبتنی بر توسعه و بهره کشی است. مجموعه ای از پژوهشگران، کتابها و مطالعات متعددی را به این مسئله اختصاص داده اند ولی نباید برنامه های غرب را علت و سبب محوری عقب ماندگی ها و پراکندگی ها و جهل خویش بدانیم؛ حال آنکه مسئله بسیار پیچیده تر از اینهاست. جهل و پراکندگی و فاصله گیری های ما از یکدیگر و رفتارهای ناشایست ما با همدیگر همه و همه راه موفقیت های غرب در اجرای برنامه و تحقق راهبردهایش را هموار ساخته است؛ بر این اساس باید جرأت و جسارت و انتقادپذیری بیشتری داشته باشیم و اعتراف کنیم که مشکل اساسا از خود ما و هواره با ماست. لذا باید مسائل حل نشده در فرهنگ اسلامی خویش را حل کنیم و شالوده هایی را که این فرهنگ بر آن پی ریزی شده، مورد تجدید نظر قرار دهیم و از "فرهنگ کفر و ایمان" نه تنها به "فرهنگ خطا و درست" - آنچنان که در هر دو استراتژی آمده است - تغییر نام دهیم، بلکه رو به فرهنگ در هر ابداعی، صوابی وجود دارد روی آوریم. و در همین جاست که خود را در دوگانگی اختلاف و خلافی خواهیم دید که پیشینیان و معاصران را به یکسان، از پای درآورده است.
از استراتژی های خلاف به استراتژی های اختلاف
استراتژی "تقریب مذاهب" و ایسسکو کوشیده است پدیده اختلاف را محدود نشان دهد و در همان حال، نسخه اختلاف پسندیده را بپیچد. این گرایشی کهنه و در عین حال جدید است؛ چون شمار زیادی از اصولی ها و فقها و مفسران همواره از پدیده اختلاف بیم داشته و نگرانی و دغدغه همیشگی آنان کاهش این اختلاف ها بوده است. این استراتژی در چارچوب آنچه به عنوان "بنیادهای فکری و علمی تقریب" مطرح ساخته بر پاکی و خلوص شریعت اسلامی و دور بودن منابع اصلی آن از اختلاف های فکری متناقض با شالوده های شریعت و عقیده» (18) انگشت گذارده است. و از گسترش "دایره اختلاف ها" (19) ابراز نگرانی کرده و برای پشت سر گذاردن این بحران، پیشنهاد کرده که فرمولهای فکری برای انتقال مسائل خلافی از "چارچوب اصول" - که اختلاف در مورد آنها به "کفر و ایمان" منجر می شود . به "چارچوب فروع" و با در نظر گرفتن معیارهای اختلافی خطا و صواب و به عنوان "عرصه اساسی تقریب"(20) در نظر گرفته شود؛ و در عین حال، به وحدت کلمه و صف مسلمانان و کاستن از فاصله اختلاف های مذهبی نیز فراخوانده است.(21) ولی از سوی دیگر بر این باور است که «مفهوم عملی تقریب" در این استراتژی هرگز به معنای لغو مذاهب یا اختلاف ها نیست.»(22)این سردرگمی و اضطراب در بعد تعیین استراتژی مناسب برای پرداختن به مسئله اختلاف قرائت های فکری و فقهی مسلمانان را در استراتژی "مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی" نیز البته به صورت های دیگری می یابیم؛ چون ادریس هانی بر عدم اصالت اختلاف در دوران اولیه اسلام و آن زمان که «وجوه اتفاقی امت بر اختلاف های آن و همبستگی ها و پیوندهایش بر پراکندگی و تفرقه هایش می چربید»(23)، انگشت گذارده ولی از سوی دیگر به اهمیت اختلاف های علمی میان مسلمانانی که توانستند «مکتب های گوناگونی در همه رشته های علوم اسلامی تأسیس کنند.» اعتراف می کند و اختلاف علمی را به دلیل فراهم آوردن تنوع در دیدگاهها و اجتهادها، رحمت و باعث غنای اندیشه و علوم اسلامی تلقی می نماید. (24)
به رغم چیرگی فراخوانهای مربوط به تبدیل گفتمان "کفر و ایمان" به گفتمان "خطا و صواب" در عرصه اختلاف های اجتهادی، شاهد کسانی هستیم که به فراتر از این می اندیشند و معتقدند که حقیقت دارای وجوه متعددی است و هر مجتهدی در اجتهاد خود راه درستی می رود و هیچ مجتهدی بر دیگری برتری ندارد. "هانی ادریس" به هنگام سخن راندن از دو اندیشه اشعری و شیعی، صدرالمتأهلین شیرازی را صدایی که بیانگر "درستی هر دوی این نظریه ها [شیعی و اشعری] است قلمداد می کند زیرا معتقد است که نوعی سازش میان آنها برقرار کرده است."( 25)
در تدوین برنامه های استراتژی تقریب باید بی هیچ تردید و تشویشی، با قاطعیت عمل کنیم و بی هیچ تعارف و تصنع و تکلفی، اختلاف مطلق را پی ریزی کنیم زیرا رحمت خداوندی گنجایش همه خلق را دارد و حقیقت به هرگونه که بیان شود و به آن نزدیک شویم، یک کل است و متن ساختاری، در مالکیت مجازی همه مسلمانان و نیز دیگران است و همگان بی هیچ قیمومیتی از سوی اوصیا و وساطتی از سوی واسطه ها، حق تأویل و فهم و برداشت خود از آن را دارند؛ ما به چه حق، اجتهاد در فهم متون دینی را به "خطا" و "صواب" تقسیم بندی می کنیم و به چه حق، اختلاف را در این دوگانه ای (یعنی خطا و صواب) که همواره منعکس کننده مرکزیت مذهبی و توهم در اختیار داشتن انحصاری حقیقت نسبت به سایر مسلمانان است، اسیر می گردانیم؟ ما در کتب و آثار گذشتگان، مطالبی در تأکید بر این گرایش یافته ایم؛ حال آنکه نزد خود معاصران کمتر آن را یافته ایم. در همین چارچوب، بدرالدین الزرکشی صاحب البرهان فی علوم القرآن در جاهای متعددی از کتاب خود بر قابلیت قرآن نسبت به پذیرش همه تفسیرها و تأویلها انگشت گذارده و در پیشگفتار کتاب از زبان سهل بن عبدالله خاطرنشان می سازد که: «درک و فهم قرآن حد و مرزی ندارد.» (26) زیرا در روند تفسیر قرآن «اذهان متفاوتند و در نگاه به آن، چون مسابقه اسب سواری بر یکدیگر پیشی می گیرند.» (27) این بدان معنی است که مسئله اختلاف، اساسا مسئله ای تأویلی برداشتی است که ما را بر آن می دارد به طور جدی به تدوین برنامه استراتژیک ریشه ای و انتقال از فرهنگ خلاف یعنی بحث و جدل برنامه های راهبردی مورد نیاز برای رویارویی با چالش ها و مناقشه در دلایل، به فرهنگ جایگزینی مبتنی بر اختلاف و پاسداری و عدم هراس از آن، بیندیشیم. این فرهنگ با ذهنیت "خطا و صواب" و قیمومت و نفی حقیقت از مخالفین دینی، دمساز نیست و به این معناست که اختلاف، تبدیل به رحمت الهی برای خلق و پیروزی همزمان شریعت و انسان می شود و انعکاسی طبیعی از پیش نیازهای تاریخ و نیازهای آن می گردد.
از استراتژی های تاریخی به استراتژی های مدرن
در هر دو استراتژی، چیرگی پیش در آمد تاریخی، توجه ما را به خود جلب می کند. استراتژی "تقریب" غالبا از "به نگری آینده" (استشراف و سخن از آنچه مورد نظر است، به بازگویی اخبار پیشینیان و داستانها و اختلاف ها و عدالت ایشان تبدیل گردید. در یک چارچوب راهبردی، می توان نگاهی گذرا و کوتاه در این باره را پذیرفت ولی اینکه همه کار تبدیل به بازخوانی گذشته های دور و جستجوی راه حل از نظر پیشینیان گردد با برداشت استراتژیک از مسئله، همخوانی ندارد. شایسته یادآوری است که استراتژی ایسسکو تأکید بسیار زیادی بر مدخل تاریخی کرده؛ به گونه ای که بخش اعظم کتاب به این جنبه از مسئله اختصاص یافته و برخی مقالات ارائه شده به هجدهمین کنفرانس بین المللی وحدت اسلامی نیز بر این مدخل، انگشت گذارده اند. از جمله عبدالکریم بی آزار شیرازی از تاریخ تشکیل مذاهب اسلامی و علل اختلاف فقها (28) و محمد واعظ زاده خراسانی از "تقریب مذاهب اسلامی در پرتو کتاب و سنت و اجتهاد و همه جانبه"(29) سخن گفته اند.در آغاز این بحث روشن ساختیم که استراتژی اساسا به آینده می اندیشد و گذشته، تنها لحظه گذرایی است که باید از آن عبرت آموخت؛ و حال نیز لحظه رهسپاری به آینده و شالوده ای برای بنای اهداف خود بر آن است. بر این اساس، کسی که در پی تدوین برنامه ای استراتژیک است باید از اسارت های گذشته از او باشد و حال را نیز با دیدگاههای آینده نگرانه و نگرش های استراتژیک خود، پشت سر بگذارد؛ بدین ترتیب، می توان انتقال از استراتژی های تاریخ و باقی ماندن در گذشته و گریستن بر ویرانه های آن، به استراتژی های مدرن و معاصری که توسعه را تحقق بخشند و دشواری ها و موانعی را که بر سر راه تقریب وجود داشته و دارد، از میان بردارند، سخن راند.
برای اینکه "استراتژی های تقریب" نقشی در مدرن ساختن عقل اسلامی ایفا کند باید واقعیت ها و دلمشغولی های حقیقی انسان، چشم بگشاید و پیوندها و هم پیوندی های اسلامی - اسلامی را در چارچوب دغدغه کلی تری متعلق به انسان، رقم زند لذا شگفت نیست که در بیانیه پایانی هجدهمین کنفرانس بین المللی وحدت اسلامی، بندی مربوط به "تشویق گفتگوی تمدنها و پیروان ادیان" وارد شده و بدین معناست که "تقریب " از نظر پیشگامان آن از دغدغه های انسان مسلمان فراتر می رود و دغدغه بشریت را نیز در بر می گیرد. گفتگوی با خود را نمی توان از گفتگوی با دیگران جدا ساخت و احترام به مواضع و اندیشه ها و شعارهای دیگران نیز مسلمانان را در بر می گیرد. کسی که ادبیات تجربی "دارالتقریب" (قاهره) را از نظر بگذراند می تواند این گرایش و سمت و سو را نیز ملاحظه کند.
از استراتژیهای نهادی به استراتژی های ساختاری
برخی منتقدان برآنند که ضعف جنبش "تقریبی" معاصر در انزواجویی و فاصله گرفتن آن از دغدغه های مردم و دل نگرانی های روزمره آنان نهفته است. این جنبش در بهترین حالت ها، میزگردهایی است که اینجا و آنجا برگزار می شود یا کتابهایی است که تنها در دسترس نخبه ای از روشنفکران است و همه گروههای مسلمانان به آنها دسترسی ندارند. این نظر، به نوعی بیانگر بحرانی است که همه استراتژی های "تقریب" از آن رنج می برند زیرا نمی توانند از "استراتژی های نهادی" فراتر روند و به "استراتژی ساختاری" یعنی استراتژی هایی شامل همه عناصر جامعه با هر گروه دغدغه و تخصص و جنس و موقعیت اجتماعی برسند.در همین چارچوب، می توان مجموعه فرعی مرتبط با فرهنگ "تقریب" را مطرح ساخت. مراد از فرهنگ تقریب، انتقال از "تقریب" به مثابه موضوع گفتگویی که در کنفرانس ها و میزگردها مطرح می شود یا به صورت کتاب یا مقاله ای در یک کتاب یا مجله به چاپ رسد، به کنشی فرهنگی که کودک از بدو پرورش آن را کسب می کند و در مدرسه و در دانشگاه و محیط کار همراه می باشد و در فعالیت های عملی، ابدالی و اجتماعی اش حضور می یابد و بدین ترتیب، بخشی از شخصیت وی می گردد. بر این اساس، احترام به مخالفان مذهبی یا فکری به جای برخوردی تکلف آمیز و تصنعی که امروزه در میان بسیاری از مردم مشاهده می کنیم، تبدیل به رفتار خود انگیخته و عادی همگان می گردد.
امتیاز نهادهای تقریبی، از جمله ایسسکو و مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، اساسا در ساماندهی میزگردها و سمینارها و انتشار کتب و مجلات است و اینها همه، کارهای سودمندی است ولی کافی نیست. اگر کتابی خوانده شود یا میز گرد و کنفرانس، تنها منحصر به سالن های نشست های آن باشد، چه سودی دارد؟ اگر بگوییم پژوهشگران عرصه تقریب مذاهب اسلامی در سرتاسر جهان اسلام برای دستیابی به ادبیات "تقریبی" در تجربه های گوناگون خود با دشواری های زیادی روبه رو هستند و دستیابی به برخی از این تجربه ها مستلزم رنج و سفر و کوشش و صرف مال بسیاری است سخن گزافی نگفته ایم. لذا پیشنهاد می کنیم برنامه استراتژیک مطلوب برای رویارویی با چالش های مربوط به "تقریب"، برنامه هایی کاملا ساختاری باشد و به همه گروهها و همه عرصه ها بیندیشد و به دنبال ساده ترین راهها برای رساندن فرهنگ و دیدگاه "تقریب" به همه علاقه مندان و مرتبطان با موضوع برآید.
از استراتژی های علمایی به استراتژی کارشناسان
در حین مطالعه این دو استراتژی، با چندین پرسش روبه رو شده ایم؛ از جمله اینکه: تدوین کنندگان این یا آن استراتژی کیستند و آیا صلاحیت این کار را دارند؟ و قاعدتا چه کسی باید در تدوین برنامه های استراتژیک، همکاری داشته باشد ؟ آیا این کار تنها منحصر به علمای دینی و پژوهشگران عرصه اندیشه اسلامی است یا فراتر از اینان را باید در برگیرد و شامل تخصص های متعددی در زمینه های گوناگون می گردد؟ آیا می توان نتیجه گرفت که تدوین کنندگان استراتژی های گذشته را باید با گروه تازه ای از دست اندرکاران تدوین راهبردهای هم پیوندی و ارتباط و آشنایی، تبدیل کرد؟پاسخ به این پرسش ها و پرسش های دیگری که فرصت مطرح ساختن آنها نیست، بر اساس سند "استراتژی تقریب مذاهب اسلامی" صادره از سوی سازمان اسلامی تربیت، علوم و فرهنگ ایسسکو تحقق پذیر نیست زیرا ما شناختی از تدوین کنندگان آن نداریم و با اینکه کوشیدیم از طریق تماس با سازمان ایسسکو پاسخی دریافت کنیم، هیچ پاسخی نشنیدیم ولی با توجه به آنچه مطرح شد و با توجه به محتوایی که در این استراتژی ارائه شده می توان نتیجه گرفت که تدوین کنندگان آن از علمای دینی و پژوهشگران عرصه های اسلامی اند؛ چون اثری از کارشناسان استراتژی و مطالعات آینده نگرانه و جامعه شناسی و آمار روانشناسان و مردم شناسان و اقتصاددانان و علمای سیاست و روابط بین الملل، در آن نیافتیم؛ همچنان که از پشتوانه زبانی یا مکانیسم های تحلیل گفتمانی نیز در آن احساس نشد و این کاستی ها کارایی استراتژی را بسیار ضعیف ساخته و آن را از سیاق تاریخی - جهانی خود تهی کرده است.
و از آنجا که صدای علما و اسلام شناسان بر استراتژی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی مسلط است، در این استراتژی نیز صداهای شاخصی را می یابیم؛ از جمله نوشته آیت الله شیخ محمد علی تسخیری که تمام کوشش خود را به کار برده تا مسئله را از دیدگاه سنتی مورد بررسی قرار ندهد لذا ویژگی های فنی استراتژی را بدرستی در نظر گرفته و از عناصر و شالوده ها و سیاست های ممکن برای تحقق اهداف آن، سخن گفته است. به نظر می رسد آیة الله محمد على تسخیری از سایر علوم و معارف بهره گرفته و از مرجعیتی فراتر از مرجعیت علمای دینی، سود جسته است. این گرایش سودمند است هرچند بسیار محدود است و تنها شمار اندکی از پژوهشگران و ارائه دهندگان مقالات مجله رسالة التقریب را در بر می گیرد. در این مورد می توان از دو مثال یاد کرد؛ مثال نخست مقاله محمد رضا رضوان طلب(استاد دانشگاه تهران) با عنوان " استراتژی تقریب مذاهب اسلامی"(30) است که در آن به مفهوم استراتژی آنچنان که در فرهنگ غرب و با برداشت از چندین رشته دانش، تجلی پیدا کرده، پرداخته و وجوه بهره گیری از نظریات استراتژیک موجود در آن، روشن شده است. مثال دوم، مقاله عزت جرادات با عنوان به سوی همه جانبگی در فعالیت های آموزشی اسلامی: چشم اندازهای آینده در بخش پژوهش ها و مقالات،(31) است که در آن کوشیده تا برخوردی استراتژیک به مسئله آموزش داشته باشد و از مهمترین برنامه های عربی و اسلامی در این عرصه بهره گیرد.
مشخص کردن طرفهای مؤثر و بهره گیری از برنامه های استراتژیکی که قرار است تحقق یابد و به مورد اجرا گذارده شود، امر بسیار مهمی است زیرا عمل استراتژیک مورد نظر را مؤثرتر و واقعگرایانه تر می سازد؛ لذا باید از کلی گویی اجتناب ورزیم و بی هیچ ایما و تلمیحی، به صراحت از "گفتمان استراتژیک" یاد کنیم. سخن سند "ایسسکو" در فصل چهارم آن با عنوان عرصه های تقریب مذاهب درباره اهمیت دیدارهای فکری و علمی میان علما و اندیشمندان و فقها،(32) ما را بر آن می دارد تا بپرسیم: منظوراز علما و فقها و اندیشمندان چیست؟ و میان این عناوین مختلف، چه تفاوتی وجود دارد؟ و آیا "تقریب" تنها برای این گروهها اهمیت دارد یا از اینان فراتر می رود و دانشگاهیان و ادبا و اهالی تئاتر و سینما و رسانه و موسیقی دانان و دست اندرکاران جمعیت ها و انجمن ها و سازمانهای دولتی و غیر دولتی و مردان تعلیم و تربیت و کارشناسان آموزش و ارتباطات و فن آوری و دست اندرکاران آمار و فعالیت های میدانی و دیگر عرصه های مفیدی که به دلیل اختصار نمی توان از آنها یاد کرد را هم در بر می گیرد؟
می بینیم که آنچه از فیلمهای سینمایی با کنسرتها در برخی کشورهای اسلامی به نمایش در می آید، آنقدر در تحقق "تقریب مذاهب اسلامی" مؤثر است که دایرة المعارف های فقهی یا شمار زیادی از مجلات تفسیر، از تحقق آن عاجزند. در همین امت اسلامی و برنامه های راهبردی چارچوب به عنوان مثال می توان از برگزاری برخی کنسرت های موسیقی ایرانی و نمایشگاههای ایرانی که به صورت فصلی در تونس برگزار می شود و همه گروههای مردم به صورت چشمگیری از آن استقبال می کنند و به طور خیلی جدی برنامه های آن را دنبال می کنند و با آنها ارتباط برقرار می نمایند، یاد کرد. آیا این کار، "تقریب" و پیوند و آشنا شدن نیست؟ آیا فقه "تقریب" یا تقریب فقها توانسته آنچه را از راه خلاقیت در این عرصه تحقق بخشیده است، تحقق بخشد؟ ما چیزی از ارزش این طرح یا برنامه در عرصه های معرفتی نمی کاهیم ولی تأکید می کنیم که هر عرصهای پیشگامان و طرفداران خود را دارد و تدوین کنندگان برنامه های استراتژیک مربوط به "تقریب" باید به نیازهای بخش های گوناگون جامعه توجه کنند و در تجلی بخشیدن به تصورات استراتژیک خود و پیگیری آنها، کارشناسان مربوط به هر کدام از رشته های مختلف دانش و هنر را شرکت دهند تا به طور خیلی جدی و بی هیچ تردیدی، از راهبردهای علمایی به راهبردهای کارشناسی منتقل شویم.
در پایان این بحث، این نتیجه گیری را به عمل می آوریم که دو استراتژی (راهبرد) ایسسکو و "مجمع جهانی" ابتکارهای بسیار خوبی در تبدیل "تقریب" از صرفا دغدغه ها و اندیشه های پراکنده به دیدگاهی تابع یک تصور استراتژیک به شمار می روند و سرآغازی برای سخن گفتن از برنامه های استراتژیک هستند که چالش های معاصر آنها را تحمیل می کنند ولی این دو تجربه، برکنار از کاستی هایی نیستند که جز با برطرف ساختن و تلاش برای پشت سر گذاردن آنها، نمی توان از پیشرفت در عرصه "تقریب" سخن به میان آورد؛ بر این اساس، ما از هرگونه تعارفی اجتناب کردیم و از ابزار انتقاد سازنده ای که با آن کارها بسامان می شود و روند فعالیتها پیگیر و مؤثر می گردد، بهره گرفتیم.
جایگاه آموزش و پژوهش و رسانه ها در برنامه های راهبردی "تقریب"
اگر "آموزش" و "پژوهش" و "رسانه ها" را از جمله مهمترین ابزارهایی بدانیم که می توانند ما را در "تقریب" مسلمانان با پراکنده ساختن آنها یاریمان کنند، سخنی به گزاف نگفته ایم. این ابزارهای سه گانه چنان در یکدیگر تنیده اند که همدیگر را کامل می کنند.پیش نیازهای آموزش: از استراتژی های آموزشی به استراتژی های فراگیری
پیشگامان "تقریب" از همان آغاز به اهمیت تأثیر آموزش و پرورش بر تقریب و چند گونگی و اختلاف و گفتگو پی بردند و بر اصلاح آموزش و روش های آن بویژه آموزش های دینی، انگشت گذاردند.(33) در چارچوب بحث در برنامه های استراتژیک مربوط به "تقریب" نمی توان این پیش درآمد اساسی را نادیده گرفت؛ اگرچه استراتژی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی در بیانیه پایانی هجدهمین کنفرانس بین المللی وحدت اسلامی تنها به اشاره ای در این زمینه بسنده کرده، استراتژی ایسسکو کوشیده تا به نحو عمیق تری وارد این عرصه تربیتی شود.این بیانیه در برخی بندهای خود بر ضرورت توجه به آموزش عالی به عنوان اساس کار تأکید کرده و به ارتباط تنگاتنگ و همه جانبه میان نهادهای آموزشی(34) بویژه توجه به "مطالعات آینده نگرانه بلندمدت برای روشن ساختن مسیر حرکت امت"(35) فراخوانده است. این اشاره های گذرا، انعکاسی در مقالات ارائه شده به کنفرانس داشت و در همین چارچوب، ادریس هانی (پژوهشگری از مراکش) در مقاله خود با عنوان: "المواسعة والمسامحة: آلیتان فی تدبیرالخلاف" من اجل "استراتیجیة للتقریب بین المذاهب الاسلامیة" (توسعه و تسامح: دو ابزار در مدیریت اختلاف ها، در راستای استراتژی تقریب مذاهب اسلامی)(36) به توجه هرچه بیشتر به برنامه های آموزشی و اصلاح و روزآمدی آموزش های اسلامی در جهان اسلام با نیازهای تقریب مذاهب" فراخواند که از نظر وی "مستند به فناوری های پیشرفته پرورشی یعنی تدریس واحد درسی نزدیک مسلمانان" در کنار مطالعات مقایسه ای مذاهب اسلامی است. (37)
همچنان که ملاحظه می شود، ادریس هانی در طرح خود بر آموزش عالی دینی انگشت گذارده ولی دغدغه "تقریب" فراتر از آموزش عالی است و منحصر به مرزهای مؤسسات آموزش دینی و برنامه های آن هم نمی شود و همه سطوح آموزش و عرصه های گوناگون معرفتی آن را دربر می گیرد. کودک از آغاز پرورش و رشد خود، تحت تأثیر محیط خانوادگی و سپس دبستانی و دبیرستانی قرار می گیرد و اگر از همین مراحل، ادب گوش فرا دادن به دیگران و خوش صحبتی با طرف گفتگوی خود و عدم تعصب نسبت به نظر خود و بهره گیری از نظرات دیگران را - در صورت مفید بودن - فرا نگیرد، در مراحل پیشرفته تر آموزشی به دشواری می تواند این ارزش های اساسی را در ارتباط با دیگران و همزیستی با ایشان، به کار بندد؛ بر این اساس باید همه برنامه های آموزشی از مراحل نخستین تا مراحل بعدی مورد تجدیدنظر قرار گیرند و "فرهنگ گفتگو" به عنوان بخش جدایی ناپذیر شکل گیری معرفتی و رفتاری و فرهنگی و روشمندی وی، در نظر گرفته شوند. در این پیوند، محمدمهدی تسخیری در مقاله خود "المحاور الاستراتیجیة للتقریب" (38)(محورهای استراتژیک تقریب) بر این مسئله انگشت گذارده و معتقد است که بعد "تقریبی" باید بر تمامی مراحل آموزش از ابتدایی گرفته تا آموزش های عالی سایه افکند.(39)
در همین چارچوب، استراتژی ایسسکو نیز به عطف توجه به دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی و مدارس، هم یکجا و هم به طور مجزا(40) که در آنها: اندیشه نونهالان ساخته می شود و ذهن و درک نسل ها شکل می گیرد،(41) فراخوانده است. بیان این نکته، آشکارا منعکس کننده آگاهی دست اندرکاران سازمان [ایسسکو نسبت به اهمیت مسئله آموزش و نقش آن در تحقق ارتباط با فاصله گیری مسلمانان - بسته به چند و چون برنامه ها و اهداف مرتبط به آنها است. این سازمان پیشنهاد کرده که هیئتی که به لحاظ سازمانی و اداری تابع ایسسکو باشد به مسائل "تقریب" در مراکز تجمع مسلمانان بپردازد و در این راستا مجموعه ای از وظایف مرتبط با آموزش را زیر نظر خود قرار دهد؛ وظایفی چون :
- گنجاندن واحد درسی (فرهنگ تقریب مذاهب اسلامی) در همه برنامه های مراحل آموزشی (42)
- فراخواندن دانشکده ها و دانشگاههای اسلامی به بهبود و توسعه برنامه های درسی و گشایش چشم اندازهای معرفتی جدید به صورت گسترش مطالعات عالی اسلامی در چارچوب "تقریب".(43)
استراتژی ایسسکو در فرهنگ تقریب مذاهب اسلامی
با دقت در این دو پیشنهاد، می توان نتیجه گرفت که ایسسکو طی این استراتژی کوشیده تا توجه دست اندرکاران و تصمیم گیرندگان عرصه های آموزش و پرورش را نسبت به اهمیت در نظر گرفتن درس "فرهنگ تقریب مذاهب اسلامی" در مراحل مختلف آموزشی، جلب کند ولی ما تصور تربیتی دقیق و شکل گرفته ای که چارچوب این پیشنهاد را مشخص سازد نمی بینیم. مثلا به لحاظ پرورشی، منظور از واحد درسی "فرهنگ تقریب" چیست؟ آیا ماده درسی مستقلی است که برای تدریس آن، نوع خاصی از مدرسان نیاز است یا باید به عنوان زیرشاخه درس های دیگری از جمله تربیت اسلامی، عربی یا تاریخ در نظر گرفته شود؟ آیا در میان مدرسان کسی قادر به تدریس این ماده هست و آیا کسی که خود چیزی ندارد می تواند آن را بدهد؟ آیا مدرس مربوطه طی مراحل دانشگاهی اش درس های "تقریبی" فراگرفته تا در ایفای وظیفه محوله یاری اش کند؟ آیا می توان برای سنین مختلف و مقاطع تحصیلی گوناگون، یک محتوای "تقریبی" را تدریس کرد؟ شالوده های ترتیبی که باید در نظر گرفت، کدام است؟ آیا در میان کشورهای اسلامی کشوری اقدام به پیاده کردن پیشنهادی که اینک حدود پنج سال از مطرح شدن آن سپری شده، کرده است؟ و آیا پیاده کردن آن عملی است؟پرسش های مربوط به این پیشنهاد فراوانند و در این عرصه فشرده تحلیلی، نمی توان همه آنها را مطرح ساخت. خود سازمان ایسسکو به عنوان متولی مسائل آموزش در جهان اسلام باید توجه بیشتری به این مسائل و اقدام به پژوهش های میدانی در کشورهای مختلف اسلامی می کرد و پرسش نامه هایی را در میان آموزش دیدگان و آموزش دهندگان و دست اندرکاران این امر پخش می کرد تا میزان امکان اجرای آن را ارزیابی کند و دشواری های موجود در این راه را لمس نماید؛ ما نمی دانیم "استراتژی بهبود و توسعه" تربیت در کشورهای اسلامی تا چه حد این جنبه "تقریبی" را لحاظ کرده است؟ و آیا "استراتژی توسعه" و بهبود آموزش های دانشگاهی در جهان اسلام این گزینه تربیتی را در اولویت های خود منظور کرده است؟
ما مجددا "استراتژی توسعه" و بهبود آموزش های دانشگاهی در جهان اسلام را از نظر گذراندیم ولی یادی از "استراتژی تقریب" و سخنی درباره آموزش "فرهنگ تقریب" در نهادهای آموزش عالی در آن نیافتیم و جز سخن بسیار ساده و گذرایی درباره اهمیت گفتگوی ادیان و تمدنها، چیزی در آن ندیدیم. این امر ما را به تردید در جدی بودن طرح ایسسکو در امر آموزش "فرهنگ تقریب" سوق می دهد و اینکه آیا فرهنگ تقریب ماده ای درسی است که می توان آن را تدریس کرد یا رفتاری فرهنگی و دیدگاهی تمدنی و درجه ای آگاهی است که قاعدتا باید در مراحل گوناگون زندگی انسانهای مختلف در دوره های آموزش، تدریس، سخن گفتن، شنیدن، خواندن و تألیف وغیره همراه آنان باشد. فرهنگ تقریب یک کل غیرقابل تجزیه است و بسیار ستمکاری است اگر با فرهنگ تقریب به عنوان فرهنگ گفتگو، تعدد و اختلاف، این گونه سطحی برخورد کنیم.
به طور اتفاقی، فرصتی دست داد تا در کلاس درس فرهنگ تقریب در دانشگاه مذاهب اسلامی در تهران حضور یابم و با استاد مربوطه و اساتید دیگری که مرتبط با موضوع بودند، گفتگویی انجام دهم. در پی این گفتگوها، متوجه این نکته شدم که این عرصه معرفتی - تربیتی، همچنان به لحاظ شالوده ها، خاستگاهها و محتویات تربیتی و برنامه های مربوطه و اهداف مورد نظر از تدریس و نیز میزان همکاری دانشجو در شکل دهی به این فرهنگ و پیاده سازی آن در بعد گفتگو با دیگران، ابهام وجود دارد؛ در برنامه های راهبردی مورد نیاز برای رویارویی با چالش ها این مورد می توان پرسید که آیا تدریس فرهنگ تقریب، به معنای مقایسه مجموعه های فقهی و اصولی و تفسیری و حدیثی مختلف با یکدیگر و استخراج نقاط مشترک آنهاست؟ آیا تدریس این ماده درسی فرهنگ تقریب، به معنای تاریخ نگاری جنبش های اصلاح دینی و بویژه جنبش "تقریب" است؟ آیا فرهنگ تقریب به معنای پژوهش در اختلاف میان مجموعه های متعدد اسلامی و بررسی امکانات کاستن از این اختلافها است یا برعکس به معنای نگاه زیباشناختی به اختلاف و توجه به ظرافت "تعدد" و کارآمدی تنوع در دیدگاهها و مواضع است؟ آیا به معنای همه اینهاست یا چیزهای دیگری است که از آن یاد نکردیم؟
در این فرصت کوتاه تجزیه و تحلیل، پاسخ به این مسئله و ارائه تصوری از این عرصه معرفتی، کار دشواری است و مستلزم کوشش های سترگ در چارچوب نهادهای علمی تخصصی است و سازمان اسلامی تربیت، علوم و فرهنگ (ایسسکو) به حکم وظایفی که بر دوش آن گذارده شده می تواند عهده دار این امر گردد مشروط بر اینکه از کارشناسان چند تخصصه از جمله: متخصص در علوم تربیتی، مهندسی سازمانی، علوم ارتباطات و اتصال، روانشناسی، علوم اجتماعی و علوم مرتبط با جریانات فکری و مطالعات مقایسه ای پدیده های دینی و تمدنی و کارشناسان حقوقی و حقوق بشر، زبان، ترجمه و غیره بهره گیری نماید. اما در چارچوب برنامه های استراتژیک مربوط به آموزش و کارکردهای آن در هم پیوندهای سازنده و متعادل بشری، نیازمند ژرفا بخشیدن به دیدگاهها و اجتناب از نتیجه گیری های شتاب زده و ارائه پروژه های راهبردی تنگ نظرانه هستیم. امروزه شمار زیادی از پژوهشگران به این خلا استراتژیک در عرصه تعلیم و تربیت پی برده اند. از جمله "کمال حسنی بیومی"یکی از پژوهشگران عرصه راهبردهای آموزشی در کتاب خود تحلیل سیاست های تربیتی و برنامه ریزی آموزشی : مفاهیم پیش درآمدها و موارد اجرایی به کسب مجموعه ای از مهارت ها و روش مندی ها از سوی انسان عرب با هر تخصصی پرداخته تا او را در تحلیل سیاست های عمومی به طور کلی و سیاستهای تربیتی و برنامه ریزی های آموزشی به طور خاص، یاری رساند و ابزارهایی در اختیارش گذارد تا بتواند عرصه های پرورشی را زیر نظر داشته و برنامه های استراتژیک مناسبی برای آنها ارائه نماید.
فرهنگ تقریب و گفتگو با دیگران
در پایان این مبحث به این نتیجه می رسیم که فرهنگ تقریب و گفتگو با دیگران، از نخستین مراحل زندگی افراد قابل کسب است و تجربه های اجتماعی و شرایط آموزشی اجتماعی که از سر می گذرانند، این فرهنگ و ویژگی را صیقل می بخشند و رشد می دهند؛ بر این پایه، ما در تدوین راهبردهای آموزشی، ناگزیر باید بر توانایی های ذاتی مدرس حساب کنیم و او در صورت پرورش یافتن بر اندیشه انتقادی از او و تجزیه و تحلیل های عقلانی و احترام به دیدگاههای دیگران و عدم اعمال قیمومت و فروتنی علمی، قادر به تشخیص نظرات و دیدگاههای سره از ناسره می باشد؛ بدین ترتیب، باید فن شنیدن و مدیریت صحیح گفتمان و سخن و گفتگوی اجتماعی و نحوه تحلیل گفتمان از هر نوعی و نیز درک ابعاد و زمینه ها و شناخت نقاط ضعف آن را به مدرسین و فراگیران به طور یکسان آموزش دهد.انتقال از تلقین به روبه رویی
ما باید منظومه های آموزشی خود را از دیکته کردن سخنرانی ها و القای یکجانبه به فراگیران، آزاد سازیم و در برابر، عرصه را برای فراگیران همه رشته ها برای مبادله نظر و نقد و شنیدن همه دیدگاهها و ارزیابی علمی و سازنده آنها باز گذاریم."فرهنگ تقریب" تنها ویژه علوم دینی نیست
پیاده کردن "فرهنگ تقریب" در سایر رشته ها، کارآمدتر و ساده تر هم باشد. به نظر ما تقسیم بندی سنتی دروس و واحدهای درسی به درس های اصلی و فرعی و حاشیه ای، چندان پاسخگوی چالش های فرهنگ تقریب نیست؛ بر این اساس باید توجه بیشتری به موارد حاشیه ای از جمله موسیقی، تئاتر و هنرهای تجسمی به عمل آید. در برخی مجموعه های آموزشی - پرورشی، واحدهای درسی از قلم افتاده ای وجود دارد که در برنامه "فرهنگ گفتگو و تعدد و گشودگی در برابر دیگران" مفید هستند و یک دانشجو در کشور اسلامی معینی می تواند با آثار هنری و تجسمی یا قطعه های موسیقی یا هنرهای دیگری متعلق به ملل اسلامی با زبانها و عادات مغایر با زبان و عادات خود و حتی مغایر با وابستگی های مذهبی و فکری خویش، آشنا شود و به رغم این مغایرتها، چنان احساس و ارتباط خوبی با آنها برقرار نماید که چه بسا در جنبه های دینی و فقهی دیگر، نتواند برقرار کند.در شکل دهی به "فرهنگ تقریب"، حضور عقل انتقادی، ضروری است
هیچ اندیشه اسلامی بدون برخورداری از ابزارهای تحلیل عقلی و فراگیری انتقاد سازنده و تألیف (به معنای گردآوری و انسجام بخشی، قادر به رشد و پیشرفت نیست؛ ولی مشکل آنجاست که برخی منظومه های تربیتی - اسلامی هنوز هم اندیشه عقلانی - انتقادی را رد می کنند و مانع از تدریس فلسفه و اندیشه آزاد می شوند و بر ساخت و بنای مغزهای بی نوایی که جز نقل و روایت و تعصب ها و تحجرهای ناشی از آن چیزی در چنته ندارند، اصرار می ورزند.انقلاب فناوری نوین در عرصه اطلاعات و ارتباطات و آموزش
پرسش های متعددی مطرح ساخته که تدوین کنندگان برنامه های راهبردی آموزشی باید به آنها توجه کنند. این پرسش ها به میزان بهره گیری از این فناوری ها در ارتباطات سازنده فکری و فرهنگی و نیز در تبادل نظر و همکاری میان افراد یک دین و ملت، مربوط می گردد. امروزه، ناظران تربیتی شاهد کم کاری ها و اهمال در این جنبه ها و در بهترین حالات برخورد تکلف آمیز و از سر تعارف با آن هستند.برنامه های استراتژیک و پیش نیازهای پژوهش های علمی
استراتژی ایسسکو آنجا که اقدامات عملی ضروری برای اجرای "استراتژی تقریب" را برشمرده بر «تشویق همکاری های اسلامی و مبادله مدرسان و پژوهشگران و مشارکت در سمت و سودهی به مطالعات علمی و پژوهشی»(44) انگشت گذارده است. این خود منعکس کننده آگاهی به خطرات نبود چنین همکاری و پیامدهای بستن درها در برابر پژوهشگران از جمله ضعف شدید مبانی علمی پژوهش ها و عدم پاسخگویی آنها به چالش های فرهنگ اسلامی و پیش نیازهای آن است. در چارچوب از میان برداشتن موانع و رفع دشواری های مربوط به اختلاف های میان مسلمانان، استراتژی یاد شده از جمله «تشویق پژوهش های علمی و کوشش در تبدیل آن به وضعی که پاسخگوی نیازهای جهان اسلام کنونی باشد» پیشنهاد کرده است. (45) استراتژی سازمان ایسسکو به هنگام سخن از "عرصه های تقریب مذاهب اسلامی" بر اهمیت پژوهش های علمی عمیق تر و مفصل تر انگشت گذارده و مراکز پژوهشی و مطالعات تخصصی را در شمار «مهمترین عرصه های تقریب برشمرده زیرا در آنجا تخصص های پژوهشی و اطلاعات مربوط به مکتبها و مشربهای اسلامی مبادله می شود و به شیوه ای علمی، صادقانه و مؤثر، به پیشگامان آن انتقال می یابد.» (46) این چنین برخوردی، از چند نظر بسیار مفید است؛ چون از یک سو تأکیدی بر ضرورت مبادله کارشناسی های پژوهشی است که نکته بسیار اساسی است زیرا ما هیچ گونه همکاری حقیقی میان دانشگاههای اسلامی نمی بینیم و یک پژوهشگر، اطلاعی از دستاوردهای پژوهشی همان عرصه در دیگر دانشگاههای عربی و اسلامی ندارد و این امر به تکرار و هرز رفتن وقت و نیروها منجر می شود.و از آن مهمتر این که طبق باور ما، اکثریب پژوهشگران در جهان اسلام، از پژوهش های روشنگرانه و بنیادی ای که اینجا و آنجا صورت می گیرد، و معمولا زنده به گور هم می شود، محروم می مانند؛ چه بسیار مباحثی که پس از انتشار، با آنها آشنا شده و دیدگاههای ما را دگرگون ساخته و مفاهیم ما را متحول گردانده و شیوه های ما را در تجزیه و تحلیل مسائل، تعدیل کرده است. در اینجا باید خطر نبود یک استراتژی علمی و قاطع در خصوص مبادله پژوهش ها و تعمیم بهره برداری از آنها را خاطرنشان سازیم. اگر این امر را به عرصه "تقریب مذاهب اسلامی" تعمیم دهیم به چندین پژوهش دانشگاهی در سطح فوق لیسانس و دکتری و نیز در سطوح آکادمیک دیگری برخورد خواهیم کرد که به صورت علمی و قاطع و به دور از دیدگاههای تنگ نظرانه دینی، در معرفی منظومه های اسلامی گوناگون مشارکت دارند. ما در تجربه دانشگاهی تونس - نه به لحاظ تعصب و احساسات [ناسیونالیستی] بلکه به دلیل اطلاع دقیق و آشنایی با کیفیت برتر در طرح مسائل و پرداخت آنها - با بهترین نمونه ها در این مورد روبه رو هستیم. در دانشگاههای تونس بویژه در دانشکده های ادبیات، چندین پژوهش در عرصه مطالعات تمدنی با تأکید بر اندیشه شیعی اثنی عشری و زیدی و اسماعیلی و اباضی و در گرایش های مختلف اندیشه اسلامی معاصر، ارائه شده است. همه این پژوهش ها جنبه علمی دارند و از هرگونه وابستگی مذهبی آزادند. چه بسا آگاهی سایر پژوهشگران در دانشگاههای عربی و اسلامی دیگر از این پژوهش ها، بسیار مفید می بود ولی نبود استراتژی پژوهشی روشن و همه جانبه ای در این زمینه، مانع از تحقق این امر شده است.
ما با مجموعه ای از دشوارهای پژوهشی روبه رو هستیم که هیچ همخوانی با پیشنهادهای ارائه شده در هر دو استراتژی، بویژه استراتژی ایسسکو ندارند. بر پژوهشگران عرصه مطالعات اسلامی به طور کلی و در عرصه تقریب مذاهب اسلامی به طور خاص، ساده نیست بر مواردی کمک کننده و اطلاعاتی در جهت تأیید نتایج بحث و پژوهش های خود، دست پیدا کنند. آنها برای ارتباط با دانشگاهها و هیأت های علمی و مراکز پژوهشی، با دشواری هایی روبه رو می شوند. ما در چارچوب رساله های دکتری درباره "تقریب" با مراکز علمی و نهادهای مربوط به تقریب، مکاتبه ها کردیم ولی نامه نگاری های ما حتی اعلام وصول هم نشد! و از آن شگفت تر اینکه برخی نهادهای جهانی مربوط به "تقریب" که سمینارها و گردهمایی هایی برای تدوین استراتژی های خود برگزار می کنند، در سایت خود ادرس یا شماره تماس یا آدرس پستی برای ارتباط با خویش قرار نمی دهند؛ هرچند اگر هم باشد و تماسی گرفته شود، هیچ پاسخی شنیده نمی شود و همه درها بسته است.
ما دردمندانه و با توجه به تجربه ای که آن را از سر گذراندیم و دیگر پژوهشگران نیز در این مسیر همراهیمان کردند، سخن می گوییم. و از وضعی می نالیم که جز نومیدی و متوقف کردن پژوهش ها، حاصلی ندارد؛ مگر اراده و پافشاری خود پژوهشگر که بخواهد سرسختانه کار آغاز کرده خود را به فرجام رساند. مشکل بحثها و پژوهش های علمی در عرصه "تقریب" مشکل ارتباط و همکاری و مبادله تخصص و کارشناسی هاست. و این امر آنقدر که به کار و تلاش و پیگیری مرتبط است، با نظریه پرداری و تقسیم کردن فصل ها و بندها، سامان پذیر نیست؛ حداقل باید مؤسسات مربوطه پاسخ پژوهشگران را بدهند و ابزارهای پژوهش را برای آنان فراهم کنند و فرصت دیدار با دیگر پژوهشگران را برای استفاده متقابل از دیدگاههای یکدیگر تأمین نمایند.
پیوند پژوهش های علمی با دستاوردهای انقلاب معاصر
با توجه به پیوند پژوهش های علمی با دستاوردهای انقلاب معاصر در عرصه فناوری اطلاعات و ارتباطات، ما بر ضرورت به کارگیری و بهره گیری علمی از این فناوری در راستای ساده سازی پژوهش ها به لحاظ علمی و برقراری ارتباط و همکاری با دیگر پژوهشگران انگشت می گذاریم. این کار را می توان طی گامهای زیر تحقق بخشید:- به کارگیری ابزارهای ارتباطی کارآمدتری نسبت به آنچه اکنون به کار می رود و فراهم آوردن پاسخ های مشخصی به نامه نگاری های پژوهشگران و اجتناب از دریافت پاسخ های کلیشه ای و ماشینی که پژوهشگر صرف نظر از هر موضوعی که در نامه اش مطرح ساخته است، با آن روبه رو می شود.
- فراهم آوردن بانک اطلاعات شامل عناوین و چکیده ای درباره دائرة المعارف ها، رساله ها و مقالاتی که منعکس کننده کوشش های مربوط به "تقریب" و دیگر عرصه های معرفتی مفید همه دانشگاهها و مراکز پژوهشی باشد.
- گشایش فضاهای مجازی برای گفتگوهای سازنده و عاری از هر شائبه ای به منظور تبادل نظر و اطلاعات و کارشناسی ها.
- فراهم آوردن بحث های گروهی مشترک در عرصه های تخصصی.
- فراهم آوردن ابزارهای انتشاراتی الکترونیک به منظور مقابله با دشواری های انتشارات چاپی (کاغذی).
برنامه ریزی برای ایجاد استراتژی مؤثر در عرصه بحث های آزاد علمی مربوط به مسائل "تقریب" مستلزم دقت، شهامت و واقع گرایی است؛ زیرا عدم دقت، ما را گرفتار هرج و مرج می سازد و بی شهامتی، ما را به تعارف و زبان بازی می کشاند و اجتناب از واقع گرایی، برنامه های استراتژیک را به نوعی خیال پردازی و پنداربافی تبدیل می کند. بر این اساس، مجموعه موارد زیر را که به نظر ما ضروری هستند و هیچ کدام از دو استراتژی، توجهی به آنها نکرده اند، پیشنهاد می کنیم:
- روش شناسی پژوهش ها: بحران پژوهش های علمی دانشگاهی، بحرانی اساسا روش شناختی است. بدین معنا که بحرانی کیفی و نه کمی است. شمار پژوهشگران در سطح جهان اسلام چنان زیاد است که نمی توان برشمرد و شمار رساله های دانشگاهی که مورد بحث قرار گرفته یا در صدد مناقشه هستند، فراتر از هر تخمینی است. حتی در برخی کشورها، شاهد کسانی هستیم که مدارک دانشگاهی می فروشند و پژوهشها را همچون کالای دیگری مورد خرید و فروش قرار می دهند. این بدان معناست که فراوانی پژوهش ها به معنای کیفیت بالای آنها نیست. ما شاهد پژوهش های بسیار سطحی و ساده ای هستیم که هیچ گونه همخوانی با چالش ها و نیازهای لحظه ندارند؛ بدین ترتیب، باید شیوه های رایج در پژوهش ها بویژه در عرصه مسائل اسلامی و علوم انسانی را مورد بازخوانی و تجدید نظر قرار داد. ما ناگزیر باید عمیقا و به طور خیلی جدی به بهره گیری از شیوه های تازه ای در مطالعه پدیده های دینی و مذهبی و عادات و سنت ها و تاریخ اندیشه از جمله ابزارهای تحلیل گفتمان های مختلف و آیین های مطالعاتی مقایسه ای و مردم شناسی و جامعه شناسی دینی و روان شناسی اجتماعی و مهندسی فرهنگی و زبان شناسی واژگانی و موارد دیگری که قادر به برشمردن همه آنها نیستیم، بیاندیشیم و آنها را تحلیل کنیم و فواید و کاستی های آنها را برشماریم.
- انتشار پژوهش ها: بخش انتشار پژوهش های دانشگاهی از دشواریهای متعددی در ارتباط با محدودیت امکانات و نبود استراتژی های روشن انتشاراتی رنج می برد. برای کاستن از این دشواریها می توان از فضاهای مجازی شبکه جهانی اینترنت و ابزارهای مربوطه بهره گرفت.
- تحقیق در نسخه های خطی: حتما باید به این مورد توجه شود؛ زیرا قرائت آگاهانه و پخته میراث کلاسیک می تواند سهم بسزایی در "تقریب" فرهنگی مسلمانان ایفا نماید.
- ترجمه: ما در مقاله ای که به بیست و یکمین کنفرانس بین المللی وحدت اسلامی ارائه دادیم درباره اهمیت ترجمه در "تقریب" سخن گفتیم. این یک بار دیگر بویژه بر ترجمه تألیفات روشنگرانه و عقلانی نوشتاری به زبانهای گوناگون ملل اسلامی انگشت می گذاریم.
در پایان این مبحث به عنوان نتیجه، بر اهمیت مسأله پژوهش های علمی و ارتباطی که با دغدغه "تقریب" و برنامه های استراتژیک آن دارند، انگشت می گذاریم و خاطر نشان می سازیم که بدون همکاری و مشارکت همه طرف ها، امکان ارائه دیدگاهها و راه حل های مؤثر وجود ندارد. علمای دین نیز نمی توانند به تنهایی وارد گود این مسائل شوند. آنها باید آکادمیسین ها و متخصصان برنامه ریزی و کارشناسان مهندسی پژوهش ها و دیگران را در این کار مشارکت دهند. در میان مسائل حل نشده ای که به نوبه خود نیازمند مطالعه و تحلیل است، ارتباط میان پژوهش با رسانه هاست.
برنامه های راهبردی مربوط به رسانه ها: دشواری ها و چشم اندازها
در سال های اخیر، اهمیت رسانه ها در سمت و سودهی به افکار عمومی و تأثیری که بر توده مخاطب دارند، مورد تأکید قرار گرفته است. اگر بگوییم رسانه ها زیر پای علمای دین را خالی کرده و رهنمودهای دینی و توزیع فتواهای عجیب و غریب را از انحصار ایشان بیرون آورده و کسانی را که "مبلغان جدید" خوانده می شوند، به گویندگانی که برنامه ها را اداره می کنند و شب نشینی ها و جشن ها و مناسبت ها و برنامه های تفریحی - سرگرمی را می چرخانند، تبدیل کرده اند، سخن گزافی نگفته ایم. اینک رسانه ها و ابزارهای رسانه ای تبدیل به چهره روزمره زندگی شده که افراد و گروهها، آن را پیگیری و دنبال می کنند. و همین، ما را بر آن می دارد که از جامعه شناسی ارتباطات و رسانه های گروهی" به عنوان پیش درآمدی برای درک و فهم دردهای مردم و چالش های مربوط به آن، یاد کنیم.استراتژی ایسسکو در فصل چهارم خود که مربوط به عرصه های "تقریب" است به رسانه ها و ارتباطات پرداخته و آن را «از جنبه های بسیار مهم در همه عرصه های عملیات پیاده سازی استراتژی "تقریب" و مراحل گوناگون آن، از مرحله آگاهی و سازماندهی و برنامه ریزی گرفته تا مراحل اجرایی و پیگیری و ارزیابی» (47) بر شمرده است. این اهمیت، ما را بر آن می دارد که از وضعیت رسانه ای گفتگوی "تقریبی" در برابر گسترش سریع رسانه های دینی "ضد تقریبی" که همه تلاش خود را در جهت تحکیم حافظه های مذهبی و برانگیختن نعره های فرقه ای و تحجر و ترور فکری و گسترش فرهنگ خرافات به کار می گیرند، دفاع کنیم. جالب اینکه این جنبه هنوز هم توجه مؤسسات عهده دار تقریب مذاهب اسلامی را به خود جلب نکرده و سخنی به گزاف نیست اگر بگوییم که استراتژی رسانه ای آنها چنان ساده و محدود است که بخش بزرگی از پژوهشگران کمترین آشنایی با این مؤسسات و فعالیت هایی که به عمل می آورند، ندارند.
محمدمهدی تسخیری در مقاله ارائه شده خود به هجدهمین کنفرانس بین المللی وحدت اسلامی، "محورهای استراتژیک تقریب" (48) را به "فراخوانی مطبوعات و رادیوها و تلویزیونها و دیگر رسانه های گروهی به در پیش گرفتن شیوه هماهنگ و متناسب (49) دعوت کرد. اصلاح وضع رسانه های موجود و رهنمونی آن از سوی عبدالقادر الادریسی در مقاله خود با عنوان "الاعتدال و الوسطیة و نبذ التطرف والارهاب" (اعتدال و میانه گرایی و نفی افراط گرایی و تروریسم) نیز مورد تأکید قرار گرفته است. او بر ضرورت توجیه رسانه های گروهی»(50) انگشت گذارده است ولی مگر واقعا می شود رسانه های گروهی را این گونه توجیه و رهنمونی کرد ؟ و آیا بهتر نیست دست اندرکاران به تأسیس یک شبکه تلویزیونی ماهواره ای با دیدگاه پلورالیستی و "تقریبی" بیندیشند که در آن عدالت علمی رعایت شود و قیمومت و انحصار حقیقت، منتفی گردد و همه اندیشه ها و شعایر مذهبی بی هیچ تصنع و تکلف و تعارفی، در آن عرضه و مطرح شود ؟ واقعا جای بسی شگفتی است که دهها شبکه ماهواره ای در جهت تحکیم جهل و بیسوادی فرهنگی و اعمال خشونت های فکری و عقیدتی فعالیت دارند ولی حتی یک ماهواره که نقد علمی و عقلانی و اندیشه آزاد و پذیرش دیگران و قبول اختلاف و دفاع از آن را به مردم آموزش دهد، دیده نمی شود.
در پایان این مقاله، نتیجه گیری می کنیم که برنامه های استراتژیک مطلوب در روند تقریب مذاهب اسلامی، تنها زمانی با موفقیت همراه خواهد بود که از شهامت و جسارت و قاطعیت در طرح دشواری ها و کاستی ها برخوردار باشد و در جهت برطرف ساختن این موانع و دشواری ها بکوشد. این کار نمی تواند تنها در یک عرصه معرفتی صورت گیرد و به عرصه ها و گروههای اجتماعی دیگر، کاری نداشته باشد؛ و باید همه عرصه ها و فضاها را بی هیچ تبعیض یا تمییزی در برگیرد.
ما به برخی کاستی های تجربیات گذشته در طرح استراتژی مربوط به "تقریب" - البته نه در جهت کاستن از ارزش آنها - اشاره کردیم و کوشیدیم با مهمترین استراتژیهای مطرح شده در این باره آشنا شویم و برای بهبود و رفع کاستی ها، آنها را با دید علمی مورد انتقاد سازنده قرار دهیم تا از وضع موجود به در آییم و به وضع مطلوبی دست یابیم که در آن، دشواری ها و موانعی که ای بسا مانع از "تقریب" و همکاری پیروان دین می گردد، از میان رفته باشد.
پینوشتها:
1- فعالیت های هجدهمین کنفرانس بین المللی وحدت اسلامی، ص 519.
۲ - همان، صص 185-208
3- همان، ص ۱۸۷.
4 - آیت الله شیخ محمدعلی تسخیری "ایده هایی درباره استراتژی های تقریب"
5- "استراتژی تقریب مذاهب اسلامی" (ایسسکو)، ص ۳۷.
6- همان، ص ۳۷.
7- همان، صص24-34
8- مقالات هجدهمین کنفرانس وحدت اسلامی، صص 55 - ۷۲.
9- همان، صص ۹۳ - ۱۰۰.
10- فکرة عن الاستراتیجیة المقترحة للتقریب و نص ها، صص ۱۸۵ - ۲۰۸.
11 - همان، ص ۱۹۰.
12- استراتژی تقریب مذاهب اسلامی، ایسسکو، ص ۲۵
13- همان
14- استراتژی مجمع، صص ۷۳ - 92
15- همان، ص ۷۳.
16- همان، ص ۷۶
17- همان.
18- استراتژی ایسسکو، ص ۱۳.
19- همان، ص ۱۵.
20- همان، ص ۲۱.
21- همان، ص ۳۷.
22- همان، ص ۳۸.
23 - ادریس هانی، الواسعة و المساحة، ص34
24- همان، ص 36
25- همان، صص 47-48
26 - البرهان فی علوم القرآن، ج1ص30
27- همان، ص 36
28- استراتژی، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی،صص ۱۱ - 34
29- همان ، صص ۱۰۵ - ۱۱۲.
30- مجله رسالة التقریب، شماره ۵۱، رمضان و شوال 1436 ه.ق. ،۲۰۰۵ م.
31- همان، شماره 44، رجب و شعبان ۱۶۲۵ه. ق. ۲۰۰۶ م.
32- استراتژی ایسسکو، ص ۱۱۰.
33 -"جماعة التقریب" سال اول، شماره دوم، آوریل ۱۹۶۹م، صص ۱۰۷ - ۱۱۰.
34- هجدهمین کنفرانس بین المللی وحدت اسلامی، ص 518.
35- همان، ص 519
36-. همان، صص 35-40
37- همان، ص 51.
38- همان، صص ۲۷۹ - 324
39- همان، ص ۲۸۹.
40- استراتژی ایسسکو، ص ۱۱۲.
41 - همان، ص ۱۱۲.
42- همان، ص ۱۳۸.
43- همان.
44- استراتژی ایسسکو، ص 140
45- همان، ص 104
46- همان، ص ۱۱۳.
47- استراتژی "تقریب" (ایسسکو)، ص 115.
48- استراتژی مجمع، صص 279 - 324
49 - همان، ص ۳۰۰
50- همان، ص 518
منبع: مجموعه مقالات «امت اسلامی، چالشها، راهبردها»، نویسنده: على بن مبارک، چاپ اول، ناشر: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، تهران، 1390 ش، صص 394-359